شعار نویسی روی دیوارهای رنگ شده

نویسنده
شیرین کریمی

» روزهای زندان چگونه گذشت

از اولین شب بعد از انتخابات ریاست جمهوری تا آستانه عید نوروز دهها نفر از فعالین سیاسی، اجتماعی و هنری به صورت فله ای دستگیر شدند.این دستگیری ها به طرق مختلف در رسانه ها انعکاس یافت؛از اخبار برخوردهای خشن و شکنجه ها و تجاوز در زندان تا احکام ناعادلانه و فشارهای روحی و روانی بر زندانیان. اما در این میانه داستان ایستادگی مردان و زنان زندانی امکان بازتاب نیافت.سایت میزان از این ایستادگی ها و شیوه هایی که زندانیان برای مقابله با زندانبانان در پیش گرفته اند گزارشی چاپ کرده که با افزودن موارد جدیدی در پی می آید.

1-  در زندان بازجویان برای تضعیف روحیه یکی  از زندانیان ملی ـ مذهبی آرام، اما طوری که وی بشنود به همدیگر می گفتند: کروبی را که دیشب گرفتیم، موسوی هم امشب بازداشت می شود. این زندانی هم صدای خود را آرام می کند و می گوید: شنیده اید؟

بازجوها می گویند: چه خبری را؟

جواب می دهد: من شنیدم امروز صبح آقای خامنه ای را هم گرفته اند.

2-  سردار نقدی که در برخی بازجویی ها شخصا شرکت می کند به یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت می گوید: حداقل حکم زندانت 10-15 سال است.

 این زندانی هم به او می گوید: سرخودتان کلاه می رود، چون من امید ندارم اینقدر زنده بمانم و برای همین هم نصف این حبس روی دستتان باد می کند.

3- چند نفر از بازداشتی های مراسم دعای کمیل در منزل شهاب طباطبایی، در ساعات اولیه بازداشت به یکی از جوانان آموزش می دهند که در زندان به ملاقات با وکیل می گویند: “ملاقات شرعی؛ چون مشورت با وکیل حق شرعی تو است”.[ زندانبانان جمهوری اسلامی به افراد متاهلی که مرخصی ندارند، در ماه 4 ساعت اجازه می‌دهند با همسرانشان در اتاق هایی خاص برای انجام روابط زناشویی ملاقات کنند. به این ملاقات، می گویند ملاقات شرعی.] این جوان زندانی هم در اولین جلسه بازجویی قاطعانه به بازجو می گوید: من تا ملاقات شرعی نداشته باشم، به هیچ سئوالی جوابی نخواهم داد.

4-  یکی از زندانیان مرتبط با نهضت آزادی چنان پاسخهای قاطع و تندی به بازجوها می دهد که دادستان تهران به خانواده وی می گوید: به وی نصیحت کنید حداقل اعتصاب کند و هیچ پاسخی ندهد چون این پاسخها خیلی تند تر از کیفرخواستی است که بازجو وبازپرس برای وی نوشته اند.

5-  هنگام بازداشت شرکت کنندگان در دعای کمیل منزل شهاب طباطبایی، دو جوان هم که برای حضور در یک میهمانی که در واحد دیگری درحال برگزاری بوده، دستگیر می شوند.آنها درحال ورود به همان مجتمع بودند که ماموران نیروی انتظامی آنها را می گیرند و می پرسند: دعای کمیل می روید؟ جوانها هم از ترس تائید می کنند اما  به همین دلیل بازداشت می شوند.  آنها ساعتها در بازداشت می مانند تا به نیروی انتظامی اثبات می کنند که قصد شرکت در میهمانی را داشته اند، نه دعای کمیل.

6- تشابه اسمی افراد یکی از مسائل طنزآمیز بازجویی های بوده است؛ از جمله بخشی از خطبه های انتقاد آمیز امام جمعه قم را به پای یکی از اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که همنام وی بوده نوشته  و از وی در مورد این انتقادات بازجویی هایی مفصلی کرده اند.

7- همسر یکی از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب که ماه ها در زندان انفرادی بود بعد از انتقال وی از زندان انفرادی به سوئیت جمعی که امکان هواخوری هم در آن وجود داشته، در وبلاگش مطلبی می نویسد تحت عنوان “ماه من ماه” را دید. روابط عاشقانه این زوج نه چندان جوان تا مدتها سوژه دیگر زندانیان همبند آنها بوده که با پرتاب مخفیانه کاغذ و ضربه به دیوار، جویای سلامتی  “ماه” می شده اند.

8- در یکی از جلسات دادگاه اصلاح طلبان که یکی از توابین مشغول قرائت ندامتنامه خود تحت عنوان دفاعیات بوده است یکی از اعضای دربند سازمان مجاهدین انقلاب که در ردیف های جلو نشسته بوده به او می گوید: قبول نیست!! تو دفاعیاتت را از روی دست مدعی العموم نوشته ای؛ الان قاضی می فهمد تقلب کرده ای، آبروریزی می شود.

9- همسر یکی از خانمهای بازداشت شده که سوابق متعدد بازداشت در سالهای اخیر راهم دارد، با توجه به تفهیم چندین اتهام مختلف به همسرش می گوید: از آنجا که آنقدراتهام امنیتی نداریم، فکر کنم چند تا شکایت هم از جانب من که مدتهاست دارم مجردی زندگی می کنم  نیابتاً درپرونده گذاشته اند.

10- معمولا بعد از هر دوره بازداشت فله ای، شلوغی زندان باعث سردرگمی مسئولان زندان و گاف های خنده دار آنان می شود. چنین بود که نامزد یکی از بازداشت شدگان به عنوان خواهر بازداشت شده به ملاقات او رفت.

11- زندانیان باتجربه که سابقه بازداشت های قبل و بعد از انقلاب رادارند به دلیل آشنایی با محیط،از هر فرصتی برای جمع آوری اشیاء و گسترش مایملک خود در زندان استفاده می کنند. یکی از بازداشتی ها که به سلول سابق یکی از این افراد رفته، تعریف کرده است که تا مدتها از هر گوشه سلول چیزی پیدا می شد. این زندانی حتی در وطی پودر رختشویی نیز دوکتاب جاسازی کرده بود.

12- یادگاری نوشتن بر روی دیوارهای زندان نیز از جمله واجبات برای هر زندانی است، تاجایی که مسوولان زندان تصمیم می گیرند درهای نقاط مختلف، منجمله در اتاق هواخوری را که شبیه به یک دفتر یادداشت شده بود با رنگی تیره رنگ آمیزی کنند.اما فردا آن روز صدای نگهبانان در بند می پیچد که در حال توبیخ یکی از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت بودند که با وسیله ای تیز روی در تازه رنگ شده یادگاری نوشته و زحمات آنان را بر باد داده بود.

13- هنگام بازرسی منازل افراد، ماموران هر وسیله ای را که نمادی از جنبش سبز باشد با خود می برند.در یکی از این بازرسی ها ماموران در گوشه اتاق مجسمه زرافه بزرگی را می بینند که گردنبندسبزی به گردنش آویخته بودند. فرزند خردسال این زندانی وقتی متوجه نگاه ماموران به مجسمه می شود از آنها می پرسد: حالا این زرافه را چطور می برید؟

14- روزهای اول زندانبانان به خانواده ها مدام می گفتند: نگران نباشید، همین روزها نیمه شب همه را آزاد می کنند. به همین دلیل فرزند یکی از دستگیرشدگان که هنگام  یورش به منزلش با پیژامه و زیر پیراهن بازداشت شده بود، مرتب می پرسید: اگر بابا را با لباس زیر آزاد کنند نصف شبی چه خواهد کرد؟

16- بعد از افشاگری های آقای کروبی در مورد تجاوز به زندانیان، واژه کهریزک و مشتقات آن به یکی از شوخی های رایج بین فعالین سیاسی تبدیل شد منجمله این هشدار که “مواظب باش تو را تبدیل به مدارک ومستندات آقای کروبی نکنند”.