خاورمیانه، چهاراه حوادث

اکسپرس
اکسپرس

» تحلیل اکسپرس از درگیری اقلیت ها در داخل مرزها

ژرژ موتن

زبان ها و نژادهای مختلف، فرهنگ ها و ادیان گوناگون: خاورمیانه بسیار متنوع است. این منطقه آرایه ای از مردم و جوامع مختلف است که در طول تاریخ برخلاف خواسته خود گردهم آمده اند.

سه مجموعه فرهنگی و زبانی اصلی در منطقه خاورمیانه وجود دارد: زبان و فرهنگ عربی، ترکی، و پارسی.

حوزه فرهنگ عربی گسترده ترین آنهاست و جامعه عربی در این منطقه در حدود ۲۰۰ میلیون نفر جمعیت را در بر می گیرد. اعراب به دلیل رابطه ویژه ای که با اسلام دارند از موقعیت خوبی برخوردارند. این زبان “وحی” است؛ زبان خداوند. قرآن، کتاب مقدس مسلمانان، به این زبان خوانده می شود.

در این میان، اقلیت های نژادی-زبانی بسیار است. زبان آرامی، به عنوان زبانی قبل از عربی، هنوز در میان برخی جوامع در سوریه، لبنان و عراق مورد استفاده قرار می گیرد. بسیاری از زبان ها نیز به دلیل جابجایی های مهاجرتی بعدها در منطقه ای ساکن شده اند: گرجی ها و ترکمن ها که در قرن نوزدهم توسط روس ها از قفقاز رانده شدند؛ ارمنی ها که از سرکوب سال ۱۹۱۵ فرار کردند و یهودیانی که در قرن بیستم در فلسطین سکنی گزیدند، نمونه هایی از این دست اند.

حوزه فرهنگ ترک از تنوع فراوانی برخوردار است. اصلی ترین آنها، ترک های ترکیه با ۷۵ میلیون نفر جمعیت هستند که از سال ۱۹۲۳ دارای الفبای لاتین شده اند. از دیگر زبان ها و گویش های ترک می توان به زبان آذری [۱۰ میلیون آذری در آذربایجان و ۱۴ میلیون نفر در ایران] و ترکمن های عراق و ایران اشاره کرد.

فارسی به عنوان یک زبان هند و اروپایی با الفبای عربی نگاشته می شود. فضای فرهنگی آن محدود به خاورمیانه نیست و تا آسیای مرکزی ادامه می یابد: افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان.

یکی از اقلیت های مهم نژادی و زبانی آن را کردها تشکیل می دهند [۴۰ میلیون نفر جمعیت] که در نقطه تلاقی هر سه فرهنگ خاورمیانه قرار گرفته اند. مردم کرد میان چهار کشور پراکنده اند: ترکیه، عراق، ایران و سوریه.

 

سرزمین اسلام: سنی و شیعه

در خاورمیانه، گسترش اسلام فوق العاده سریع بود. پس از مرگ پیامبر اسلام [سال ۶۳۲ میلادی]، عربستان به دین جدید گرویده بود. در زمان چهار خلیفه اول، طی ۳۰ سال، کل منطقه به اسلام روی آورد. البته این مسأله باعث نشد تا اتحاد اولیه حفظ شود و طرز تفکرهای متفاوتی شکل گرفت. فتنه بزرگ در سال ۶۶۱ به وقوع پیوست: زمانی که قرار بود اقتدار مشروع در اسلام تعریف شود. چه کسی رهبری این جامعه را به دست خواهد گرفت؟

برای شیعیان، این رهبری به نسل پیامبر بازمی گشت: یعنی علی، پسرخوانده و داماد او. برای سنی ها، جانشین پیامبر می بایست “بهترین” فرد در جامعه باشد. در ابتدا، این موضوع بیشتر یک تناقض سیاسی بود تا یک موضوع خداشناسانه. با گذر زمان این اختلاف عمیق و عمیق تر شد و به تدریج به یک اختلاف فرهنگی و اجتماعی تبدیل گشت.

سنی ها اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند [بیش از یک میلیارد در جهان که ۳۰۰ میلیون نفر از آنها در خاورمیانه زندگی می کنند]. آنها آموزه های مذهبی را برپایه قرآن بنا نهادند و سنت و احادیث نیز مکمل آن شد. آنها برای مدت های طولانی حاکمیت خلیفه را به رسمیت می شناختند و او را نماینده پیامبر و مجری قوانین اسلامی می دانستند. خلافت در سال ۱۹۲۴ توسط آتاتورک ملغی شد و دیگر هیچ حاکمیت منحصر به فردی به وجود نیامد. اکنون دانشمندان مذهبی [علما] که با دانشگاه های اسلامی [مسجد الازهر در قاهره معروف ترین آنهاست] در ارتباط هستند، با صدور “فتوا”، جهت یابی های صحیح را مشخص می کنند.

شیعیان چندین گروه متفرقه را در چندین جامعه ایجاد کرده اند. آنها در جهان اسلام در حدود ۲۰۰ میلیون نفرند که اکثراً در خاورمیانه متمرکز شده اند. آنها حاکمیت امام را به عنوان نواده علی به رسمیت می شناسند. انتقال قدرت از یک امام به امامی دیگر تا دوران ما ادامه نیافته و دوازدهمین امام، مهدی، در سال ۸۷۳ میلادی از نظرها ناپدید شد و تا آخرالزمان نیز ظهور نخواهد کرد. شیعیان براساس حاکمیتی که برای امامان مختلف قائل اند به فرقه های مختلف تقسیم می شوند: دوازده امامی که بیشترین جمعیت را دارند، ۱۲ امام را به رسمیت می شناسند و در ایران، عراق و اطراف خلیج فارس حضور دارند و در ترکیه به آنها علویان می گویند؛ زیدیان که تنها ۵ امام را به رسمیت می شناسند و یک سوم جمعیت یمن را تشکیل می دهند؛ اسماعیلیان تنها ۷ امام را می شناسند و تعدادشان بسیار اندک و در خاورمیانه پراکنده اند [اکثراً در سوریه]، ولی در پاکستان دارای اجتماع قابل توجهی هستند؛ علویان سوریه و دروزهای لبنان و سوریه از فرقه های نیمه اسلامی محسوب می شوند: تعلق آنها به جامعه مسلمان اغلب اوقات مورد تردید است.

مؤمنان شیعه از همان وظایف اجباری دیگر مسلمانان تبعیت می کنند، ولی برخلاف سنی ها دارای روحانیت سازمان یافته و دارای سلسله مراتب مشخصی هستند که از ملا تا آیت الله متغیر است. شیعیان خود را به عنوان مدافع محرومان و مستضعفان معرفی می کنند. ابعاد ژئوپلیتیکی تشیع با وقوع انقلاب اسلامی در ایران بر منطقه تحمیل شد و اکنون شیعیان در اکثر درگیری های خاورمیانه [ایران، عراق، لبنان] حضور دارند.

 

مرزهای جدید، خطه های جدید

جدا از ایران که قلمرو آن ریشه در تاریخ باستان دارد، ترسیم سرحدات دیگر کشورها به قرن بیستم بازمی گردد. در پایان جنگ، بخش بزرگی از ترکیه کنونی تحت اشغال قرار گرفت. سلطان وقت مجبور شد قرارداد تحقیرآمیز “سور” را امضاء کند [سال ۱۹۲۰] و از آن پس این کشور تا حد آناتولی کوچک شد. جنبش ملی آغاز شده توسط مصطفی کمال به اشغال خارجیان پایان داد. پیمان لوزان [سال ۱۹۲۳] مفاد سرسختانه پیمان سور را اصلاح کرد و سرحدات کنونی ترکیه مشخص گردید: بخش اروپایی آن تنها ۳ درصد از مساحت ترکیه را در بر دارد.

مابقی قلمرو براساس تفاهم نامه “اسکایز-پیکو” میان فرانسه و بریتانیا تقسیم شد. فرانسه سوریه و بخشی از مملکت لبنان را ایجاد کرد تا قدرت اعراب ملی گرای شورشگر در دمشق را کاهش دهد و از مسیحیان حمایت کند. سوریه هرگز قبول نکرد که بخش دریایی آن از کشور جدا شود. بریتانیا فلسطین و همچنین بین النهرین را دریافت کرد که در سال ۱۹۲۵ اساس قلمرو عراق را تشکیل داد. لندن به هدف خود رسید و از آن پس بر تمامی قلمرو میان مدیترانه شرقی و خلیج فارس نظارت یافت.

این تقسیم اراضی باعث ارضای جاه طلبی های دو قدرت بزرگ اروپایی شد، ولی نارضایتی عمیقی را در نزد ساکنان این مناطق باقی گذاشت.

اکنون ملی گرایان آرزوی تأسیس یک “سوریه بزرگ” را در سر می پرورانند که فلسطین و بین النهرین را دربر می گیرد. وعده تأسیس کردستان تحقق نیافت، همان طور که تأسیس مأمنی برای مردم یهودی در فلسطین عملی نشد. ظهور عربستان سعودی که از دید اروپاییان پنهان ماند، به اقدامات ابن سعود بازمی گردد. او که در رأس “اخوان”، به عنوان گروهی از پیکارجویان که به دنبال یک اسلام ناب به نام وهابیت بودند، ریاض را در سال ۱۹۰۲ تسخیر کرد و سپس در سال ۱۹۲۵ بر شهرهای مقدس حجاز نیز سیطره یافت. او در سال ۱۹۳۲ خود را پادشاه نامید. ولی بریتانیایی ها کنترل خود را بر اطراف شبه جزیره عربستان [امیرنشینان] حفظ کردند.

 

کشورهای نوظهور پس از خروج استعمارگران

استقلال کشورهایی مانند لبنان و سوریه که تا آن زمان رسمی بود، در سال ۱۹۴۶ با خروج نیروهای فرانسوی به واقعیت پیوست. استقلال مصر نیز با فروپاشی پادشاهی و به قدرت رسیدن “جنبش مأموران آزاد” در سال ۱۹۵۲ به تحقق پیوست.

درخصوص حکم بریتانیا در فلسطین نیز، اقدامات لندن تماماً به شکست انجامید. لندن توان ایجاد همزیستی میان اجتماع اعراب و مهاجران یهودی را که روز به روز بیشتر می شدند نداشت. یهودیان ۱۱ درصد جمعیت فلسطین را در سال ۱۹۲۲ و ۲۸ درصد جمعیت را در سال ۱۹۳۶ تشکیل می دادند. درنهایت بریتانیا در سال ۱۹۳۷ توصیه کرد که فلسطین باید تقسیم شود.

این مسأله باعث شورش های بسیاری ازسوی مردم عرب شد و درنهایت به الغای این طرح منجر گشت. کاملاً واضح است که جنگ جهانی دوم و قتل عام یهودیان مختصات این مشکل را به شکلی اساسی تغییر داد. در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل مجبور شد که این معادله را حل کند: حضور دو ملت در یک خطه. در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷، مجمع عمومی سازمان ملل با دو سوم اکثریت آرا این طرح را به اجرا گذاشت: ایجاد یک کشور یهود با درنظر گرفتن ۵۶ ممیز ۴۷ درصد از اراضی برای یهودیان، یک کشور عرب با ۴۳ ممیز ۵۳ درصد از اراضی برای مسلمانان و یک تأسیس یک حکومت سرپرست در اورشلیم. یهودیان با این طرح موافقت و اعراب مخالفت کردند.

در ۱۵ مه ۱۹۴۸ بریتانیایی ها فلسطین را بدون اینکه قدرت را به کسی واگذار کنند ترک کردند.

در سال ۱۹۶۱ کویت استقلال خود را علی رغم مخالفت عراق که کشور جدید را به رسمیت نمی شناخت اعلام کرد. عدن نیز در سال ۱۹۶۷ با تأسیس یمن جنوبی اعلام استقلال کرد. در سال ۱۹۷۱ نیز نوبت به استقلال دیگر امیرنشینان رسید: بحرین، قطر و امارات متحده عربی.

 

ملت ها و اقلیت ها

سرحدات این منطقه که در اکثر موارد مورد اعتراض قرار دارند، اغلب ازسوی قدرت های خارجی یا حکمیت های بین المللی ترسیم شده اند و در آنها واقعیت بشری از نظر نژادی و مذهبی لحاظ نشده است. گاهی اجتماعاتی برخلاف خواسته خود در داخل یک مرز قرار می گیرند و گاهی برعکس یک اجتماع در میان مرزهای چندین کشور مختلف چند پاره می شود. این حالت به اشکال مختلف به وقوع پیوسته: وجود اقلیت های مسیحی قابل توجه در مصر؛ شبه جزیره عربستان علی رغم سنی بودن، شیعیان بسیاری را در اطراف خود در کناره های خلیج فارس و دریای عمان دارد؛ لبنان با داشتن ۵ میلیون نفر جمعیت دارای ۱۷ اجتماع مختلف است. در جاهای دیگر وضعیت باز هم پیچیده تر است؛ چه به لحاظ زبانی و چه به لحاظ مذهبی [عراق، ترکیه و ایران].

تمامی کشورهای تأسیس شده در قرن بیستم در مدیریت اقلیت های خود شکست خورده اند. به همین دلیل نباید تعجب کرد اگر گاهی اجتماعات مختلف وارد درگیری هایی می شوند که از بیش از نیم قرن بیش این منطقه را به خاک و خون کشانده است.

اکسپرس، ۲۶ دسامبر