کارشناس یا سیاستمدار؟

عباس عبدی
عباس عبدی

این روزها هر وقت به رسانه‌ها و مطبوعات نگاه می‌کنیم، با انبوهی از ردیه‌ها و انتقادات از سوی افراد و نمایندگان و فعالان جناح غالب مواجه می‌شویم که نسبت به اظهارات مقامات دولتی یا رییس دولت واکنش منفی نشان داده‌اند. ممکن است که برای یک ناظر بیرونی این پرسش مطرح شود که این مجادلات به کجا می‌انجامد؟ آیا طرفین قادرند که از خلال این مباحث راه و شیوه و سیاستی ثمربخشی را برای اداره امور پیدا کنند؟ آیا اصولاً این مجادلات ثمربخش هست؟ به عنوان یک ناظر معتقدم به همان میزان که گفتگو و نقد دوجانبه برای جامعه نعمت و مفید محسوب می‌شود، مجادله نیز منشاء نقمت و ضرر است.

در جوامع جدید، طبیعی بودن تکثر و تنوع در دیدگاه‌ها یک اصل پذیرفته شده است، اما برای آنکه این تنوع و تکثر منجر به گسست میان افراد و گروه‌ها و در نهایت در جامعه نشود، گفتگو و نقد نیز رواج دارد و همه مردم و گروه‌ها از طریق کاربرد این دو شیوه، یعنی گفتگو و نقد، می‌کوشند که تفاوت‌ها و فاصله‌ها را کم کنند و اجازه نمی‌دهند که این تفاوت‌ها به حدی برسد که طرفین با یکدیگر بیگانه و دشمن شوند و رودرروی یکدیگر قرار گیرند. این نتیجه، محصول طبیعی گفتگو و نقد است، حتی اگر دو نفر یا دو گروه با قصد منکوب کردن یکدیگر وارد گفتگو و نقد شوند، در عمل و پس از مدتی این قصد آنان نسبت به یکدیگر تعدیل می‌شود. زیرا از خلال آن طرفین تا حدی متوجه برخی از نکات درست طرف مقابل و نکات  نادرست خود می‌شوند و همین امر باعث نزدیکی آنان می‌شود.

اما گفتگو و نقد قواعد و شرایطی دارد، و مثل سایر تعاملات اجتماعی از جمله ورزش است. قواعد ورزشی برای طرفین رقابت یکسان است. مثلاً در کشتی، هر دو طرف از قاعده مشخصی تبعیت می‌کنند و نمی‌توان مسابقه‌ای برگزار کرد که یک طرف مشمول قواعد مشت‌زنی و جودو شود و طرف دیگر ملزم به تبعیت از قواعد و شیوه‌های کشتی باشد. در سیاست و جامعه هم رعایت این قاعده الزامی است. اینکه یک مقام مسئول از موضع سیاسی سخن بگوید یا از موضع کارشناسی، پاسخ‌های متفاوتی باید به او داد. مشکلی که این روزها با آن مواجهیم آن است که رییس دولت در مقام کارشناس وحید و منحصر به فرد دولت اظهارنظر کرده و برای تمام اظهارات خود نیز قبلا محاسبات لازم را انجام داده است، هرچند یک برگ از این محاسبات منتشر نمی‌شود و کسی هم صرافت درخواست انتشار آنان را ندارد.

مثلا مشکل این نیست که رییس دولت با دو بچه کافیه، مخالف و طرفدار افزایش جمعیت است، مشکل این نیست که رییس دولت دوست دارد به هر نوزادی که متولد شود یک میلیون تومان بدهد، مشکل این نیست که محاسبه نموده و معتقد است که حداقل 5 میلیون نفر از تهران باید بروند و نیز مشکل این نیست که طرفدار اجرای طرح تعدیل قیمت انرژی با مبلغ 40 میلیارد دلار هست، و ده‌ها مورد دیگر از این دست نیز هیچکدام مشکل جامعه نیست. مشکل آنجاست که این نظرات و دیدگاه‌ها ابتدا باید از طرف کارشناسان طرفدار دولت مطرح شود، تا منتقدین نیز بتوانند از موضع کارشناسی پاسخ آنان را بدهند، و طرفین در یک میدان گفتگو و نقد مشابه و یکسان وارد رقابت و تعامل شوند. قرار نیست که رییس دولت از موضع کارشناسی سخن بگوید، اگر چنین شود، آیا سایر کارشناسان می‌توانند از موضع رد و نقد آن وارد میدان شوند یا باید سکوت پیشه کنند؟ دولتی که بیش از هزاران کارشناس دارد، باید آنان را وارد میدان گفتگو کند و اگر یکی از کارشناسان این دولت سخنی بیهوده گفت، دیگران این امکان را دارند که لغو و بیهودگی آن سخن را برای مردم ثابت کنند، اما اگر یک مقام سیاسی چنین کرد، کدام کارشناس جرأت دارد که در نقد آن وارد شود؟ و حتی اگر جرأت هم داشته باشد، ورود به بحث را مفید نمی‌داند، زیرا طرف او کارشناس نیست و با ادبیات و منطق کارشناسان آشنا نیست تا بتواند حرف او را درک کند. از همه گذشته رسانه های اصلی هم برای رعایت مقام سیاسی حاضر به دعوت از این کارشناسان برای شنیدن نظرات آنان نیستند.

سیاستمداران باید برنامه‌های مهم خود را در زمان انتخابات عرضه کنند تا مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد نه آنکه این موارد مسکوت گذاشته شود، اما پس از انتخابات و در فضای غیر آزاد و مه‌آلود طرح و قبل از آنکه فرصت نقد و بررسی به جامعه داده شود برای اجرای آن اقدام شود. به نظر می رسد که کشورداری با پول نفت سهل و ممتنع است. ظاهراً تا وقتی که پول بی‌حساب نفت در  دست است می‌توان وعده و وعید داد، و نه تنها نیازی به مطالعه و کار کارشناسی نباشد، بلکه نیازمند به تصویب قانون نیز نداشته باشد و با سوار شدن بر موج پول بتوان هر سخنی را گفت و اجرا کرد، و تا چنین است این انتقادات نیز گوش شنوایی نخواهد داشت. اما بهتر است گروه‌ها و اشخاص مسئول و معقول جناح غالب را مخاطب قرار داد که بیش از این سکوت جایز نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم، همه ما سوار بر کشتی ایران هستیم، سوراخ شدن و نفوذ آب به درون آن، همه را با خطر مواجه می‌کند. ظاهراً همه در ایران یاد گرفته‌ایم که استخوان لای زخم بگذاریم به امید آنکه بعدهاس گشایشی حاصل شود. اینگونه امیدواری خوب است، به شرط آنکه هیچ کاری از دست ما برنیاید، اما اگر کاری می‌توان کرد نباید تعلل ورزید.

 تأثیر برخی تصمیمات و سیاست‌ها، چنان گسترده و عمیق است که آثارش تا سال‌های زیادی برجای خواهد ماند. موقعیتی که به دلیل تعامل مثبت و خیرخواهانه منتقدین در چند ماه گذشته ایجاد شده را قدر بدانید و آن را فرصتی برای اصلاح امور تلقی نمایید و اجازه ندهیم که سرنوشت این کشور و انقلاب به رفتارهای کسانی گره بخورد که مسئولیت چندانی در برابر رفتارها و گفتارهای خود ندارند.