هفته آخر آبان ماه است و توپ در نیمه دوم بازی جهانی به گردش درآمده است.هر دوتیم باتاکتیک “اعتماد سازی” به میدان آمده اند. یکی از اصلی ترین نظریه پردازان سیاست خارجی “نظام” از مذ اکره در قعرجنهم سخن می راند. رئیس جمهورکه ناگهان دموکرات شده است و دمکراسی را درمان همه دردهای بشر می خواند، ایران ـ –آمریکا را در دوسوی میز گفت وگو می بیند.روسیه به جان می زندتا دلال این معامله باشد. تئوریسین حکومتی از اعتماد سازی محمدخاتمی برای جلب نظر “نظام” تقدیر می کند و درست در روزهائی که همسایه های دیوار بدیوار بیت دارند یک بساط اصلاح جدید را پشت دیوار های زندان موسوی و کروبی، بر بستر جنایت هولناک شکنجه و قتل یک جوان کارگر می گسترند.
انتخاب باراک اوباما برای دومین بار به ریاست جمهوری آمریکا، سوت آغاز نیمه دوم و نهائی، نبردی است که اکنون وارد دهمین سال خودشده است. “نظام” می خواهد ستار بهشتی ها را بجرم وبلاگ نویسی “عمودی ببرد و افقی برگرداند” ـ– عبارت رایج در زندان های دهه شصت از زبان احمد بخشایشی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی -ـ حتی در سلول های انفرادی خود دار زدن را رسم کند، به بهانه انرژی هسته ای بمب اتمی بسازد، سرنوشت خاورمیانه را بدست بگیردوبا حفظ دیکتاتور سوریه، محو اسرائیل را از رویا به واقعیت تبدیل سازد. تنها متحدش حزب الله لبنان است که باسزارین دلارهای کلان ربوده شده از گلوی مردم ایران، در لبنان به دنیا آمده است. چین و روسیه هم که سود بی حساب مالی و تامین منافع استراتژیک خود رامی جویند و برای نابودی ایران تره هم خردنمی کنند، فعلا از این سیاست پشتیبانی می کنند.
ائتلاف جهانی – اروپا، عمده کشورهای عرب وترکیه- برهبری امریکا و همراهی تام وتمام اسرائیل با این سیاست مخالفند؛امری که در بستر حقوق بشر بامنافع ملی ایران همسو می شود.
نیمه اول این جدال منطقه ای ـ– جهانی که به رهبری آینده خاورمیانه پیوند می خورد و دامنه کشاکش را تا جنگ سوم جهانی هم فرا می برد، برروی این هدف متمرکز شده است: حذف دیکتاتور سوریه، لغو غنی سازی یا جنگ.
هنوز ساعاتی بیشتر از انتخاب باراک اوباما نگذشته است که پنتاگون اعلام می کند: “جنگندههای ایرانی به یک پهپاد آمریکایی شلیک کردهاند.”
خبرگزاری آلمان در گزارشی تحلیلی مینویسد: “صدای سکوت ایران بلندتر از آن بود که شنیده نشود. پس از آنکه پنتاگون اعلام کرد ایران به سوی یک پهپاد آمریکایی شلیک کرده، مقامهای جمهوری اسلامی با سکوت به آن پاسخ دادند.به طور معمول چنین رویدادهایی مقامهای جمهوری اسلامی را به رجزخوانی در برابر قدرت عظیم نظامی آمریکا وامیدارد. “
تائید بعدی فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی، تاخیر یک هفته ای را به گزارش “بشدت” تکذیب شده نیویورک تایمز پیوند می زند که از حضور مخفیانه هیات عالیرتبه ایرانی در آمریکا برای گشایش راه مذاکره، راز گشائی کرده بود.
یک تحلیلگر مسائل سیاسی نزدیک به “نظام” که نمیخواهد شناخته شود، این رویداد را مرتبط با انتخاب مجدد باراک اوباما می داند که خواست جمهوری اسلامی هم هست. او ازتهران به خبرگزاری آلمان میگوید: “کسی میخواسته انتخاب مجدد کسی دیگر را به خطر نیاندازد.با اوباما ایران دستکم این امیدواری را میتواند داشته باشد که از بحران خارج شود. با پیروزی یک جمهوریخواه سایه جنگ میتوانست همچنان بالای سر ایران بماند.”
دکترعباس میلانی، نویسنده، استاد تاریخ و مدیر مرکز مطالعات ایران در دانشگاه استنافورد که نشانی از “هوای آشتی” می بیند، با این نظر موافق است: “جمهوری اسلامی متوجه شده که در موقعیتی بدی قرار گرفته و افق سیاسی برای او بالقوه بسیار خطرناک است و چارهای جز تجدید نظر ندارد.”
برادران لاریجانی بلافاصله به صحنه می آیند. دو برادر- صادق و علی- موضع حمله می گیرند و سومی، محمدجواد- که از اصلی ترین نظریه پردازان سیاست خارجی “نظام” است و از جمله برنامه راهبردی “نگاه به شرق” دست پخت اوست، از مذاکره سخن می گوید و حتی در قعر جهنم.
محمود احمدی نژاد در جزیره زیبای بالی در اندونزی، هم دمکرات می شود و هم روی رابطه- فراتر ازمذاکره دست می گذارد: “دموکراسی «آخرین دستاورد بشر» و تنها شیوه شناخته شده برای «استقرار زمامدار صالح» است. برنامه هستهای ایران به مسئلهای سیاسی تبدیل شده و باید در رابطه بین ایران و آمریکا حل و فصل شود.”
مایکل مان، سخنگوی کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا- نظرش این است: “ایرانیها متوجه شدهاند که باید گفتوگو کنند.”
روزنامه فایننشال تایمز، از قول سرگئی ریابکوف معاون وزارت خارجه روسیه می نویسد: “درحال حاضر تماسهای غیررسمی میان ایران و آمریکا برقرار است.روسیه از جمهوری اسلامی و امریکا خواسته است تا بصورت مستقیم با یکدیگر وارد مذاکرات مستقیم دیپلماتیک شوند تا طرح حمله اسرائیل به ایران را خنثی کنند.”
ریابکوف که نماینده روسیه در مذاکرات گروه ۱+۵ و ایران است، ابراز امیدواری می کند که مسکو از محتوای مذاکرات آگاه شود و پیشنهاد ایجاد یک کانال گفت وگو میان ایران و امریکا را می دهد.
فایننشال تایمزمی نویسد:ظاهرا منظورش خود روسیه است.
سخنگوی وزارت امور خارجه، در نخستین واکنش رسمی جمهوری اسلامی به انتخاب مجدد باراک اوباما، نخست رای مردم آمریکا را تفسیر و پیام آن را به رئیس جمهور منتخبشان یاد آور می شودوسپس می گوید که افکار عمومی در جهان اسلام و خاورمیانه در انتظار تحقق وعده های باراک اوباما است.
رامین میهمان پرست، توضیح می دهد: “دیوار بی اعتمادی ملت ایران به دولت آمریکا فقط می تواند در پرتو احترام به اراده و حقوق ملت ایران و بازنگری اساسی و عملی در سیاست های نادرست گذشته دولت آمریکا کوتاه گردد.”
علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، حرف دکترعلی اکبر ولایتی را تکرار می کند تا شکی برای کسی باقی نماند: “تصمیم انجام گفت و گوی جامع و سیاسی با آمریکا تنها با آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی است.”
و ناگهان بازار اظهار نظر در باره مذاکره با آمریکا داغ می شود.منوچهر متکی، وزیر سابق امور خارجه، رابطه ایران و آمریکا را “ پروژه ای ملی “، می خواند: “بازسازی رابطه دو کشور نیاز به زمینه سازی دارد. براساس بیانات مقام معظم رهبری در شیراز، عدم رابطه ما و آمریکا تا ابد نیست و این نشان می دهد که این رابطه نیازمند بررسی است. در این راستا با حل مسائلی می توان این رابطه را بازسازی کرد و یکی از مقدمات این رابطه وجود اراده سیاسی در طرفین رابطه است”.
حسین شیخالاسلام، مدیرکل امور بینالملل مجلس همین حرف را می زند: “هرجا که مذاکره با آمریکا به مصالح نظام باشد مذاکره خواهیم کرد”.
و بازار اظهار نظر در باره مذاکره با آمریکا چنان داغ می شود که حتی اصولگرایان از مذاکره و مصلحت میگویند.
محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه که از عاملان اصلی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر وکشته شدن بیش از یک میلیون نفر است، ساز جنگ می زند. او در سخنرانی پیش از خطبه های نماز جمعه تهران می گوید: “امروز مشکل ما بر سر سرزمین و تنها بر سر مسائل سیاسی نیست، بلکه این یک مبارزه تمدنی میان ما و غرب است.پس ما باید بیدار و متوجه شرایط حساس ایران باشیم و فریب اوباما را نخوریم.ما باید با اندیشه، تدبیر و ایمان به جنگ گاوچرانهای آمریکایی برویم؛ آنان که وقتی منطقشان جواب نمیدهد، به تحریمها و جنگافروزیها روی میآورند.”
دبیر شورای امنیت ملی، مذاکرات اتمی با گروه ۱+۵ را ارجح بر مذاکره مستقیم با ایالات متحده می داند و قدم در “دایره منحوس” مساله اتمی ـ– سوریه می گذارد که “نظام” ایران را دردرون آن به تنگنای مرگ وزندگی انداخته است.
آغاز دوباره مذاکرات، در دقایق اول نیمه دوم اعلام شده است: مذاکره با آژانس در تهران ۱۳ دسامبر یعنی۳ ۲ آذر ماه.
یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بینالمللی انژری اتمی، اعلام می کند: “ایران همچنان در حال پاکسازی مجمتع نظامی پارچین است. امکان دارد این فعالیتها مربوط به پاکسازی این سایت از آثار فعالیتهای هستهای باشد.”
ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، اطلاعی را رسانه ای می کند که می تواند درارتباط با خبر بالا و ناشی از “هوای آشتی” درآستانه دور جدید گفت وگوها باشد: “جمهوری اسلامی روند غنیسازی اورانیوم را «به دلایلی که معلوم نیست» کند کرده است.”
مذاکرات اصلی و بااهمیتتر ایران با گروه ۱+۵ خواهد بود که تاکنون برای انجام آن تاریخی تعیین نشده است. آخرین دیدار دو طرف در ۱۹ ژوئن در مسکو صورت گرفت و با وجود ابراز پارهای امیدواریهای مقدماتی، به سرنوشت مذاکرات مشابه در بغداد و استانبول منتهی شد و عملا شکست خورد.
در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات اعلام شده ۱۳دسامبر با آژانس در تهران، و ادامه تعلیق مذاکرات باگروه ۱+۵، تحریم های تازه و فراگیرتر از پیش، علاوه بر نفت و گاز، سایر بخشهای اقتصاد بحرانزده ایران را هدف قرار خواهد داد.
رضا تقی زاده-ـ تحلیل گر سیاسی-ـ تحت عنوان “عقبنشینی محترمانه!” می نویسد: “جمهوری اسلامی طی شش سال گذشته و در چند مرحله پیشروی در عرصه اتمی، چند نبرد محدود را برده است. اما اینک در شرایطی قرار گرفته که پیروزی نهایی در جنگ کاملا خارج از توان آن و دور از دسترس است. خودداری از سازش در این مرحله اگرچه ادامه مقاومت را برای مدتی ممکن خواهد ساخت، به نسبت هزینههای شکست محتوم را نیز به صورت تصاعدی بالا خواهد برد.طی شش سال گذشته برنامه اتمی جمهوری اسلامی به عنوان «حق ملی» معرفی شده، اما گمانهزنیهای صورت گرفته در داخل کشور حاکی از دلزدگی عمومی از این برنامه و حمایت قاطع آنها از یافتن راه حل خروج از بحران اتمی است.”
بازی در زمین سوریه هم آغاز شده است. بشار اسد بعد از ماهها بی خبری در یکی از کانالهای تلویزیونی روسیه پیدایش می شود که بگوید: “در سوریه بدنیا آمده ام و در سوریه می میرم.”
معنایش این است که تا آخر در سوریه -ـ در واقع در راس قدرت ـ- باقی خواهند بود. برخی مفسران معتقدند: “بشار اسد راه معمر قذافی را در پیش گرفته است.”
یک روز بعد از پخش مصاحبه دیکتاتور دمشق “ائتلاف ملی نیروهای انقلاب سوریه و مخالفان” تشکل جدید مخالفان حکومت سوریه در دوحه پایتخت قطر معرفی می شود و بلافاصله به عنوان نماینده مشروع مردم این کشور توسط اتحادیه عرب، شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس برسمیت شناخته می شود و مورد پشیبانی آمریکا، فرانسه، بریتانیا و ترکیه قرار می گیرد.
“نظام” مقدس درست در روزهائی که قتل ستار بهشتی کارگر جوان وبلاگ نویس در زندان انعکاس جهانی پیداکرده است، اعلام می کند پشتیبانان بشار اسد درتهران نشستی باشعار “خشونت نه، دموکراسی آری” برگزار خواهند کرد.
“هوای آشتی” از هم اکنون آلوده می نماید. وزارت خزانهداری آمریکا، در بیانیهای اعلام می کند که هفده فرد و نهاد حکومتی در ایران را به خاطر مشارکت در سانسور، نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحریم کرده است.
باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، وضعیت اضطراری ملی در برابر جمهوری اسلامی را که نخستین بار در نوامبر ۱۹۷۹ صادر شد، برای یکسال دیگر تمدید می کند.
هنگ کنگ مجوز استفاده از ۱۹ نفتکش مرتبط با شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران برای استفاده از پرچم خود جهت تردد در آبهای بینالمللی را لغو می کند.
روزهای آخر هفته خبر می رسد که قانونگذاران آمریکا در حال تنظیم بسته تحریمی جدیدی علیه جمهوری اسلامی هستند. بسته تحریمی جدید، دایره تجارت غیرنفتی “نظام” را با محدودیت شدیدی روبهرو میکندو بر روی بخش کشاورزی، صنعتی و واردات کالاهای مصرفی مورد نیاز برای بخش تولید، تمرکز دارد.
روزهائی است که یک عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نهم با اعتراف به فشار تحریم های غرب، خواستار کاهش بودجه نفت سال ۹۲ می شود.ممنوعیت هدفمندی یارانه ها به تصویب می رسد وخداحافظی با جراحی بزرگ اقتصاد ایران، سرانجام صورت می گیرد.
حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، خبر خوشی دارد. ایران در زمینه عدالت بهداشت، فقط از افغانستان جلوتر است: “در پی افزایش قیمت ارز، قیمت تجهیزات پزشکی در ایران به طور متوسط ۲۵۰ درصد افزایش پیدا کرده است. و در ۳ سال گذشته، سهم مردم از هزینههای سلامت از ۵۴ درصد به بالای ۷۰ درصد افزایش پیدا کرده است. این شاخص، یکی از مهمترین شاخصهای عدالت در سلامت است و در این زمینه ایران بعد از افغانستان، بدترین کشور در منطقه است”.
خبر که هدفش خراب کردن همه کاسه کوزه ها سر محمود احمدی نژاد است، بایک هشدار پایان می گیرد: “اگر برای دارو چارهاندیشی نشود فاجعه بهبار میآید.”
حتی، طفلکی سردار احمدیمقدم فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی برای خرید تجهیزات ضدآشوب، ارزندارد و شکایت به دو تن از مراجع تقلید قم می برد.
معلوم نیست علی لاریجانی و جعفر شجونی، در شمار مصرف کنندگان ۷۵ کالای وارداتی لوکس هستند که سالی حدود ۱۲ میلیارد دلار ارز بالایش می رفته و حالا توسط دولت ممنوع شده است؛ هر چه هست، نفسشان ازجای گرم در می آید.” ریاست محترم مجلس” از مردم می خواهد مثل زمان جنگ وارد صحنه شوند.
دبیر جامعه وعاظ، راه حل دیگری دارد: “مردم «قانع» باشند.در این موقعیت حساس اقتصادی باید مردم از ریخت و پاشها دوری کنند و سیاست تعمیر را به جای تعویض برگزینند”.
هفته وآبان به پایان می رسد. دور دوم مخوفترین بازی تاریخ ایران، تازه شروع شده است.
کریستین ساینس مانیتور “توافق با ایران را دور از دسترس” می بیند و می نویسد: “چالش های اصلی پیش روی سیاست خارجی دولت جدید باراک اوباما عبارتند از ایران، سوریه، افغانستان و پاکستان، روسیه و چین، نزاع اسرائیل و فلسطین. هیچ کدام به پیچیدگی ایران نیستند. توافق با ایران میوه ای دست نیافتنی بر درختی است که دسترسی به آن آسان نیست.”
دکتر عباس میلانی، می گوید: “رژیم همیشه موقعیتهای تاریخی را برای مذاکره از دست داده است. این تعلل و تاخیر ها و از دست دادن فرصتها باعث فشار بر مردم ایران شده است. الان این مردم ایرانند که با این بحران اقتصادی روبرو هستند.”
و ستار بهشتی، که او را می کشند و مجلس همکار اسدالله لاجوردی و رئیس کنونی کمیته امنیت داخلی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس - محمدرضا محسنی ثانی - رامامور رسیدگی به پرونده قتلش می کند، جمله ای از مارتین لوتر کینگ را بر وبلاگش می نویسد که بعداز کشته شدن، در فضای مجازی گردشی بی پایان را شروع می کند:
- مرگ تو از لحظه ای آغاز می شود که در برابر آنچه مهم است سکوت می کنی…
و انگار یکی می پرسد:
- راستی، ما مرده ایم و یا زنده؟