دیشب تا دلِ صبح با مردمی موج خوردم که ناجوانمردانه تاکنون از بدیهی ترین حق خود که آزاد بودن باشد و شادبودن، برکنار بوده اند. مردمی که با هر بهانه ی شدنی، از کالبد قفس گونِ زندگیِ صُلب خویش بیرون زده اند تا به حاکمیتِ مطلق نگرنشان بدهند: انسان اند و خواستارِ آزادی و شادمانی.
من دیشب با شادمانیِ مردمانِ شادمانی نکرده خندیدم و با اشکهای شوقشان اشک ریختم. انتخاب و پیروزیِ جناب روحانی حتماً به کالبد سرد زندگی ایرانیان گرما خواهد افشاند. و حتماً نیز به “از خواب پریدن هایِ” ناگهانیِ این ایام جناب رهبری آرامش خواهد بخشود. چرا که آقای روحانی باید به ترمیم مفاسدی فرسوده گردد که هشت سال تمام یک فرد نامتعادل دست در دست بیت مکرم و مجلس و دستگاه قضا بر سر این کشور نگون بخت آوار کرده است.
من با شناختی که از بیت مکرم دارم، از سپاه، و از سیستم فرمانپذیرِ مجلس و شورای نگهبان و دستگاه قضا، اطمینان دارم که رییس جمهورها – هرکه هستند – توانِ ورود به خط قرمزهای فراوان رهبری را نداشته و نخواهند داشت. بهمین خاطر، من به راه مؤکد پیشینِ خود ادامه خواهم داد و سخنانِ در دل مانده ی دیروز و امروز و فردای مردم را فریاد خواهم کشید. اگر در این راه جناب روحانی توانِ ورود و مداخله داشت چه بهتر، وگرنه باز من خواهم بود و کورسوی شعله ی بضاعتِ خود. تا بقدر مقدور بر این گذرگاه تاریک و مخوف نور افشانم.
باورم بر این است: آنچه که از مردمانِ ما ضایع شده، همچنان تر و تازه است و ما بر مطالبات معوقه ی خود پای خواهیم فشرد. آنچه در زیر شماره می کنم، برنامه ی کاریِ خود من است برای آینده ای که پیش روی خواهم داشت. تا هر زمان که زنده باشم. بسیاری از بندهای این برنامه ی کاری من، در حوزه ی کاریِ جناب روحانی نمی گنجد. افقی است که من خود بنمایندگی از مردمی که بنا به هر دلیل تاب فریاد کشیدن ندارند ترسیم کرده ام:
یک: آزادی بی قید و شرط میر ما میرحسین موسوی و همسر مظلومه اش و جناب کروبی.
دو: آزادی بی قید و شرط مردان و زنان زندانیِ ما که از سال هشتاد و هشت – بی دلیل – زندانی اند، یا یک چند وقتی را در زندان گذرانده اند.
سه: تشکیل یک دادگاه مستقل به تقاضای آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد بنحوی که این سه بزرگوار بتوانند برای نخستین بار ناگفته های خود را بازبگویند و طرف مقابل را به پاسخگویی فرابخوانند. محکوم یا محکومینِ این دادگاه حتما باید از مردم پوزش بخواهند. و اگر کاره ای هستند از کار برکنار شوند و خسارات وارده را جبران کنند. اگرچه فرد محکومِ آن دادگاه، کروبی و موسوی و همسرش باشند یا شخص اول مملکت. دادگاه مستقل یعنی همین. دادگاهی که فعلاً در رؤیاهای ما سیاحت می کند.
چهار: پوزشخواهی رسمی و علنی نمایندگان مجلس که ناجوانمردانه هشت سال تمام بر صندلیِ نمایندگی مردم جلوس فرمودند و تداوم کار یک موجود نابخرد و نامتعادلی چون احمدی نژاد را تأیید و تقویت کردند.
پنج: محاکمه ی علنی آقا مجتبی خامنه ای و دستیاران مخوفش حجة الاسلامان – بیچاره اسلام – طائب و مصلحی، بخاطر مهندسی انتخابات سال هشتاد و هشت و حواشیِ خونینِ پس از آن.
شش: محاکمه ی علنی رییس فرمانپذیر دستگاه قضا بخاطر ترسیم چهره ای خفیف و ذلیل از قضاوت، و بخاطر آسیب های جسمی و روانی زندانیانِ بی دلیل این سالهای اخیر، و بخاطر دودمانهای تباه شده، و بخاطر دستهای خونینش.
هفت: محاکمه ی علنی سرداران فربه از مال حرام که در این سالهای دهشت زا – در پس پستوهای دهشتناک خود – هم سر به غارت اموال مردم فرو برده اند و هم خون بی گناهان بسیاری را جاری کرده اند. و مصادره ی اموال بالا کشیده توسط آنان، بازفرستادن شان به پادگانها.
هشت: عقب کشیدن از سوریه و لبنان و هرکجا. و مشخص شدن این که چه کسانی و بفرمان چه کسی به چه میزان پول و اسلحه به سوریه و لبنان و هرکجا سرازیر کرده اند.
نه: حسابرسی و مشخص شدن گردش مالی بیت رهبری و همه ی دستگاههای تحت نظر ایشان که تاکنون به قانون و حسابرسی و اینجور چیزهای خنده دار خندیده اند.
ده: پوزشخواهی و برکناری رییس دستگاه صدا و سیما که بویژه در این چهارسال گذشته غلیظ ترین دروغها را برای فریب مردم آذین بست و پست ترین رویه ها را در مسیر جهل گستری پیش پای مخاطبان خود گستراند.
یازده: برچیده شدن فضای رعب و وحشت و پلیسیِ حاکم بر کشور و پرهیز از تخریب و ورود به حریم خصوصی مردم و برچیده شدن سانسور در همه ی عرصه های عمومی.
گرچه من دیشب روح شریف بخشایشگری را در اقیانوس مردمی که پرخروش موج می خورد و پیش می رفت بچشم دیدم، و این اطمینان را دارم که بمحض مشخص شدن مقصران و عاملان تباهی های این سالها، به یک “گذشتِ بزرگ و فراگیر” دل خواهند سپرد، من اما تا آن زمان و به هر مناسبت، بر تحقق این خط قرمزهای فراگیر و بی دلیل و غیرقانونی اصرار خواهم ورزید. چه این خواسته ها در توان و توش جناب روحانی و دولتش باشد و چه نباشد.
منبع: وبسایت نوری زاد