رفیعی می کوشد از آغامحمدخانی که در تاریخ امده به نوعی آشنایی زدایی کرده و تصویر تازه ای از سفاک بودن ان را روی صحنه اورد. بنابراین داستان را به دورانی دیگر می برد تا بتواند از حافظه و داستان پردازی سود جوید…
تصویر زوال قدرت
نویسنده، طراح و کارگردان: علی رفیعی، موسیقی: انتخابی، بازیگران: سیامک صفری، هومن برقنورد، محسن تنابنده، شهرام عبدلی، افشین هاشمی، هدایت هاشمی، داریوش موفق، سهیلا رضوی، پانته آبهرام، ستاره اسکندری، مینا خسروانی، محمود راسخفر.
خلاصه داستان: شکار روباه داستان مرگ و زندگی آقامحمدخان قاجار از دید سه نفر است که محکوم به اعدام شدهاند. این سه نفر شب قبل از اعدام تصمیم به قتل شاه میگیرند و خاطرات خود را مرور میکنند.
دکتر علی رفیعی برای اهالی تئاتر نامی اشناست. زیبایی شناسی او در اثارش همواره جزو ویژگی های منحصربفرد رفیعی بوده که در میان کارگدان های تئاتر در ایران کمتر هنرمندی را می توان یافت که ذوق و سلیقه وی را داشته باشد. شکار روباه آخرین کار دکتر رفیعی این روز ها در تهران بر صحنه تالار وحدت است.
دکتر علی رفیعی شکار روباه را بعد از چندین سال دوری از صحنه نمایش کارگردانی کرده است. او پیش تر نیز به نقد قدرت در نمایش های خاطرات و کابوس های یک جامه دار و شازده احتجاب پرداخته بود و شاید بتوان شکار روباه را پایانی بر یک تریولوژی دانست.
رفیعی قصد داشت این نمایش را چندین سال پیش روی صحنه ببرد. زمانی که شاید عمر آن به بیش از 15 سال برسد. اما این اتفاق نیفتاد تا امروز که گروه رفیعی توانستند با سختگیری های اداری و ممیزی مرکز هنر های نمایشی و مدیران تالار وحدت نمایش را روی صحنه ببرند.
نمایش در ظاهر به نقد قدرت آغا محمد خان قاجار می پردازد اما نویسنده و کارگردان به هیچ وجه خود را در یک مقطع تاریخی مشخص گرفتار نکرده و می کوشد شرایطی را فراهم آورد تا بتواند داستان خود را به تمامی زمان ها بسط دهد. مدرن گونگی داستان و شیوه روایت آن را از تاریخ مصرفی مشخص دور کرده و قابل تعمیم جلوه می دهد.
رفیعی را در این نمایش همچنان دیگر کارهایش باید در قالبی واحد یعنی طراح و کارگردان مورد بررسی قرار داد. او در بسیاری از فصول نمایش چنان قاب های زیبایی را روی صحنه خلق می کند که مخاطب را یاد سینما و یا نقاشی می اندازد.این بعد زیبایی شناسی رفیعی از نمایش سبب می شوداثر تا مدت ها در ذهن تماشاگر باقی بماند و مخاطب بتواند با مرور این تصاویر با توجه به فرار بودن تئاتر زمان بیشتری را در ذهن خود با آن سر کند.
شاید امروز از بیشتر علاقمندان تئاتر در دهه هفتاد در زمینه نمایش های اجرا شده سئوال کنیم و بخواهیم صحنه هایی ماندگار از نمایش هایی را که دیده اند نام ببرند به فصل هایی از عروسی خون، رومئو و ژولیت، شازده احتجاب و یا بعد تر به نمایش در مصر برف نمی بارد اشاره کنند.
روایت رفیعی از آغا محمد خان قاجار در نمایش شکار روباه مبتنی بر اصول دراماتیک است. یعنی نویسنده و کارگردان قصد نداشته است تا تنها تاریخ را سرلوحه داستان قرار دهد و آن را برای صحنه رو نویسی کند. رفیعی می کوشد از آغامحمدخانی که در تاریخ امده به نوعی آشنایی زدایی کرده و تصویر تازه ای از سفاک بودن ان را روی صحنه اورد. بنابراین داستان را به دورانی دیگر می برد تا بتواند از حافظه و داستان پردازی سود جوید.
نمایش در یک سردخانه روایت می شود. نور ها و دکور سرما و بی ثباتی را به تماشاگر القا می کنند.رفیعی می کوشد به این واسطه در ازای ارائه تصویری کلی فضایی را پدید اورد تا شخصیت ها بتوانند آنچه را درون خود نهفته دارند به درستی به بیننده نشان دهند.
آغا محمد خان در این نمایش تمثالی کاریکاتور گونه دارد. با اینکه نویسنده سعی داشته چهره آشنای او را در تاریخ فراموش نکند اما از سوی دیگر قضاوت خود را نیز از او به نمایش می گذارد. در واقه در این نمایش هدف اصلی بیشتر سرنوشت تراژیک آغا محمدخان است تا معرفی زندگی او. از همین رو رفیعی می کوشد به او ابعادی فرامتنی بدهد تا قابلیت تعمیم پذیری او را نیز بیشتر کند.
از همین رو تنها به حافظه تاریخی تماشاگر متوسل نمی شود و آغامحمدخان را در ابعاد متفاوت بازسازی می کند. به طور مثال او گهگاه روی یک ویلچر قرار می گیرد و به کنایه کارگردان ناتوانی و آسیبپذیر بودن او را تصویر می کند. در سویی دیگر ما خروسی اخته شده را در قفس می بینیم که به وجهی دیگر از این شخصیت اشاره دارد. تمام این نکات البته ما را به نگاهی ناتورالیستی نیز رهنمون می شود و اینکه نوعی تقدیر گرایی و جبر را بر سرنوشت شخصیت اصلی نمایش سایه افکنده است. این جسم به ظاهر بیمار و آسیب پذیر نمی تواند منشاء این همه خشونت باشد اما با خوانشی دیگر همین بیماری سبب ساز بروز خشونت های بیشمار می شود و از این رو رفیعی کارکردی دوگانه را برای مخاطب نمایش در نظر می گیرد که تقابل انها با یکدیگر موجب ایجاد سئوال بزرگ دراماتیک متن می شود.
بازی بازیگران نیز همچون دیگر کارهای رفیعی بعدی فیگوراتیو دارند تا قاب ها را از منظر تماشایی به عکس بدل کنند. کشاکش بازیگران در طول صحنه نوعی رخوت را در کلیت نمایش خلق کرده که این رخوت به نوعی تم اصلی داستان را همراهی می کند.