”شل سیلورستاین” را در ایران به خاطر آثاری که در عرصه ادبیات کودک و نوجوان پدید آورده می شناسند اما منتقدان هنری او را “رنسانس من” زمانه خود توصیف کرده اند. کارتونیست، شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس، آهنگساز و ترانه سرایی که هر رشته هنری را تجربه کرد در آن سرآمد شد و آثاری ماندگار به جا گذاشت.
شل سیلورستاین، یک رنسانس من
”شل سیلورستاین” را در ایران به خاطر آثاری که در عرصه ادبیات کودک و نوجوان پدید آورده می شناسند اما منتقدان هنری او را “رنسانس من” زمانه خود توصیف کرده اند. کارتونیست، شاعر، نویسنده، نمایشنامه نویس، آهنگساز و ترانه سرایی که هر رشته هنری را تجربه کرد در آن سرآمد شد و آثاری ماندگار به جا گذاشت.
”شلدون الن سیلورستاین” متولد 25 سپتامبر 1930، دهه پنجاه را به خدمت ارتش ایالات متحده در کشورهای ژاپن و کره گذراند. او همزمان به عنوان کارتونیست در نشریه نظامی “استارز اَند استرایپز” فعالیت می کرد.
”سیلورستاین” شعر گفتن برای کودکان را جایی نیاموخت، نوشته های اولیه اش حسی از شیطنت و معصومیت کودکانه داشتند اما برای کودکان نبودند، تشویق دوست دخترش اورسولا و ناشرش او را به سمت نوشتن و طراحی برای کودکان سوق داد. بعد از اولین کتاب کودک که سرشار از ایده های هوشمندانه و خنده دار منحصر به فردش بود، “شل” فریفته فرایند کار برای کودکان شد و میل شدیدی به ادامه این راه در خود احساس کرد. این مسیر به خلق آثاری ماندنی چون ”قطعه گم شده”، “ ملاقات قطعه گمشده با اُ[O]ی بزرگ”، “جایی که پیاده روها به پایان می رسند”، “بالا افتادن”، ”درخت بخشنده” و “لافکادیو” انجامید.
سبک نوشتار و تصویرسازی “شل”، به سیاق دکتر زوس، در جهت خلق هماهنگی کامل و مثال زدنی میان کلام و تصویر بود. “شل” این هماهنگی را به پیوند ناگسستنی نوشتار و تصویر تبدیل کرد. بعضی داستان های او با تصاویرش معنا می گیرند، گاهی کلام، چیزی را می گوید که تصویر، شوخ طبعانه نقض اش می کند و گاه ماجرا در تصویر همراه آن ادامه می یابد یا به نتیجه می رسد.
”شل” در تصویرسازی ها و کارتون هایش حسی از کارهای “دکتر زوس” و “سائول استین بک”- کارتونیست بزرگ امریکایی- را به نمایش می گذارد. راحتی و نرمی خطوط و اشکالی که کمتر گوشه های تیز و شکسته دارند، به مخاطب کم سن و سال احساس صمیمیت و آرامش می دهند. طراحی های سیلورستاین، مبتنی بر نوعی ایجاز هوشمندانه و صاحب سبک است که علاقه و تخیل مخاطب را بر می انگیزد و او را با پیچیدگی های تکنیکی مرعوب نمی کند. نگاه معصوم، ساده اما عمیق و شاعرانه او را می توان در آثاری که برای بزرگسالان خلق کرده، ترانه ها و آهنگ های اش هم دید.
”عمو شلبی”- لقبی که کودکان با آن می شناسندش- گیتار، پیانو، ساکسیفون و ترومبون را ماهرانه می نواخت اما شهرت او در عرصه موسیقی، برای تصنیف اشعار ترانه های بود که هرکدام اسباب محبوبیت و موفقیت هنرمندان دیگر را فراهم آوردند، از جمله یکی دو ترانه معروف “جانی کش” مثل “پسری به نام سو” که جایزه “گرمی” سال 1970 را نصیب سیلورستاین کرد. او برای تعدادی فیلم سینمایی هم موسیقی متن نوشت که از آن میان موسیقی “کارت پستال هایی از لبه” به کارگردانی مایک نیکولز، نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
سال 1999، سیلورستاین بر اثر حمله قلبی در خانه اش واقع در فلوریدا درگذشت. کارتون ها و نوشته های عمو شلبی اما همچنان تجدید چاپ می شوند و کودکان، اشعارش را با خود زمزمه می کنند.