محمود احمدی نژاد درنامه ای به رومانو پرودی نخست وزیر ایتالیااز تمایل ایران برای مذاکره وبرقراری صلح سخن گفته است. این سومین نامه رییس جمهوری ایران به رهبران کشورهای جهان به شمار می رود. پیش ازاین وی درنامه ای به جورج بوش رییس جمهوری امریکا وآنجلا مرکل صدراعظم آلمان تلاش کرده بود درخصوص مواضع ودیدگاه های خود توضیحاتی ارائه کند. بوش هیچگاه پاسخی به نامه 18 صفحه ای او نداد، انجلا مرکل نیزنامه وی را بدون پاسخ گذاشت. نامه به پرودی درراستای گفت وگوهای وی با احمدی نژاد در اجلاس ماه سپتامبرمجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک صورت می گیرد.
زمانی که پرودی به عنوان اولین رهبریک کشوراروپایی با محمود احمدی نژاد ملاقات کرد، بعد ازآن دیدار گفت ایران ضمن علاقه به مذاکره برسرمساله هسته ای، همچنان خواستار نرمش وانعطاف پذیری از سوی طرفین است.
با توجه به اظهار نظردفتر پرودی به نظر می رسد نامه سوم احمدی نژاد فراتر از مطالب کلی در زمینه مسائل اخلاقی و انتقادی، و شامل نکاتی درخصوص سیاست های روز و جهت گیری های دولت برای برون رفت ازمشکلاتی باشد که با آن مواجه است.
رومانو پرودی پس ازدریافت نامه گفته است محتوای آن را افشا نخواهد کرد. اما به گزارش رویتر احمدی نژاد درخصوص تمایل ایران به تلاش برای صلح درعراق، افغانستان وخاورمیانه سخن گفته است. محتوای نامه وی به بوش ومرکل، بیشترحاوی انتقاد ازعملکرد کشورهای غربی وطرح برخی مضامین فلسفی و دینی بوده است. پرودی نامه رییس جمهوری ایران را ازسعید جلیلی معاون اروپا وآمریکای وزارت امورخارجه دریافت کرده است. نخست وزیر ایتالیا گفته آنچه محمود احمدی نژاد درنامه اش مطرح کرده است با اظهاراتش درخصوص اسراییل سازگار نیست. پرودی نسبت به سیلویوبرلوسکونی نخست وزیر پیشین ایتالیا دارای مواضعی چپ محسوب می شود.
احمدی نژاد که درماه می اولین نامه خودبه رهبران جهان را برای جورج بوش ارسال کرده بود با جواب سرد مقامات کاخ سفید مواجه شد. یکی ازمقامات کاخ سفید گفت نامه احمدی نژاد حاوی نکات مهمی نیست . به گفته وی نامه 18 صفحه ای محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شامل مطالب مهمی نظیر مسئله اتمی، تروریسم و حقوق بشر نبوده است: “ این نامه شامل مطالب گسترده و تاریخی است که به مناقشه کنونی ارتباط مستقیم ندارد.” او سپس گفت آمریکا قصدندارد به این نامه جواب بدهد. این اولین نامه ای بود که یکی از مسئولین جمهوری اسلامی بعد ازبیست وهفت سال برای یکی ازمقامات آمریکایی ارسال می کرد.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان محمود احمدی نژاد به دلیل عدم آشنایی به ادبیات سیاسی روزجهان، عملا فرصت مناسبی را که می توانست باچنین اقدامی ایجاد کند، ازبین برد. درواقع او اگر چه ازیک طرف تابوی رابطه با آمرکایی ها را شکست ولی از طرف دیگر نامه اش هیچ دستاوردی به همراه نداشت. مقامات ایرانی ازجمله منوچهر متکی وزیر امورخارجه همزمان درمصاحبه های مختلفی گفتند رییس جمهوری درنامه خود نظرات خاصی برای حل مسائل بین المللی مطرح کرده است. اما کاندولیزا رایس گفت این نامه عملا درحل مسائل دوجانبه وبین المللی تاثیری نخواهد داشت چرا که به شکلی منسجم به مسایلی نمی پردازد که مورد توجه آمریکاست و یا حاوی مطالبی نیست که مسیر کنونی را تغییر دهد.
احمدی نژاد که از نامه نگاری با رییس جمهوری امریکا دست خالی بازگشته بود، از ادامه ارسال نامه به رهبران جهان منصرف نشد تا بار دیگر دراواسط ماه ژوئیه نامه دوم خود را برای آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان ارسال کند. عباس عبدی تحلیل گر سیاسی درزمان ارسال نامه به مرکل درگفت وگویی با بخش فارسی رادیو بی بی سی گفت تصور نمی کند”چنین نامه های مهمی باشد چون وقتی این نامه ها مهم است که پشت آن اراده ای وجود داشته باشد. وقتی نامه به بوش ازیادها رفت وهیچ تاثیری در روابط ایران وکشورهای دیگر نگذاشت به طریق اولی نامه به خانم مرکل اساسا نمی تواند واجد چنین وجهی باشد… اگر مضمون نامه توصیه های اخلاقی واظهار نظرهای فلسفی و کلی با شدهیچ تاثیری نخواهد داشت، مگر اینکه توجه به راهبردهای خاص و پبشنهادهایی عملی داشته باشد، که بعید می دانم درعمل مشاهده شود، وتصور من این نیست وفکر می کنم چیزی شبیه به نامه به بوش باشد..”
رییس جمهوری دلیل ارسال نامه برای صدراعظم آلمان را سابقه تاریخی آلمان و نقش بالقوه آن در تاثیرگذاری بر اوضاع جهان، فشار فاتحان جنگ دوم جهانی بر این کشور و همچنین زن بودن صدراعظم آلمان و در نتیجه، برخورداری وی از عواطف انسانی قویتر و قرار داشتن در جایگاه مادری توصیف کرد. او با اشاره به شکست آلمان درجنگ دوم جهانی گفت: “ به برخی از ملت های جهان که به اعتبار تاریخ گذشته خود می توانند نقشی عمده در تمدن سازی ایفا کنند اجازه تلاش در این زمینه داده نشده و برعکس، همواره احساس تحقیر و شرمندگی را در این ملت ها ایجاد کرده اند. تلاش های تبلیغاتی بعد از جنگ دوم آنچنان وسیع بوده است که بعضی باور کرده اند که مقصر تاریخی هستند و باید جریمه گناهان پدران خود را طی نسل های متوالی و تا زمانی نا معلوم پرداخت نمایند.”
اوسپس درخصوص مساله هولوکاست گفت: “قصد ندارم موضوع هولوکاست را بررسی کنم اما آیا این احتمال عقلایی نیست که بعضی کشورهای پیروز در جنگ قصد داشته اند بهانه ای درست کنند و بر اساس آن، مردم کشور مغلوب را دائما شرمنده نگهدارند تا انگیزه، حرکت و نشاط را در آنان تضعیف کنند و جلوی پیشرفت و اقتدار شایسته آن کشور را سد نمایند؟علاوه بر مردم آلمان، مردم خاورمیانه بلکه همه بشریت از طرح موضوع هولوکاست متضرر شده اند. تا بدین ترتیب با طرح ضرورت استقرار بازماندگان هولوکاست در سرزمین فلسطین، یک تهدید دایمی درخاورمیانه به وجود آورند تا فرصت های پیشرفت و تعالی را از مردم منطقه بگیرند.”