سخنگوی حزب اعتماد ملی نامه ای خطاب به دبیر کل مشارکت نگاشت و اعتراضاتی را به رفتار، گفتار و روش های این گروه و هواداران آن در خلال سال های گذشته ابراز داشت و در پاسخ هم سخنگوی حزب مشارکت به تندی آن نامه را پاسخ گفت.
در این نوع تعامل معمولا همگامی و همراهی حاصل نمی شود و اختلافات موجود نه تنها از میان نمی رود بلکه گسترده تر و ریشه دارتر می شود.
من شیوه آقای کروبی در تاکید بر کار حزبی و گسترش حزب اعتماد ملی را می ستایم و رفتار مستقل ایشان و حزبشان را در گریز از ائتلاف درست می دانم، اما حملات پیوسته ایشان و همراهانشان به ویژه نایب ایشان آقای منتجب نیا به بخش دیگر اصلاح طلبان یا به تعبیر ایشان “اصلاح طلبان تندرو” را ناقض آرمان های آن ها می دانم.
حزب اعتماد ملی می تواند به گسترش تشکیلات خود بپردازد و با هیچ گروهی هم ائتلاف نکند و در همه انتخاب های آینده مستقلا لیست بدهد و کاندیدا معرفی کند. اما درگیری و منازعات بی حاصل می تواند مسئولین این تشکیلات را از کار اصلی خود باز دارد و زمان و انرژی آن ها را صرف منازعه با همفکران و همراهان دیروزشان کند.
امروز در جبهه اصلاح طلبان، مشکلِ تندروها، کندروها نیستند و همین طور مشکلِ کندروها، تندروها نیستند. همه اصلاح طلبان با یک تیپای سه مرحله ای از مناصب قدرت رانده شده اند و همگی در “معزولی” سرمایه گذاری مشترک دارند!
اصلاح طلبان اگر می خواهند برگردند باید به نقد گذشته بپردازند و اشتباهات خود و توانائی های حریف را خوب بشناسند و برای میدان های آینده بسنجند.آن ها با حمله به همدیگر فقط پیام ناکارآمدی و ناشایستگی خود را به جامعه و بدنه هواداران می رسانند و این پیام هواداران را برای هیچکدام از بخش های اصلاح طلب چه تندرو و چه کندرو تهییج نمی کند.
در سه انتخابات شورای دوم، مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم اصلاح طلبان از صحنه رانده شدند، اما در انتخابات شوراها به گمان من با سهم اندکی بازگشتند و ترکیب شوراها به ویژه شورای شهر تهران نوید بازگشت اصلاح طلبان به قدرت را با خود داشت.
در انتخابات ریاست جمهوری اصلاح طلبان دو دسته شدند و کینه های چند را آشکار کردند.گروهی با کاندیداتوری معین و گروهی با کاندیداتوری کروبی به میدان آمدند.به نظر من این انشعاب مبارکی بود!چه لزومی دارد گروه هایی که در مبانی و روش ها با هم تفاوت و حتی اختلاف دارند و حداقل مجلس ششم را فدای اختلافات شخصی سران خود کرده اند، ائتلاف کاذب کنند و پس از کسب رای و تسخیر کرسی های قدرت منازعاتشان را دوباره گسترش دهند و وقت و سرمایه مردم را هدر دهند.
در انتخابات ریاست جمهوری به فرموده آقای کروبی و دیگر منتقدان با خفتن چشم های ناظر، آرا به هم ریخته و تغییر یافته و مخدوش شده است.اگر چنین باشد و کسی بپذیرد که شبهه ای در آرا وجود دارد باید این شبهه را به کل آرا عمومیت دهد و بپذیرد که آرا همه کاندیداها ممکن است جابه جا شده باشد. با این تعبیر ممکن است همانگونه که نفر اول با خوابی به آن جایگاه رفته باشد دیگران هم به یمن خوابی خوش به جایگاه های دوم و سوم و… نشسته باشند.
معتقدین به آرا خوابزده باید بدانند اگر اعتقادی به نتیجه انتخابات نهم ندارند طبیعتا باید الزامات دیگر را هم بپذیرند که اولین پی آورد آن خدشه در وزن کشی آن انتخابات است.به عبارتی چون سنگ و ترازو میزان نبوده اند پس وزن به دست آمده نمی تواند دستمایه سنجش وزن شدگان با همدیگر باشد. این را نوشتم که از گروه آقای کروبی بخواهم ملاک برخورد با مخالفان اصلاح طلب خود را وزن به دست آمده در انتخابات نهم ندانند.
در انتخابات شورای سوم شهر و روستا هم شواهد دیگری به دست آمد که باید بیشتر مورد دقت قرار گیرد: اول آنکه رد صلاحیت ها گستردگی مورد انتظار را نداشت و تعداد کمی رد شدند.دوم آنکه در شهر تهران که الگوی نماد نتیجه انتخابات سراسر کشور است! اصلاح طلبان توانستند یک سوم شورا را به دست بگیرند و سوم آنکه از لیست اصلاح طلبان تنها افرادی مشترک که البته منتسب به هاشمی و خاتمی بودند به شورا راه یافتند و دنباله لیست که متعلق به حزب اعتماد ملی بود نتوانست یک کرسی از شورای تهران را به دست آورد.
در یک وجه آرمانی و خوش بینانه بهترین کار این است که اصلاح طلبان تندرو و کندرو بر اساس حد اقل خواسته ها با هم توافق کنند و با تعیین مسیر مشترک و تعیین قدرالسهم خود در فرصت هایی که به دست می آورند سیر اتحاد را آغاز نمایند اما چون تحقق این امر دور می نماید و این ها نمی خواهند یکی شوند بهتر آن است که به همدیگر نتازند تا در صورت حذف بخشی از آن ها بخش محذوف بتواند به یاری ماندگان بیاید و این جماعت بتوانند کرسی هایی را در مجلس و دولت آینده از آن خود کنند.
منبع: ادوارنیوز