گزارش

نویسنده
میترا سلطانی

نقاشی با رویکردهای مدرنیته

اشاره:

لادن افشارزاده متولد سال 1354است. دیپلم رشته گرافیگ و لیسانس وفوق لیسانس نقاشی از دانشگاه آزاد هنر و معماری سال 1382 دررشته نقاشی از جمله ی دست آورد های آکادمیک اوست.سال 1386 به عضویت انجمن هنرمندان نقاش ایران درآمد ودرسال 1387 عضو انجمن تصویرگران کودک شد. نمایشگاه نقاشی های این هنرمند ایرانی در خانه هنرمندان ایران برپاست. همکارمامن در تهران گزارشی دارد از این نمایشگاه هنری

 

 

آثارلادن افشارزاده را می توان نوعی از آبستره خواند. اما گویی با این نام گذاری، تنوع خیره کننده، پیچیدگی و یکتایی آثار را دست کم گرفته ایم. گاهی پژواکی از نقاشان دیگر در کارها شنیده می شود، اما به هیچ وجه شکل تقلیدی ندارد. تنها اینکه بیننده خط خطی ته قلم موی در رنگ خیس را قبلاً در کار نقاش چینی ژنگ فان ژی دیده است؛ یا آن نقش های رنگی را، که به لایه های ضخیم رنگ در کار ژان فوتریه می مانند؛ اما در بررسی نزدیک تر آثار در می یابیم، که این نقش ها تقریباً هیچ ضخامتی ندارند، اما به خوبی چنین خیالی را در بیننده بر می گذارند.

نقاشی های افشارزاده با رویکردی از هنر جدید (انیستالیشن و پرفورمنس ) با دیدگاه سیال و روند کنش و واکنش، تضاد بین دو نیروی سیاه و سفید با نقش های درهم آمیخته ی رویت شده ویاخطوط قرمز چه به صورت حقیقی یا مجازی استفاده شده است.

انرژی های این نمایشگاه جنون، تعلیق، خشونت، ملایمت، تضاد، سکون، سیالیت ، عاشقی ومظلومیت بوده که به مخاطبین انتقال پیدا می کند.

افشارزاده تلاش کرده است تا با استفاده از مدیا های مختلف به عناوین متفاوت با مخاطبین ارتباط برقرار کند.او با پوشانیدن دیوار های اطاق ها وعناصر چیدمان (احجام، تابلو، سنگ وبند) و  پرفورمنس ایده های خود را برای رسیدن به مفاهیمی جستجو می کند.

تابلوهای نقاش این نمایشگاه  پوشانیده شده از شخصیت هایی است که توسط چاپ دستی روی بوم کار شده ، از پائین  تا بالای بوم ها را به شکل تعلیق محاصره کرده اند. مثل اینکه از هم پاشیدگی کره ی که در وسط اغلب بوم ها آویزان است، بیرون آمده و زمین در نابودی خود، دنیای جدیدی را ساخته است برای اعتراض به انسان ها.

ویژگی مشترک نقاشی های حاضر در نمایشگاه این است که شخصیت سیاه و سفید از تابلو ها پایین آمده و در ستیز با هم به اجرای مفاهیم  درهم تنیدگی، غلبه، تضاد، تسلسل، سیال و کشمکش را تعقیب می کنند.

در یک کنش، واکنش تمام موضوع و مفاهیم و شیوه چیدمان نمایشگاه ما را به طرف بودن و نبودن، هستن و  نیستن می کشاند، می رود اتفاقی بیافتد ولی نمی افتد.این ها شاید آینه ی جامعه بشری هستند که هنرمند تلاش بر بازتاب دادن آنها در جامعه دارد.

کنار و روی هم گذاری نقش های قلم مو گاهی به وسیله تضاد و تقابل سایه ها، رنگ ها و بافت ها، توهمی از عمق سه بعدی در اثر می آفرینند. در نتیجه، بیننده می تواند خیال کند در مارپیچ گودال های زیرزمینی پرسه می زند، یا از میان بوته های انبوه به بسیار چیزها نگاه می کند، یا افق دیدش با کلافی از رشته های ضخیم سد شده است. شگفت اینکه این اکتشافات اغلب میکروسکوپی هستند؛ مثلاً بیننده شبهی از یک چادر سبز رنگ یا شکلی از انسان را می بیند که اندازه اش تنها دو میلیمتر است، و در همان حال حیران می ماند که آیا این رد گذاری ظریف عمداً به وسیله قلم موئی بسیار نازک ایجاد شده یا تنها تصادفی مبارک بوده است.

کاراکتر های نقاشی های افشارزاده اکثراً زنان می باشد.زنانی که رابطه میان آنان به گونه ای تعریف شده است که برای مخاطبان جنبه های خلاقانه ای را تعریف می کند.هنرمند تلاش کرده است در هم آمیختگی و کشمکش بین نیرو های منفی و مثبت را ساماندهی کند. فیگور های زنان معلق در فضا در بخشی از نمایشگاه پر از توهم و در بخشی از آن دارای امید است که زنان با حس مادرانه خیلی سیال و روان برای دریافت خواسته ای حرکت می کند و این تضاد جنون خاصی را در فضای نمایشگاه حاکم می کند. گاهی می میراند و گاهی می زاید. اغراق استفاده از تضاد سیاه و سفید و استفاده از گیره های قرمز برای آویزان کردن لاشه های فیگور ها بر روی طناب قرمز ، خلاقیت هنرمند را تایید می کند.

اما شتابزدگی نقاش در بکارگیری چند زبان تصویری که به نوعی خواسته که با زبان رسانه معاصرحرف بزندآثار را به مرز خطرناکی چون عدم وحدت نزدیک می سازد، ولی با وجود پذیرش جمع این آثار متنوع توسط اکثر بازدیدکنندگان این طور نشان می دهد که مزاق دیداری معاصر در حال دگرگون است و تماشاگران علاقمندند تا مدیا ها ی مختلف را تجربه کنند.