برنار گتا
روز اوّل سال نوی مسیحی روزی نیست که به سیاست ربطی داشته باشد و آغاز سال نو به خودی خود منادی تغییرات بزرگ نیست. امّا سرعت دگرگونی اوضاع در ایران، روسیه و جبهه اسرائیل و فلسطین امروز به حدی است که می تواند تمام محاسبات جهانی را در سال 2010 به هم ریزد.
در ایران حکومت در تنگنا قرار گرفته و با وجود در اختیار داشتن تمام ابزار قدرت نظیر ارتش، نیروی انتظامی و شبه نظامیان ازهمه طرف با تهدید مواجه است زیرا شش ماه پس از دستکاری در نتیجه انتخابات ژوئن هنوز موفق نشده است نظم را در کشور برقرار کند. امروزعلاوه برادامه تظاهرات و کشیده شدن دامنه آن به شهرهای دیگر به طور روزافزون، موضوع تقلب در انتخابات نیز در شعارهای معترضین کنار گذاشته شده است. تظاهر کنندگان با سردادن شعار “جمهوری ایرانی” و حذف پسوند “اسلامی” آن، اکنون خود نظام را نشانه گرفته اند. پیشینه جدائی مردم از حاکمیت به سال 1997 باز می گردد. در بهار آن سال ایران شاهد شعف و وجد مردمی بود که با مشارکت گسترده هفتاد درصدی در انتخابات، وزیر سابق فرهنگ جمهوری محمد خاتمی را که وعده مدارا و آزادی های بیشتر داده بود به ریاست جمهوری برگزیدند. این فیلسوف هوادار “گفتگوی تمدن ها”علاوه بر آنکه نظر خوشی نسبت به مداخله دین در سیاست نداشت می خواست ایران را با دنیای غرب از نو آشتی دهد زیرا می ترسید انزوای بین المللی کشور به ویرانی اقتصاد ملّی و در نتیجه روی گرداندن مردم از مذهب و روحانیت منجر شود. امّا عزم او که به تعبیری “گورباچف ایران” نامیده می شد برای ایجاد اصلاحات در کشور با مخالفت کانون واقعی قدرت یعنی “رهبر عالی” و ساختارهای مذهبی که در رأس نهادهای جمهوری قرار دارند مواجه شد به طوریکه هر تصمیمی که خاتمی می گرفت رهبر وتو می کرد.
با این همه، تفاوت خط مشی محافظه کاران و اصلاح طلبان آن چنان بارز بود که مردم در انتخابات بعدی بازهم خاتمی را، علیرغم ناتوانی در وفای به وعده هایش به ریاست جمهوری انتخاب کردند. امّا در انتخابات سال 2005 از آنجا که خاتمی نتوانست، براساس قانون اساسی ایران برای بار سوم در انتخابات شرکت کند تعداد تحریم کنندگان انتخابات رکورد تحریم های قبلی را شکست. ایرانیان با قهر از صندوق های رأی بار دیگر بر خواسته خود برای ایجاد تغییرات پای فشردند، خواستی که از سیزده سال پیش از آن بارها و آشکارا ابراز شده بود. تحریم انتخابات 2005 امکان انتخاب محمود احمدی نژاد را فراهم آورد. تا آنکه در ژوئن گذشته نظام با پرکردن صندوق های رأی به نفع نامزد حمایت شده از جانب رهبر حکم محکومیت قطعی خود را صادر کرد.
در تهران صدای غرش انقلاب شنیده می شود. آنچه به این انقلاب عمق می بخشد اینست که نه تنها بخش مهمی از محافظه کاران نیز با ریاست جمهوری کسی که در توهم ارتباط با امام زمان به سر می برد مخالفند که طیف گسترده ای از روحانیون دریافته اند که با تبدیل احمدی نژاد به یک دیکتاتور دین و ایمان هم از آسیب در امان نخواهد ماند. نظام ایران اگر بخواهد به تشدید سرکوب یا اعلام حکومت نظامی یا اعدام مخالفان متوسل شود قطعاً جز ایجاد نفرت بیشتر و عمیق تر شدن شکاف های درونی خود چیزی عایدش نخواهد شد و در چنین حالتی قدرت های بزرگ هم خود را موظف به رعایت حال آن در بررسی پرونده هسته ای نخواهند دید. چشم انداز تحریم های واقعی پیش رو قرار خواهد گرفت. از طرف دیگر اگر نظام بخواهد فشارها و سرکوب را در سطح کنونی نگه دارد معترضین بازهم با جسارت بیشتر به راه خود ادامه خواهند داد.
رهبر و اطرافیان افراطی او در بن بست قرار گرفته اند. این آخرین فصل تاریخ حکومت دین سالار ایران است که از ماه ژوئن آغاز شد ــ هرچند پایانش ممکن است چند ماه یا چند سال به درازا بکشد ــ زیرا انقلاب ملّی ایران که در سال 1979 شاه را سرنگون کرد پیش از آنکه از طرف روحانیون مصادره شود با اعطای حق آموزش به تمامی اقشار و تجهیز دانشگاه ها به مدرن ترین ابزار آموزشی و گشودن درهای آن به روی زنان جامعه ای ساخته است که در آن آمار زاد و ولد با اروپا برابری می کند و این جامعه دیگر حاضر نیست زیر بار حاکمیت تاریک اندیش ترین قشر آخوندها برود.
در سال 2010 اخبار ایران در صدر اخبار جهان قرار خواهد داشت.
منبع: لوتان