بنزین بازی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

اصلا فکرش را می کردید که در عرض چهار ساعت مملکت چنان برود هوا که از هیچ کس هیچ کاری برنیاید؟ کلی از دیروز دارم به این موضوع فکر می کنم که این انبار باروت آماده اشتعال، چقدر خطرناک است. در بررسی خبرهای مختلفی که به ما می گوید که در عرض 4 ساعت 13 پمپ بنزین آتش گرفته، 3 فروشگاه شهروند به غارت رفته، یک بانک مورد حمله قرار گرفته و موضوع بنزین به مهم ترین خبر کشور تبدیل شده و از امروز ترافیک تهران شدیدا خلوت شده است، گرفتن چند نتیجه گیری اخلاقی ضروری است.

اول: به نظر می رسد مردم عزیز ایران ما دست به اعتراض شان خوب است، منتهی به جای اینکه به دولتی که اقدام حساب نشده ای کرده اعتراض کنند، اموال خودشان را نابود می کنند و همدیگر را کتک می زنند.

دوم: مردم ایران می توانند براحتی بخاطر چیزی که اثری در زندگی شان ندارد، مثلا همین افزایش قیمت بنزین و سهمیه بندی آن که چندان هم زندگی مردم را زیر و رو نمی کند، یا مثلا حرکت سریع تر در خیابان و جاده و یا رفتار حساب نشده مالی، زندان بروند و کتک بخورند و حتی کشته شوند، ولی برای چیزهایی که اثر مهمی در زندگی شان دارد، حاضر نیستند هزینه بپردازند. در حقیقت من فکر می کنم مردم ایران هزینه را وقتی می پردازند که به زور از آنها گرفته شود.

سوم: اصولا در ایران کسانی که اعتراض می کنند با کسانی که فکر می کنند دارند اعتراض می کنند فرق اساسی دارند، معمولا کسانی که فکر می کنند دارند اعتراض می کنند، کار خاصی نمی کنند، فقط در مورد اعتراض حرف می زنند یا فکر می کنند، اما کسانی که اعتراض می کنند در مورد اعتراضی که می کنند فکر نمی کنند، یک دفعه به خودشان می آیند و می بینند اعتراض کرده اند.

چهارم: پلیس در ایران فقط برای مقابله با کسانی وارد عمل می شود که فکر می کنند و به فکر کردن آنها می گویند اقدام علیه امنیت ملی، اما علیه کسانی که واقعا اقدام علیه امنیت ملی می کنند، کاری ندارند.

پنجم: دیروز گروهی از نمایندگان مجلس که خودشان با قید دو هزار فوریت طرح بنزین بازی را تصویب کردند، تصمیم داشتند با قید سه فوریت طرحی را که 150 میلیارد پول برای آن مصرف شده و بخاطر آن کلی کار انجام شده، لغو کنند و اصرار عجیبی هم داشتند که بسرعت این کار انجام بگیرد.

ششم: پلیس از ساعتها قبل در جریان بود که احتمالا ملت یک فتنه حسابی راه می اندازند، به همین دلیل از بعد از ظهر اقدام وسیع خودش را برای مبارزه با بدحجابی آغاز کرد.

هفتم: اصولا اپوزیسیون باید به پوزیسیون بیاید، تقریبا همه آنچه از دیشب ملت انجام دادند کمابیش شبیه حرف ها و رفتارهای احمدی نژاد بود. و نمونه مشخص این که یک معترض در محل پمپ بنزین که شما در ده متری اش با سیگار رد بشوید خطرناک است، کبریت کشید تا آنجا را آتش بزند، و اولین اتفاقی هم که برایش افتاد این بود که خودش سریعا آتش گرفت. این دقیقا کاری است که احمدی نژاد دارد با ایران و دولت و خودش می کند.

هشتم: من تا به حال فکر می کردم برای حفظ مملکت باید برای تغییر دولت و حکومت باید تلاش کرد، از چند ساعت قبل به این نتیجه رسیدم که باید بروم ایران و وارد نیروی انتظامی بشوم تا جلوی ملت دیوانه را که واکنشی از دولت دیوانه است، بگیرم. البته احتمالا اگر وارد نیروی انتظامی می شدم، حتما من هم می رفتم برای مبارزه با بدحجابی…

نهم: در ایران بعید است که تا ده سال دیگر یک دولت دموکراتیک و قدرتمند و با ثبات روی کار بیاید، اما اصلا بعید نیست که تا یک هفته دیگر یک انقلاب تصادفی رخ بدهد که دودمان همه مان را برباد بدهد.

دهم: فاجعه پنج تیر را هیچ وقت از یاد نبریم، یک دولت که فکر کردن را تعطیل کرده، با حمایت یک مجلس که بدون کارشناسی تصمیم می گیرد، در عرض یک روز کاری می کنند که ملت عصبی خودشان را آتش بزنند و در همان موقع پلیس برای حفظ امنیت اخلاقی با بدحجابی مبارزه می کند.

چشمم آب نمی خورد که اتفاقی چیزی…

یازده و اهم اخبار: درست در زمانی که همه چیز در حال به هم ریختن است، با یکی از آشنایان که انسان معتقد و مومنی هم هست، تلفنی حرف می زنم، می گوید که در شهر خبر خاصی نیست. یک لینک از نمایشگاه گروهی تعدادی از خانمهای عکاس و نقاش را هم می فرستد که کلی عکس های بامزه و جالب در آن است. تهران، همین است! هر کسی کار خودش را می کند، مثل عبور از تونل وحشت که اسکلتی جلوی آدم ظاهر می شود و همه فریاد می زنند و بعد همه با هم می خندند، همین جوری است.