هم زمانی اظهارات سریالی سرداران سپاه پیرامون جنگ و استقبال از درگیری همه جانبه با اسراییل و آمریکا و همچنین روانه زندان کردن فرزندان هاشمی رفسنجانی را نمیتوان یک تصادف زمانی به حساب آورد. سرداران سپاه هرچه را ندانند معنای جنگ را به خوبی میدانند و نیز این را میدانند که تهدید آمریکا و اسراییل در منطقه چه عواقب برگشت ناپذیری برای کشور در بر دارد.
در شرایطی که کشور در وضعیت سقوط آزاد قرار گرفته، فروش نفت به حوالی یک میلیون بشکه در روز رسیده است، دولت بزودی حتی توانایی پرداخت حقوق کارمندان را نخواهد داشت و در ضمن عواملی مانند تورم، گرانی، تامین ارزاق، قیمت دلار و طلا همگی مهار ناپذیر شدهاند در منگنه قرار دادن هاشمی رفسنجانی نمیتواند فی البداهه طراحی شده باشد.
سرداران سپاه طی ۸ سال گذشته و تالی انتخابات سال ۸۸، هم مدیریت بحران و سرکوب تظاهرات مردمی و اضمحلال جریان اصلاح طلبی در ایران را بر عهده داشتهاند و هم شیرینی انعقاد قراردادهای نفتی چند میلیارد دلاری را با وساطت وزیر سردار رستم قاسم خانی تجربه کردهاند. اساسا در کشورهای غیر دمکراتیک مانند ایران که آرای مردم تعیین کننده روندهای سیاسی ومعیار دست به دست شدن قدرت نیست، هنگامی که قدرت نظامی، درآمدهای کلان اقتصادی (نفت)، واختیارات امنیتی در اختیار یک گروه سیاسی مثلا سپاه قرار میگیرد آن جریان سیاسی متناسب با سلایق و دیدگاههای خود اقدام به دوباره چیدن مهرههای سیاسی یا حذف برخی از مهرهها میکند. همان جریان سیاسی به خود اجازه میدهد یا دارای اختیاراتی است تا بخشهای مهمی از نظام سیاسی و حقوقی، مثلا مجلس را از طریق برگزاری انتخابات فرمایشی مهندسی شده به کنترل درآورد یا مثلا با نفوذ در قوه قضاییه (از طریق حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) دستگاه قضایی را تا حد امکان با خود همراه سازد و هر تهدیدی را از سر راه بردارد و مخالفان را سر به نیست کند.
بیتردید زندانی کردن فرزندان هاشمی جز با نگاه امنیتی سرداران برای یک آینده نزدیک که آبستن حوادثی بس سنگین است صورت نگرفته است. آنان در کسوت هاشمی رفسنجانی رقیبی را برای آقای خامنهای میبینند که در شرایط پیش رو ممکن است یا قرار است در صحنه حضور نداشته باشد. از نگاه سرداران هاشمی رفسنجانی یا سردار سازندگی دیروز در دسترسترین، امکان پذیرترین، و عملیترین گزینه برای جانشینی خامنهای است که امکانات و ارتباطات او برای بر هم زدن طرحهای سرداران امروز و رفقای دیروز بسیار خطرناک و کاراست.
هاشمی رفسنجانی کاملا در جبهه مقابل سرداران قرار ندارد اما تفاوت نگاه او با سرداران در مورد سیاست خارجی و داخلی به دورانی باز میگردد که مدیران سپاه، سرداران امروز نشده و اعلام نکرده بودند که از این به بعد پای قرارداد کمتر از چند میلیارد دلار را امضا نخواهند کرد. از نگاه این سرداران ممکن است هاشمی رفسنجانی پس از خامنهای طلایه دار دورانی باشد که سردمداری سرداران در آن به پایان رسد یا برای مثال قرارگاه خاتم الانبیاء مجبور شود به قراردادهای بسیار کمتر از چند میلیارد دلار رضایت دهد.
سرداران میدانندکه هاشمی رفسنجانی بزرگ خانواری است که از کوچک و بزرگ و زن و مرد همگی طرفدار جنبش سبز هستند و همگی کوچکترین روابط پدرشان و نیز رابطه وی با خامنهای را با دقت میپایند و مرتبا از او استدلال میطلبند. همین عامل، هاشمی را درمقابل سردارانی قرار میدهد که از ۸ سال پیش ذهن خود را بر دنیای خارج قفل کردهاند و هضم تحولات جدید در آن راهی ندارد. از نگاه سرداران، هاشمی رفسنجانی یک خودی واگذار شده به غیر و خطرناک است که حضور او در نظام و ارتباط او با خامنهای ممکن است منشاء رخدادهای غبر قابل پیش بینی باشد.
اگر سرداران به این جرات و جسارت رسیدهاند که برای سیاست خارجی کشورخط مشیهای برگشت ناپذیر جنگی ترسیم کنند و در کنار آن هاشمی رفسنجانی را به عنوان یک تهدید تحت فشار قرار دهند شاید روزی هم برای از صحنه خارج کردن خامنهای وارد میدان شوند. در نظامی که قرار نیست کسی به مردم پاسخگو باشد و مسابقه حذفی در ایران آخرین دورهای خود را طی میکند باید منتظر بود تا بدون درآمد نفتی پردههای آخر نمایش روی صحنه رود.
نکته مهم این است که در شرایط حاد سیاسی و اقتصادی کنونی فرصت چندانی برای اعمال محاسبههای بسیار دقیق در طرحهای حذف این و آن وجود ندارد و همه روندها با سرعت بیشتر و البته با خطای بسیار بیشتر یک شبه آغاز و اجرایی میشوند. این همان تحولی است که در آستانه انتخابات آمریکا شاید بتوان از آن به عنوان کودتای سرداران یاد کرد که با هم سرایی فرماندهان سپاه و نیز با مهار هاشمی علنی شده است. شاید دیری نپاید که این مسابقه حذفی با اسلحه و ترور و انفجار بمب هم همراه شود.
این سرداران برای بقا در شرایطی که آثار واقعی تحریمها دارد خودنمایی میکند و بزودی دیگر سنگ روی سنگ بنا نمیشود و حتی نان و قند و چای مردم را تحت تاثیر قرار داده است نیاز به فضای جنگی دارند. علاوه بر این برای تحمیل و قبولاندن این تئوری به دیگران که بدون تضمین منافع آنان چیزی جز زمین سوخته از سراسر ایران باقی نمیماند و اینکه از مسئولان کشور کسی تلاش نکند دوران انتقال پس از خامنهای را بر عهده بگیرد هاشمی رفسنجانی را به مهار درآوردهاند.
هرچند هاشمی رفسنجانی میگوید که فرزندان من تفاوتی با دیگران ندارند، اما اصل موضوع وزن سیاسی خود هاشمی است و جایگاه آقای خامنهای که با تحولات آتی ممکن است دچار یک خانه تکانی جدی شود. در چنین شرائط حساسی در صورتی که هاشمی به دفاع از فرزندان خود قد علم کند طرحهای سرداران برای حذف قطعی او نهایی میشود و اگر سکوت کند احتمالا با طرح پروندههای جدید و محکومیتهای طولانی فرزندانش علیه او گرو کشی میشود. در هر حال هاشمی رفسنجانی با دو فرزند زندانیاش، گروگان فرماندهان سپاه است تا دست از پا خطا نکند.
کسی نمیتواند ادعا کند که دستگیری فرزندان هاشمی بدون موافقت خامنهای صورت گرفته باشد، با این حال با شتابی که سرداران از خود بروز دادهاند باید منتظر رو شدن قطعه جدیدی از این بازی نزدیک دقیقه ۹۰ در آینده نزدیک شد. مسلما هر چه باشد طرح مخالفان هاشمی یا “گروههای خودسر بیت رهبری” برای بر هم زدن باقی مانده روابط اندک هاشمی و خامنهای و به تعطیلی کشاندن برنامه دیدار منظم هاشمی و خامنهای کم کم به بار مینشیند. در چنین شرائطی هم هاشمی را راحتتر میتوان برای همیشه از سر راه برداشت و هم خامنهای بیش از پیش دربست در اختیار نظامیان سپاه قرار میگیرد.
کشوری را که دو سال پیش با ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد نفتی نتوانستند اداره کنند امسال یا سال بعد نمیتوانند با سی چهل میلیارد دلار اداره کنند. مهم نیست از کشور چه چیزی باقی میماند یا اساسا امیدی برای آینده باقی میماند. حتی مهم نیست که مردم ایران در کجای این معادلات مافیایی کثیف قرار دارند. مهم، نهایی شدن پروژه پاکستانیزه شدن ایران است. در همه جهان ارتش و سرداران نظامی را تربیت میکنند تا در صورت نیاز فدای کشور شوند، در ایران و پاکستان برعکس، کشور را آماده میکنند تا فدای مطامع و آینده سپاه و سردارانش شود.