گزارش

حامد احمدی
حامد احمدی

بازتاب فعالیت پلیس فتا و وزارت اطلاعات در یک سریال تلویزیونی

زیر شکنجه؛ راستش را بگو

زمانی می گفتند برای پیشگویی وقایعی که در ایران رخ خواهد داد، کافی است که روزنامه کیهان را مطالعه کنید تا متوجه بشوید فردا و پس فردا مسئولان جمهوری اسلامی، از قضایی تا اطلاعاتی، چه فعالیت هایی خواهند داشت. حالا اما بازوی رسانه ای قوی تر که عموما در رده های بالای مدیریت توسط سردارها و عناصر اطلاعاتی قبضه شده است، به میدان آمده است تا از طریق سریال و فیلم، افکار عمومی را برای جا انداختن فعالیت های امنیتی اطلاعاتی آماده کند. صدا و سیمای سردار ضرغامی است که برای اولین بار به فعالیت های پلیس فتا و تسلط وزارت اطلاعات بر تمام امور از جمله احکام قوه قضائیه می پردازد و مخاطبانش را دعوت می کند که جا را برای ماموران امنیتی هم میان قهرمانان شباهنگاهی خود باز کنند.

 

 

اولین تصویر از یک مامور اطلاعاتی در سینمای جمهوری اسلامی؛ علی یزدانی- فیلم ضیافت

با اینکه از ابتدای انقلاب، وزارت اطلاعات علاقه خاصی به زیر ذره بین قرار دادن فعالیت های هنری و از جمله سینما داشت اما ساختن کاراکتری که شغلش فعالیت اطلاعاتی باشد در سینما و تلویزیون جمهوری اسلامی یک تابو محسوب میشد. هر چه بود مربوط میشد به بازتاب تصویر نیروهای انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر که دستمایه ساخت فیلم های اکشن و جنگ بین قاچاقچیان و ماموران بود. فیلم هایی هم که در سالهای اول انقلاب به نمایش عناصر حکومت پیشین علاقه نشان می دادند، در جبهه مقابل، فقط کسانی را در دنیای درام به بازی می گرفتند که با عنوان کلی بسیجی و حزب اللهی معرفی می شدند. ماموران وزارت اطلاعات یا همان سربازان گمنام امام زمان برای اولین بار سر و کله شان در فیلمی از مسعود کیمیایی پیدا شد. در فیلم ضیافت شخصیت علی یزدانی با بازی فریبرز عرب نیا یک مامور اطلاعاتی است که البته حوزه فعالیت اش برخورد با مفسدان اقتصادی بود و در روایت پر از رفاقت و رگ گردن و شعار کیمیایی یک کاراکتر کاملا مثبت محسوب می شود که برای کمک به رفیق فریب خورده اش به میدان می آید و یک باند مافیایی را از پا در می آورد. چند سال بعدتر وقتی که دیگر مشخص شده بود چنین شخصیت و تصویری با حضور مستقیم سعید امامی و دیدارهایش با کیمیایی شکل گرفته است، ابراهیم حاتمی کیا تصمیم گرفت یک مامور اطلاعاتی دیگر را به تصویر بکشد که اینبار سر و کارش با دانشجویان و فعالین سیاسی و گروه های چریکی است؛یعنی کاری که فیلم هایی موسوم به دوم خردادی نظیر متولد ماه مهر و اعتراض نتوانسته بودند انجام بدهند. نتیجه به تصویر کشیدن کاراکتر بهزاد با بازی حمید فرخ نژاد در فیلم به رنگ ارغون منجر به توقیف در زمان خاتمی و اکران در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد شد. سازندگان فیلم که به قول خودشان با وزارت اطلاعات هماهنگ بوده اند فیلمشان توسط همین وزارت و نه متولی اصلی یعنی وزارت ارشاد توقیف شده بود تا بالاخره بعد از نزدیک به شش سال در سینماها به صورت عمومی اکران شد. ابراهیم حاتمی کیا ماموری را در فیلمش نشان می داد که وظیفه اش زیر نظر داشتن یک دختر دانشجو است و در این نظربازی مامورانه و معذورانه دل به دختر می بازد و از فعالیت سازمانی اش دور می ماند. نگاه انسانی به شغلی بیگانه با احساسات انسانی، با اینکه باعث نوعی تطهیر ماموران وزارت اطلاعات میشد اما توسط همین وزارت به دلیل نامعلومی توقیف شد.

 

 

مامور امنیتی و عاشق پیشه فیلم حاتمی کیا با نام مستعار بهزاد

اما در آخرین نمایش وزارت اطلاعات بر روی صحنه نمایش و فیلم، این بار عریان تر از بارهای قبل، کارگردانی به نام محمدرضا آهنج در سریال” راستش را بگو” مامور اطلاعاتی ای را با بازی آتیلا پسیانی پیش چشم مخاطب رونمایی می کند که مچ جوانی را هنگام عکس گرفتن در مترو می گیرد و او را متهم به جاسوسی می کند. این شخصیت امنیتی به شکل کاملا خودافشاگرانه ای قدرت و نفوذ وزارت اطلاعات را نه فقط در زندگی خصوصی مردم که در باقی قوا به نمایش می گذارد. در شگفت انگیزترین سکانس این سریال، قاضی دادگاه بدون حضور متهم و با حضور بازجو، درباره حکمی که “باید” صادر کند سوال می پرسد و مامور اطلاعاتی طی یک خطبه بالابلند قاضی را به محبوس بودن در چهاردیواری قوه قضائیه و بی خبری از دنیا متهم می کند و شرح همکاری دشمنان ملت با جوانان نخبه را توضیح می دهد؛ همکاری ای که به طور قابل پیش بینی ای از طریق اینترنت انجام می شود و اینجاست که پای پلیس فتا هم به میان می آید. نیرویی که با زیر نظر گرفتن چت های مردم در یاهو مسنجر و باقی فضاهای تبادل حرف و دیالوگ، محتوای صحبت ها و محل حضور متهمان و مظنونان را استخراج می کند و در اختیار وزارت اطلاعات قرار می دهد. سریال با محور قرار دادن جوان نادان و ملعبه دشمن و مامور اطلاعاتی زیرک کاملا در جهت شست و شوی مغزی مخاطب احتمالا ناآشنایش با فضای اینترنت حرکت می کند و پلیس فتا را به عنوان یک نیروی لازم و ضروری به جامعه معرفی می کند.

 

مامور اطلاعاتی سریال “راستش را بگو” به جای قاضی دادگاه حکم متهم را تعیین میکند!

در همین روزها، وقتی شبکه یک چنین داستانی را به روی آنتن می فرستد و ذهن مخاطبش را نشانه رفته است، جوانی از همین مملکت که در دیدگاه جمهوری اسلامی یا فریب خورده است یا دست نشانده دشمن، توسط ماموران آموزش دیده و مسلط به اینترنت پلیس فتا به دام افتاد و در اختیار توحش سپاه و اطلاعات و پلیس امنیت قرار گرفت تا کشته بشود و خانواده اش دستور بگیرند که برای فرزندشان دنبال قبر بگردند. فعالیت پلیس فتا که ظاهرا نه با ابزار شکنجه و قتل که با علم دنیای سایبری گره خورده است، کاملا در خدمت شکنجه گران و بازجوها است و به دنبال یافتن هر صدای مخالفی در وبلاگ ها و سرویس های اجتماعی. ستار بهشتی که همین روزها، در پی هم داستانی پلیس فتا و وزارت اطلاعات و پلیس امنیت به قتل رسید یکی از همین جوانان بود که جایی به جز دنیای مجازی برای ابراز مخالفت ندارند. شاید همین روزها، خانواده ستار، یکی از مخاطبان سریالی باشند که فعالیت چنین نهادی را نمایش می دهد و تبلیغ می کند. سریالی به نام طعنه آمیز “راستش را بگو”؛ که جمله متداول همه بازجوهاست و معنا و مفهوم اش این است که به نکرده ها اعتراف کن؛ وگرنه با داغ و درفش و شکنجه طرف هستی.