فرجالله سلحشور در تامین بودجهی میلیاردی سریالش درباره حضرت موسی به مشکل برخورده است
پول و سرمایه. همان چیزهایی که انقلاب اسلامی علیه آن شورید تا همه مستضعف بشوند و همیشه به عنوان نشانههای ضد معنویت در ایدئولوژی حکومت از آنها یاد میشد، امروز گرفتاری و دردسر بزرگی شده برای ترویج مذهب و مسائل مورد علاقه حکومت. فیلمسازان و هنرمندان ارزشی یا آنها که به طمع در صحنه بودن، میخواهند نقش مبلغ ایدئولوژی حکومت را بازی بکنند، چند وقتی است که صدایشان به آسمان رسید که “بودجه نیست!” دیگر نهادهای دولتی و حکومتی برای ساخت و نمایش و ترویج ارزشهایی نظیر مذهب، جنگ هشت ساله و حماسههای اسلامی پول نمیپردازند. ابتدا جمال شورجه بود که به عدم حمایت از طرحهایش درباره مظلومیت فلسطین و لبنان اشاره کرد و بعدتر چند خواننده پاپ گلایه کردند که به آثارشان در زمینه جنگ هشت ساله یا همان دفاع مقدس بودجه تعلق نگرفته و سر آخر در پررنگترین و دامنهدارترین اعتراض، فرج الله سلحشور که سعی میکند نقش تئوریسن هنر اسلامی را بازی بکند، در مصاحبهای گفت “چون برای سریالش دربارهی حضرت موسی بودجهای در نظر گرفته نشده، شماره حسابی را اعلام خواهد کرد تا بتواند با کمکهای مردمی این داستان مذهبی را روایت بکند و در مقابل توطئه هالیوود کاری کرده باشد!”
پروژهای بیپول
ایدهی سلحشور، شاید بی اینکه خودش بداند، فرصتی شد برای تخمین زدن جایگاه مردمی آثار مذهبی و ارزشی. او که مدعی است سریال حضرت یوسف پربینندهترین سریال دنیا است، با اعلام یک شماره حساب از مردم خواست تا بودجه سریالش را تامین بکنند. اتفاقی که مدتی بعد معلوم شد که شدنی نیست. سلحشور دوباره به صحنه برگشت تا بگوید کمکهای مردمی چنان ناچیز است که با آن یک قسمت سریال را هم نمیشود ساخت. سریالی که گویا در بازنویسیهای متعدد فربهتر هم شده و در شکل فعلی احتمالا هشتاد قسمت خواهد بود و آنطور که خالقش برآورد کرد، به بودجهای در حدود صد میلیارد تومان احتیاج دارد؛ در حالی که کمکهای مردمی به صد میلیون تومان هم نرسیده. سلحشور که دلیل ساخت سریال را مبارزه با توطئهی صهیونیسم عنوان میکند، تصمیم دارد با ساختن سریال زندهگی حضرت موسی، در مقابل روایتهای هالیوودی مثل فیلم “ریدلی اسکات”، تصویری درست و البته اسلامی از موسی به بینندهگان ارائه بدهد. آن هم نه فقط بینندهگان ایرانی که تماشاگران جهانی. براساس تصوری که سلحشور دارد، سریال او میتواند در سرتاسر دنیا پخش بشود و جلو هالیوود را بگیرد تا نتواند از پیامبران آسمانی تصویری جعلی بسازد!
هالیوود و اسلام
محصول هالیوود درباره حضرت موسی که بدون بودجهی حکومتی ساخته شده و بر پردهی سینماهاست
فیلم ریدلی اسکات که با تکیه بر سیستم سرمایهسالار هالیوود ساخته شده، این روزها روی پرده سینماهای سراسر دنیاست. فیلمی به نام “اکسودوس: خدایان و پادشاهان” با بازی بازیگرانی نظیر کریستین بیل، بن کینگزلی و گلشیفته فراهانی که در زمانی حدود ۱۵۰ دقیقه راوی داستان زندهگی حضرت موسی، خروجش از مصر و هدایت قوم بنیاسرائیل، است. شاید از همین جا بد نباشد پای اعداد را وسط بکشیم. زمان دو ساعت و نیم فیلم ریدلی اسکات را بگذاریم مقابل هشتاد قسمت سریال موسای فرجالله سلحشور که احتمالا زمانی در حدود پنجاه و سه ساعت خواهد داشت. از طرف دیگر، طبق اخبار اعلام شده بودجه فیلم ریدلی اسکات چیزی نزدیک به صد و چهل میلیون دلار بوده که مقایسهاش با بودجهی صد میلیاردیای که سلحشور طلب میکند، میتواند تفاوت یک اثر هالیوودی با یک اثر اسلامی را عیان بکند. محصول اسلامی با بودجهای هنگفت و چند برابری- البته اگر دلار ِ هالیوود را تبدیل به ریال بیارزش نکنیم!- که محل نمایش و تاثیر اندکی دارد در مقابل محصول هالیوود که ارزانتر و موثرتر است و مهمتر از آن به لحاظ اقتصادی، میتواند خودش را تامین بکند و نه تنها سرمایهی اولیه را برگرداند که به سوددهی هم برسد. اما محصول اسلامی که نسبتی با اقتصاد ندارد و فقط روی پول مردم حساب باز کرده، چه کمکهای خودخواسته چه بیتالمال خفته در نهادهای حکومتی، نه تنها بازگشت سرمایه ندارد که از لحاظ هنری بیکیفیت است و نمیتواند تماشاگر زیادی را به خود جلب بکند. شاید در این بازار مکاره، کوتاهترین تفسیر و توضیح را بتوان در رفتار خود مردم جستوجو کرد. مردمی که در مقابل حساب بانکی اعلام شده توسط سلحشور دست در جیبشان نکردهاند و حاضر نشدهاند برای ساخت یک اثر که به گفتهی کارگردانش بازتاب دهندهی واقعی زندهگی موسای پیامبر است، ریالی بپردازند؛ و شاید قابل تصور هم باشد که اگر زمانی سریالی با این ابعاد و موضوع ساخته شد، ترجیحشان خرید سی دی فیلم ریدلی اسکات باشد تا نشستن پای سریال فرجالله سلحشور.
شکست بازار آزاد باسمهای
حالا نه فقط فرجالله سلحشور به عنوان دارندهی بزرگترین پروژهی ارزشی که دیگر هنرمندان متعهد و اسلامی، در صف بودجه و سرمایه ایستادهاند. خبری از کمکهای مردمی نشده و دوباره نام نهادهای حکومتی و دولتی سر زبان افتاده. سلحشور در آخرین مصاحبهاش وعده داده در سال آینده با صدا و سیما و موسسهی شهید آوینی مذاکره خواهد کرد تا بودجهی مورد نیازش را برای ساخت سریال دریافت بکند. چیزی که در این میان بیشتر جلوه میکند، شکست خوردن در تشکیل یک بازار آزاد باسمهای است. یعنی همان چیزی که دولت روحانی و رسانههای حکومتی نظیر سایت کافه سینما و برنامهی هفت، در تمام این مدت تبلیغش را کردهاند. بدون توضیح اینکه بازار آزاد فقط و فقط براساس سرمایه میچرخد. هیچ سانسور و ممیزی دیگری در میان نیست. اگر ریدلی اسکات برای ساختن فیلمی که در سرزمین مصر میگذرد، به سراغ بازیگران سفیدپوست میرود، دلیلی جز حضور بازیگران سرشناس و جذب بودجه در میان نیست. اما در ایران اسلامی که هر گوشهاش دستگاهی مشغول تعیین باید و نباید و ساختن خط مشی و معرفی زاویه دید به هنرمند است، بازار آزاد به شوخی بیشتر شباهت دارد. اگر آثار هنری قرار است با ملزومات و خواستهها وایدئولوژی یک حکومت ساخته بشود، تامین بودجهاش هم باید به عهدهی همان نهادها باشد؛ البته نهادهایی که میتوانند بدون ایجاد انحصار سرمایه جذب کنند و چشمشان به بیتالمال و جیب مردم نیست. در وضعیت فعلی، چه سینمای “امید” دولت روحانی در میان باشد، چه سیمای سریالهای ارزشی و مذهبی، در بر همان پاشنهی قبلی میچرخد. پول از مردم، ایدئولوژی از حکومت و هنرمند ارزشی هم در نقش واسطه که نفع دو جانبهی مالی و معنوی میبرد.
آثار ارزشی نمایی از یک شکست کامل هستند برای کسانی که چنین رویهای را در دنیای هنر تبلیغ میکنند. آثاری بدون ببینده که گیشهای ندارند. نه میتوانند روی مردم و افکارش تاثیری بگذارند و نه توان رسیدن به سوددهی را دارند. شاید مقایسه چنین آثاری با امامزادهها و حرمهای بیشماری که در ایران وجود دارند، بتواند کل داستان را خلاصه بکند. مردمی که در سنتیترین و مذهبیترین شکل، اعتمادشان به مکانهای مذهبی از آثار هنری ارزشی بیشتر است و اگر بخواهند پولی نذر مذهبشان بکنند، امامزادهها را از حساب بانکی امثال فرجالله سلحشور ارجح میدانند. و البته اکثریتی که بیتوجه به این بده بستان زمینی و آسمانی، منتظر آمدن سی دی و دیدیوی فیلم ریدلی اسکات در بازار قاچاق هستند تا در کنار دیدن چهرههایی نظیر کریستین بیل با شمایل جدید گلشیفته فراهانی، بدون حجاب اسلامی و در متن یک محصول هالیوودی مواجه بشوند و دیداری تازه کنند!