با آخرین حملۀ شیمیایی در حومۀ دمشق اوضاع نابسامان سوریه مخاطره آمیزتر گشت. صدای طبل جنگ در منطقه برخاسته است. بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نظامی خطر جنگ را بسیار نزدیک ارزیابی می کنند، و هر لحظه منتظرند تا واکنشی نظامی را از سوی آمریکا و متحدینش، فارغ از ابعاد آن، شاهد باشند. در این میان واکنش مسئولین جمهوری اسلامی نسبت به اتفاقات پیش رو برای ایرانیان بسیار حائز اهمیت است. در این مقاله سعی شده تا نشان داده شود برای دولت روحانی که با شعار تدبیر و امید روی کار آمده است، تا چه حد اهمیت دارد با به کارگیری خرد جمعی تمامی دلسوزان این مرز و بوم، از باتلاقی که در سوریه در حال شکل گیری است فاصله بگیرد.
پس از حملۀ شیمیایی در سوریه ما شاهد سه نوع موضع گیری در داخل ایران بودیم. ابتدا موضع گیری وزیر خارجه بود که علیرغم نامش چندان ظرافتی به خرج نداد و این حملۀ شیمیایی را به مخالفین دولت سوریه نسبت داد. واکنش دیگر از سوی جزایری، معاون فرماندۀ سپاه اعلام شد که به تهدید آمریکا پرداخت و جمهوری اسلامی را به عنوان یکی از طرفین این نزاع معرفی کرد. این واکنش افراطی و دور از خرد سردار جزایری در سرمقالۀ کیهان روز چهارشنبه به قلم شریعتمداری ادامه یافت و وی بلافاصله دولت اسرائیل را تهدید کرد که در صورت حملۀ نظامی به سوریه، این کشور باید شاهد عملیات تلافی جویانۀ مسلمانان باشد. در مقابل این دو موضع غیر مناسب، روحانی با سیاست ورزی تنها به محکومیت کلی حملۀ شیمیایی بسنده کرد که می تواند نشان از پختگی سیاسی وی داشته باشد. اگر جمهوری اسلامی بخواهد از موضع معقول روحانی فاصله بگیرد باید شاهد مخاطرات زیر باشد.
در وهلۀ اول هر گونه برخورد احساسی و افراطی با این مسئله پای ایران را به این نزاع خواهد گشود. در این نکته نباید تردید داشت که بسیاری از مخالفین منطقه ای ایران مدت ها است منتظر فرصتی چنین طلایی هستند که بتوانند، تمامی نقشه های قبلی خود را اجرایی کنند. ایران حتی باید شیطنت های احتمالی را که ممکن است دوستانش در منطقه اجرا کنند، مانع شود. عملیاتی نظیر موشک باران چند روز پیش اسرائیل از سوی جنوب لبنان، فارغ از نقش ایران در آن، بلافاصله به پای ایران نوشته خواهد شد. باید توجه کنیم که تکرار چنین رفتاری در طی روزهای در پیش رو، به همراه تهدیدهای نابخردانۀ کسانی نظیر شریعتمداری و جزایری، بهانۀ لازم را برای تحرکات نظامی اسرائیل علیه ایران فراهم خواهد کرد. بنابراین هر گونه عملی از سوی ایران و یا متحدینش در منطقه در صورت درگیری نظامی با سوریه، آثار زیان باری برای ایران خواهد داشت.
مشکل بعدی نوع عملکرد حزب الله لبنان در جریان اتفاقات اخیر سوریه است. این دخالت آشکار سربازان نصرالله، به همراه شایعات حضور نظامیان ایرانی در بین صفوف هواداران بشار اسد، تا به حال به اندازۀ کافی ایران را در مرکز سیبل قرار داده است. هر گونه اقدامی فراتر از این می تواند به مراتب وضعیت را دشوارتر کند. باید توجه داشته باشیم که بعد از دخالت هواداران حزب الله در لبنان، درگیری های قومی در لبنان رو به تزاید گذاشته است. هم اکنون این خطر وجود دارد که با توجه به حضور نیروهای سلفی و بنیادگرای ضد شیعی در میان نیروهای مخالف بشار اسد، این کشمکش ها به ایران نیز کشیده شود، شاهد فعالیت های تروریستی این گروه ها در داخل ایران باشیم. اگر ایران به نام دفاع از خط مقاومت وارد درگیری نظامی در سوریه شود، به طور قطع امکان بالقوۀ فعالیت های تروریستی گروه های وابستۀ القاعده، به فعل خواهد رسید.
نکتۀ دیگری که باید جمهوری اسلامی به آن توجه کند، عدم تکیه و اعتماد به مواضع دولت روسیه است. به عبارت ساده تر تجارب تاریخی نشان می دهد که مسکو در طی این چند سال اخیر هیچ گاه حاضر نشده به طور عملی وارد این گونه نزاع ها شود. تجارب صربستان و عراق نمونه های روشن آن است. در مورد خاص سوریه هم باید توجه داشت که ماه گذشته بخشی از نیروهای استخباراتی و امنیتی عربستان به مسکو سفر کردند تا شاید این کشور را در مورد تغییرات احتمالی در سوریه مطمئن سازند. حتماً توجه داریم که آخرین رهبر منتخب ائتلاف سوری ضد اسد، به حاکمیت عربستان سعودی بسیار نزدیک است. هم چنین باید دولت ایران به مواضع متزلزل روسیه در مورد خطر حمله به سوریه دقت کند. در ابتدا دولت روسیه همراه با آمریکا از سوریه خواست تا به بازرسان سازمان ملل اجازۀ بازدید دهند. اما هنوز این بازدید صورت نگرفته، معاون وزارت خارجه روسیه با چیدن آسمان و ریسمان، تلاش کرد تا این حملۀ شیمیایی را به مخالفین اسد نسبت دهد. در همین مسیر وزیر خارجۀ روسیه، به اقامۀ دلیل هم نیازی ندید و دولت سوریه را از این عمل مبرا دانست. ولی روز سه شنبه، پوتین در تماس تلفنی با کامرون با اشاره به عدم اتمام بررسی ناظران سازمان ملل در مورد این حملۀ شیمیایی، از غرب درخواست کرد که عملیات خود را به تعویق بیاندازد. طبیعی است چنین مواضع متزلزلی جایی برای تکیه کردن ایران باقی نمی گذارد و دولت ایران نباید با طناب روسیه وارد این چاه شود.
نکتۀ مهم دیگر، احتمال گسترش ابعاد این درگیری نظامی به خارج از مرزهای سوریه است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، هرگونه تحرک نظامی جمهوری اسلامی به نفع بشار اسد، ایران را بیش از دیگران مستعد گرفتار شدن در این گسترش حوزۀ درگیری نظامی خواهد کرد. می دانیم که در داخل آمریکا نیروهای تندرویی وجود دارند که مدت ها است در رویای تدارک یک حملۀ نظامی علیه ایران هستند. حتماً به یاد داریم که مک کین در دور قبلی رقابت های انتخاباتی خود علیه اوباما ترانۀ بمباران ایران را زمزمه می کرد. او اکنون یکی از طرفداران جدی حمله علیه دولت بشار اسد است. در چنین شرایطی نباید به مک کین ها و بولتون ها اجازۀ عرض اندام داد. برای آنها شاید این بهترین فرصت باشد.
نکتۀ آخر پیدایش فرصتی طلایی برای افراطیون داخلی است تا بتوانند شکست خود را در انتخابات اخیر جبران کنند. آنها تلاش خواهند کرد با تند کردن فضای داخلی، فشار طاقت فرسایی بر دوش دولت یازدهم بگذارند و آن را وادار سازند با شعارهای افراطی این گروه ها هم آوایی بیابد. روحانی باید خویشتنداری پیشه کند و کابینۀ خود را از هر گونه شتاب زدگی مانع شود. با توجه به عدم علاقۀ عامۀ مردم نسبت به روش های افراطی، که در انتخابات ۹۲ تجسم یافت، دولت یازدهم باید با نزدیکی به مردم و فاصله گرفتن از نظریات غیر عقلانی کمک به دولت اسد، این گذرگاه دشوار را پشت سر بگذارد.
با توجه به دلایلی که به آنها اشاره رفت، هیچ دلیلی برای ماجراجویی و افراطی گری در سیاست خارجی وجود ندارد. روحانی و تیم آن اگر ادعای اعتدال دارند، به هیچ وجه نباید وارد این مهلکه شوند. ادعاهایی نظیر دفاع از مرزهای ایران در خارج از محدودۀ سرزمینی آن، تنها بهانه ای برای ادامۀ حضور و فعالیت گروه های افراطی در عرصۀ سیاسی ایران، به ویژه سیاست خارجی است. به طور قطع مردم ایران هیچ منفعتی در ادامۀ حکومت بشار اسد ندارند. به این توهمات باید روزی پایان داد، به نظر می آید اکنون شرائط مناسبی برای این اصلاح روش پیش آمده است.