قضاوت درباره فضای فکری جامعه ایران کار بسیار پیچیدهای است. چراکه ما اکنون دسترسی دقیق و آگاهی همهجانبهای از ابعاد فعالیتهای فکری در ایران نداریم. میتوان دو روایت کاملا متفاوت و متضاد از فعالیتهای فکری در سالهای اخیر ارائه داد. یک روایت میگوید ما بیش از هر زمان دیگری از نظر تولید دانش و معرفت پیشرفت کردهایم. استناد مدعیان این دیدگاه این است که در تمام دو دهه گذشته تلاش آموزش عالی ایران معطوف به توسعه دورههای تحصیلات تکمیلی بوده است. در این دو دهه در تمام رشتهها از جمله رشتههای علوم انسانی و اجتماعی هزاران دانشآموخته کارشناسی ارشد و دکترا تربیت شدهاند.
این افراد با نگارش پایاننامه و رساله دانش بسیار گستردهای در حوزههای مختلف جامعه و فرهنگ ایران تولید کردهاند. همچنین در حوزههای دیگر علمی یعنی علوم پایه و طبیعی نیز دانش گستردهای تولید شده است. وزارت علوم و نظام سیاسی براساس این تولیدات و همچنین تولیدات دیگری که در مراکز و مجلات علمی و پژوهشی داخل یا خارج ایران منتشر میشوند این داعیه را دارند که ایران نه تنها نسبت به گذشته خود بلکه نسبت به کشورهای دیگر جهان از نظر سرعت رشد تولیدات علمی در ردههای نخست جهان قرار دارد. به استناد این نوع تولیدات گفته میشود که در کل ایران مقام شانزدهم جهان از نظر تولید فکری و علمی را دارد. براساس این دیدگاه خوشبینانه، ما در حوزههای علوم انسانی و اجتماعی نیز از نظر تولید دانش پیشرفتهای شگفتانگیزی داشتهایم. در سالهای گذشته میزان انتشار کتاب در ایران از نظر عناوین به بالاترین میزان خود در تاریخ کشور رسیده است.
به طور متوسط در چند سال اخیر نزدیک به 70هزار عنوان کتاب در سال منتشر شده است. همچنین صدها و شاید هزاران مجله فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز در سالهای گذشته انتشار یافتهاند. بهویژه مجلات علمی و پژوهشی از رشد چشمگیری در چند سال اخیر برخوردار بودهاند. بنابراین اگر بخواهیم از دیدگاه گفتمان رسمی به فضای تولید علم و تولید فکر نگاه کنیم و آمار و اطلاعات مربوط به کتابها، مجلات، مقالات، پایاننامهها، رسالهها و گزارشهای تحقیقاتی منتشر شده یا نشده را مبنای ارزیابی خود قرار دهیم نمیتوان گفت که در سالهای اخیر با بحران یا رکود فکر و تولیدات فکری روبهرو بوده یا هستیم.
اما در مقابل گفتمان رسمی، گفتمان منتقد و رقیب آن معتقد است که حداقل در حوزه علوم انسانی و اجتماعی و حوزه عمومی و روشنفکری ما نه تنها پیشرفت چشمگیری نداشتهایم بلکه بازار اندیشه نسبت به گذشته از رونق افتاده و کسبوکار فکری، حرفه بیرمقی بوده است. کسانی که در این دیدگاه سخن میگویند بر این باورند که اولا تولیدات فکری و علمی تولید شده در قالب مجلات علمی و پژوهشی، رسالهها و پایاننامهها و گزارشهای تحقیقاتی تا زمانی که به عرصه عمومی و گفتمان عمومی راه پیدا نکنند، یعنی تا زمانی که این مطالعات و متون در مناقشهها و گفتوگوهای فکری و فرهنگی جامعه ایران موجب طرح یک دیدگاه، موضع یا روشنگری ویژهای نشود و به نوعی این متون تاثیری بر فضای فکری جامعه نگذارند نمیتوان تولیدات مذکور را به عنوان تولیدات فکری جدی تلقی کرد. ثانیا از این دیدگاه بدبینانه در فضای فکری چند سال اخیر ایران نه تنها تولیدات رسمی دانشگاهی تاثیرگذار نبودهاند بلکه روشنفکران عمومی جامعه یعنی روشنفکرانی که در زمینه جامعه و فرهنگ امروز ایران مینویسند و مخاطب عمومی دارند، آنها نیز از ارائه سخن تازه یا دیدگاه تاثیرگذار فکری ناتوان بودهاند. از این دیدگاه جریانهای روشنفکری ایرانی اعم از جریان روشنفکری دینی، جریان روشنفکری عرفی، جریان روشنفکری چپ و جریان روشنفکری دانشگاهی هیچیک اثر قابل توجه و تاثیرگذاری در جامعه ایران تولید نکردهاند.
به اعتقاد من اما هیچیک از دو دیدگاه خوشبینانه یا بدبینانه گفته شده قادر به توصیف و توضیح وضعیت واقعی موجود در جریان فکر در جامعه ایران نیستند. این دیدگاههای خوشبینانه و بدبینانه از در نظر گرفتن یک جریان فکری در حال ظهور در جامعه ایران غافلند. در سالهای اخیر یک تحول مهم در فضای فکری ایران در حال شکلگیری بوده است. این تحول عبارت است از نوعی فروریختن مرزهای میان روشنفکران دانشگاهی و روشنفکران عمومی. ما به طور سنتی از دارالفنون تا به امروز در حوزه اندیشه و مطالعات اجتماعی دو جریان کاملا متفاوت داشتهایم. یک جریان که در چارچوب نهادهای رسمی دانشگاهی به تولید فکر میپرداخته است و یک جریان که بیرون از نهاد دانشگاه به عنوان روشنفکر عمومی فعالیت میکرده است. طی یک دهه گذشته به تدریج روشنفکرانی ظهور کردهاند که موقعیت دانشگاهی دارند و برای جامعه مینویسند. یعنی در عین حالی که دارای موقعیت استادی در دانشگاه هستند اما مقالات و کتابهایی برای مخاطبان دانشگاهی و غیردانشگاهی مینویسند. برای مثال حسین بشیریه، سیدجواد طباطبایی و صادق زیباکلام که در بیرون از دانشگاه به عنوان روشنفکر شناخته میشوند دارای موقعیت دانشگاهی هستند. ناصر فکوهی، یوسف اباذری، مقصود فراستخواه، حاتم قادری، محمدجواد غلامرضاکاشی، عباس کاظمی، حمیدرضا جلاییپور، سعید معیدفر، پرویز پیران و بنده که همگی استاد دانشگاه بوده یا هستند در عین حال اسامی شناختهشدهای برای رسانهها و جریانهای روشنفکر در ایران هستند. این روشنفکران عمومی که دارای موقعیت دانشگاهی بوده یا هستند برخلاف نسلهای پیشین خود یعنی داریوش شایگان، جلال آلاحمد، علی شریعتی و بسیاری از روشنفکران چپ یا راست دیگر که در گذشته صرفا در بیرون از دانشگاه تربیت شده و فعالیت میکردند، ضمن داشتن موقعیت دانشگاهی برای مخاطبان عمومی مینویسند. این نوع روشنفکران یعنی روشنفکران دو رگه که یک رگه عمومی و یک رگه دانشگاهی دارند، برخلاف نسلهای پیشتر خود به شیوههای متفاوت و متنوعی بر جامعه تاثیر میگذارند.
یکی از شیوههای آنها نوشتن کتاب یا مقاله است اما در کنار این روش سنتی آنها به تربیت دانشجویانی میپردازند که این دانشجویان از طریق رسالهها و پایاننامههایشان نقش مهمی در فرآیند تولید فکر در ایران ایفا میکنند. این دانشجویان که به نوعی برای بسط و توسعه اندیشه استادان خود نیز تلاش میکنند یا اینکه تحت تاثیر استادان خود قرار دارند به نوعی بخشی از جامعه هستند که تحتتاثیر این روشنفکران دو رگه مستقیما فعالیت میکنند. علاوه بر این استادان یا روشنفکران دو رگه از طریق تولیدات فکری که به صورت متون مجازی یا آنلاین تولید میشود نقش مهمی در جریان گردش فکر در ایران بر عهده دارند. بسیاری از این استادان از طریق وبسایت یا وبلاگ دستاندرکار تولید فکر و تاثیرگذاری بر جریانهای فکری در جامعه هستند. برای مثال بنده در وبسایت فرهنگشناسی بیش از 10هزار صفحه مطلب و متن را تولید کردهام. این وبسایت روزانه بیش از هزار بیننده دارد یا وبسایت انسانشناسی و فرهنگ که توسط ناصر فکوهی اداره میشود با بیش از ششهزار بیننده در روز یکی از مهمترین تریبونهای فکری در جامعه ایران است. همچنین بسیاری از دانشآموختگان از طریق وبلاگها و فضاهای مجازی دیگر نقش مهمی در گردش ایدهها، تولید ایدهها و کاربست آنها در جامعه امروز ایفا میکنند. میتوان شکلهای پیچیده و متنوعی از جریانهای تولید و گردش فکر در ایران در حال حاضر را شناسایی کرد. لزوما گردش فکر محدود به انتشار کتاب نیست. ممکن است امروز مانند دو یا چند دهه پیش نتوانیم به طور مشخص از یک کتابی که به صورت یک ستاره درخشان در آسمان فکر ظاهر شده باشد نام ببریم اما میتوان با اندکی جستوجو در فضای مجازی یا جستوجو در فضای رسانهای ماهوارهها و تلویزیونها یا جستوجو در خبرگزاریها و سایر تریبونهای فکری شاهد انبوه متنها و بحثهایی بود که در زمینه جامعه و تاریخ و انسان ایرانی انجام شده است.
بنابراین به گمان من ما بیش از اینکه بخواهیم از سردی فضای فکری و فرهنگی در جامعه ایران سخن بگوییم باید از تنوع و تکثر روشهای ارائه و تولید فکر صحبت کنیم. علاوه بر این به گمان من میتوان براساس یک استدلال و تحلیل جامعهشناختی به این نتیجه رسید که به نظر نمیآید در شرایط کنونی جامعه ایران از لحاظ تولید، ترویج و گردش ایدهها در وضعیت رخوت یا جمود و رکود قرار گرفته باشد. این تحلیل عبارت است از اینکه در شرایطی که جامعه ایران با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گوناگونی روبهرو است طبیعتا در چنین موقعیتی این وظیفه اهل فکر است که در پاسخ به ضرورتها و نیازهای جامعه سخن بگویند، وضعیت موجود را تحلیل کنند و پاسخگوی جامعه و افکار عمومی باشند. من بنابر تجربه فردی و شخصی خودم میتوانم این قضاوت را داشته باشم که در طی یک یا دو سال گذشته بیش از هر زمان دیگری مجلات روشنفکری، خبرگزاریها و تریبونهای فکری جامعه ایران به سراغ من آمدهاند و از من خواستهاند تا دیدگاههای خودم درباره وضعیت کنونی جامعه را توضیح دهم. برای مثال مدتی پیش سایت فرارو از من خواست تا درباره دروغگویی و ریاکاری در جامعه ایران صحبت کنم. این گفتوگو با نام تبارشناسی دروغگویی و ریاکاری در جامعه در سایت فرارو انتشار یافت و با استقبال چشمگیر مخطبان روبهرو شد. وبسایت فرارو و بسیاری وبسایتهای دیگر که در فضای مجازی فعالیت میکنند مانند یک محفل فکری و روشنفکری به طور شبانهروز در حال گفتوگو با دانشگاهیان و روشنفکران هستند و مسائل جامعه ایران از جنبههای آسیبشناسانه نظام اجتماعی تا مسائل فرهنگی هنری و ادبی و فکری، هرکدام به طور منظم و مستمر در حال بازخوانی، گفتوگو و نقادی است.
بنابراین به اعتقاد من ما بیش از اینکه بخواهیم چندان خوشبینانه مانند گفتمان رسمی از این سخن بگوییم که جهان علم و فکر را تصاحب کردهایم و در جهان رتبه بالایی به دست آوردهایم و همچنین برخلاف جریان بدبینانه که بخواهیم از این سخن بگوییم که با رکود و خاموشی و سکوت اندیشمندان و صاحبنظران روبهرو هستیم باید به نحو واقعبینانهای از فعالیتهای فکری گستردهای سخن بگوییم که اگرچه جهان علم و اندیشه را فتح نکردهاند اما در مقابل جامعه ایران نیز ساکت و خاموش نبودهاند. شیوههای تولید و ارائه فکر دگرگون شده است. همچنین برخلاف گذشته که روشنفکران دانشگاهی در جامعه حضور نداشتند و روشنفکران عمومی پایگاهی در دانشگاه نداشتند، امروزه با ظهور روشنفکران دورگهای روبهرو هستیم که پایی در دانشگاه و پایی در جامعه دارند. طبیعتا نوع دانشی که این گروه تولید میکنند از یکسو نسبت به نسلهای پیشتر خود یعنی روشنفکران عمومی پیشین از دقت و اعتبار بالاتر علمی برخوردار است چراکه به قواعد تولید فکر دانشگاهی آگاهی و وفاداری بیشتری دارند و از سوی دیگر نسبت به دانشگاهیان پیشین خود که توجهی به جامعه و نظام اجتماعی خود نداشتند از جذابیت و تعهد بیشتر اجتماعی برخوردار است.
چراکه با قرار دادن یک پای خود در میان مردم و جامعه بیش از دانشگاهیان پیشین خود از جامعه ایران و برای جامعه ایران سخن میگوید. اما این گروه روشنفکران دو رگه به دلیل دو رگه بودنشان هنوز مانند روشنفکران عمومی گذشته تبدیل به سوپراستار یا ستارههای فکری در جامعه نشدهاند. شاید بتوان گفت دوران ظهور سوپراستارهای فکری مانند داریوش شایگان، جلال آلاحمد، مهدی بازرگان، علی شریعتی و… یا حتی سوپراستارهای روشنفکری دینی دیگر به پایان رسیده است. امروز جریان فکر بیش از اینکه در انحصار دو یا چند سوپراستار فکری باشد دچار نوعی تکثر و تنوع شده است. در عین حال روشنفکران دو رگه به دلیل دورگه بودنشان به سختی میتوانند نقش سوپراستارها را بازی کنند. چراکه آنها نه مایلند قلم خود را طوری آزاد و رها بگذارند که به طور کامل برای همگان بنویسند و نه حاضرند طوری قلم خود را محدود و منحصر کنند که صرفا در بین نخبگان دانشگاهی جایی داشته باشند.
از اینرو روشنفکران دانشگاهی و دو رگه در حال تولید فکر هستند و در چند سال اخیر هم فعالیت گستردهای داشتهاند اما هیچیک از آنها سوپراستار نبودهاند.
منبع: بهار، نوزدهم فروردین.