۱۲ آذر روز جهانی احترام به معلولان است و ایران کشوری است که تعداد قابل توجهی ازشهروندانش دچار معلولیتهای مختلف جسمی و ذهنی هستند. ازدواجهای فامیلی که امری قطعی در برخی از استانهاست، یکی از علل بدنیا آمدن کودکان معلول است؛ امری که در استانهایی که ازدواج فامیلی در آنها مرسوم است، به وضوح و در سطح آن شهرها قابل مشاهده است.علاوه بر ازدواجهای فامیلی، حوادث جاده ای، جنگ ۸ ساله، مین های برجا مانده از آن جنگ، زلزله خیز بودن اکثر مناطق ایران و نیز حوادثی همچون آتش سوزی و دیگر موارد، هر ساله رقم قابل توجهی از انسانهای سالم را به دام معلولیت می کشاند.
با این وجود و در حالیکه بر اساس مصوبه مجلس در ۱۳ آذر سال ۸۷، ایران به کنوانسیون بین المللی حقوق معلولین پیوسته است، اما تلاش موثری برای رفع محرومیتهای معلولین از سوی مسئولین به چشم نمی خورد تا جایی که حتی روز جهانی اسکان معلولین از تقویم رسمی کشور حذف شده است.
روز جهانی اسکان معلولین یاد آوری حق داشتن مسکن معلولین به دولتهایی ست که به وظایف خود در قبال اسکان معلولین عمل کنند. اما در ایران به جای عمل کردن دولتها به چنین وظیفه ای، این روز از تقویم رسمی کشور حذف شده است.
عماد یکی از معلولانی است که چند سالی بعد از جنگ ایران و عراق برای همیشه سوار ویلچری شد که این جوان ۲۵ ساله را به حرکت درآورد. امروز به او زنگ زدم و به او که دیگر ۲۵ ساله نیست و ۵۰ سالگی خود را هم گذرانده، گفتم: آقاعماد روزت مبارک. خنده سردی کرد و گفت: ای بابا این روز که مبارک بودن ندارد. ما که تو این مملکت حق و حقوقی نداریم.
او از وقتی که پاهایش را از دست داد به خواندن و مطالعه پناه برد، گفتگو با او برایم لذت بخش است، هر بار که سراغی از او می گیرم کافی است موضوعی را پیش بکشم تا او کلی اطلاعات و آمار پیش روی من بگذارد. این بار از او در مورد اشتغال معلولین می پرسم.عماد می گوید: هیچ میدانی حدود ۸۰درصد معلولین جویای کار مهارت لازم را ندارند و نیازمند حرفه آموزی هستند؟
از او در مورد آمار دقیق معلولان می پرسم.در پاسخ من می گوید: هنوز هیچ سازمانی آمار دقیق معلولان را اعلام نکرده است، و هنوز معلولان به لحاظ معلولیت تفکیک نشده اند تا دولتها بتوانند براساس نیاز آنها برنامه ریزی کنند.
آیا معلولین از بیمه مناسب برای تهیه دارو برخوردارهستند؟ در پاسخ می گوید: نه تنها از بیمه مناسب برخوردار نیستند که برای داروی بیماران ام اسی که به طور سرسام آوری بالا رفته و یا برای تجهیزاتی که به معلولین کمک می کند تا راحتر حرکت کنند، مالیات هم می پردازند. مثلا ما یک عصای ۱۲ هزار تومانی را به قیمت ۵۵ هزار تومان خریداری می کنیم.علت این تفاوت قیمت این است که ما مالیات این عصا را هم می پردازیم.
او سپس می پرسد: راستی شما شهروندان درجه یک که با پاهای سالمتان به هر کجا که می خواهید می روید، به خاطر رفت و آمدهایتان که برای ما به آرزویی محال تبدیل شده، مالیات می دهید؟
از او که سالهاست همه حرکتش وابسته به یک ویلچر است، در مورد ویلچر می پرسم و اینکه اگر خراب شود و از کار بیفتد، آن را برای تعمیر به کجا می برد؟ پوز خندی می زند و می گوید: می بریم تعمیرگاه برادر یا یکی از فامیل ها که در این کار سر رشته ای داشته باشد. ما متاسفانه تعمیرگاه ویلچر نداریم!
اما آیا دولت به معلولین ضایعه نخاعی حق پرستاری می پردازد؟ دوباره خنده سرد دیگری تحویلم می دهد و می گوید: دولت معمولا حق پرستاری به معلولان پرداخت نمی کند و اگر در بعضی موارد هم پرداخت کند، مبلغ آن بسیار اندک است و چشم هیچ پرستاری را نخواهد گرفت….پس می بینید این روز، چقدر بر ما مبارک است؟ برای ما شهروندان بی حقوق که بسیاریمان در خانه ها حبس شده ایم، با این خیابانهای نا هموار، نبود وسایل نقلیه ای که برای معلولین طراحی شده باشد، امکان هیچ فعالیتی وجود ندارد، سفر کردن بدون همراهی یک قوم و خویش برای ما امری محال است، و حتی بسیاری از شرکتهای هواپیمایی در دفتر کار خود روی تابلویی نوشته اند: “از پذیرش معلولین معذوریم”!
نویسندگان کتاب قانون و مجریانش اصلا ما را نمی بینند. پس این روز بر ما مبارک نیست تا روزی که به پشتوانه قوانین حمایتی از امکانات برابر با دیگر مردم برخوردار شویم. همینطور که عرق پیشانیم را پاک می کنم، می گویم: بله تا آن روز.