نوشابه امیری
دکتر مصطفی مصباح زاده، بنیانگذار و صاحب امتیاز روزنامه کیهان،دیروز در لس آنجلس درگذشت. در باب وی که تاریخ مطبوعات ایران، از نامش جدا نیست، با روزنامه نگاران مختلف سخن گفته ایم. همگی متفق القول، در برابر نام وی یک تعریف را می گنجانند: “ پدر روزنامه نگاری نوین ایران”.
تعریفی که دکتر صدرالدین الهی، استاد روزنامه نگاری و سردبیر کیهان ورزشی، آن را چنین بازگو می کند:“در دنیا همیشه آدم هایی هستند که دور مبدا و منشا ثابتی کارشان را انجام می دهند؛ و آدم هایی که خود منشا و مبدا هستند. نهادند و نهاد ساز. مصباح زاده، یک نهاد بود. او با خود همه چیز آورد، و بدون اینکه ادعایی داشته باشد. او هنر خوب دیدن را بلد بود، فردا را می دید، به فردا اعتقاد داشت و به جوانان بیش از همه، چرا که آنان برایش حاملان فردا بودند. در کیهان، برای همه آدم ها، از هر تفکر و دیدگاه، جایی وجود داشت؛ و همین، عامل تمایز کیهان با دیگر نشریات و عامل گسترش و نفوذ آن بود. مصباح زاد، بزرگ می دید، بزرگ فکر می کرد و از نوآوری هراس نداشت. وی در شرایطی به انتشار روزنامه ای ورزشی دست زد که این کار به فکر هیچ کس نمی رسید. یا راه اندازی کیهان بچه ها، و سپس نشریه ای برای زنان. آن هم همزمان با انتشار کتاب هفته، که اتفاقا مخالفان حکومت آن را اداره می کردند. از شاملو گرفته تا اعتماد زاده و حاج سید جوادی.از این روست که نام وی با هر اتفاق تازه در روزنامه نگاری ایران پیوند خورده است.”
احمد احرار، سردبیر کیهان لندن نیز از همین زاویه، مصباح زاده را می نگرد. او می گوید: “تاسیس کیهان در سال 1321 خود اقدام فوق العاده ای بوده که نشان از روح نوآور دکتر مصباح زاده داشت. او کیهان را برای رقابت با روزنامه اطلاعات راه اندازی کرد، کاری که در کوتاه مدت موجب رشد کمی و کیفی هر دو روزنامه شد. تقویت کادر فنی و حرفه ای روزنامه، افزایش نشریات با توجه به وجود اقشار مختلف در جامعه و همچنین خیرخواهی و مردم نوازی و وطن دوستی، از ویژگی های مردی بود که خستگی نمی شناخت و عاشق کار نو و نوآوری در کار بود. در واقع کلمه نوآوری، تکیه کلام مصباح زاده بود و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکرد.”
هوشنگ اسدی، عضو شورای سردبیری کیهان در سال هایی که به انقلاب گره خورد، نیز از زاویه ای مشابه به دکتر مصباح زاده می نگرد. او می گوید:” روزنامه نگاری ایران تا وقتی دردهه 50 آیندگان درآمد و بعد در این سال های آخر رستاخیز به سردبیری زنده یاد دکتر مهدی سمسار که در واقع ادامه کیهان بود، دو مکتب روزنامه نگاری داشت. اطلاعات که پایه اول را بعد از عصر مشروطیت گذاشته بود ونگاهش بیشتر به سنت می برد؛ وکیهان که بیشتر افق های تازه را می جست. واین تفاوت از صاحبان روزنامه می آمد که هردو با وجود عضویت درالیگارشی حکومت وقت، یک خصلت واحد داشتند: به معنی تمام کلمه «ملی» بودند. کیهان نیروی انسانی پایه ای خود را درتحریریه از نیروهای ملی و چپ می گرفت و پویائی خود را از دکترمصباح زاده که همه به طورخلاصه به او می گفتند: «دکتر». و دکتر معنای ایستائی را نمی دانست. وقتی درجلسه ای به او گفتم داریم می رویم لوموند خاورمیانه بشویم، نگاه تلخی به من انداخت. جهان هم برایش کم بود. نگاهش به آینده، اول از همه متوجه جوان ها بود. به جوان ها میدان می داد. عاشق جوانی و فکر نو بود. پشتوانه قدرتمندی از روزنامه نگاران قدیمی درتحریریه داشت از دکتر سمسار تا نصیر امینی و محمد رضا طاهریان و علیرضا فرهمند و محمد بلوری و……این نیروی کهنه را خون جوانی تازه می کرد. جوانی هم برایش کافی نبود. جوانی می خواست نوجو ،آشنا با زندگی نوین، با دنیا…. این بود که دانشکده روزنامه نگاری را راه انداخت. رئیس دپارتمان هم دکتر دیگری بود کم و بیش عین خودش: دکتر صدرالین الهی. از همین دانشکده بود که نسل تازه ای به روزنامه آمد. اول به کیهان و بعد داشت راه را باز می کرد که انقلاب شد”.
اسدی می افزاید: “او در کنار نیروی انسانی ابزار جدید را هم می دید، می شناخت و بکار می گرفت. اول از همه او بود که دید کار باحروف سربی دارد بسر می آید و کامپیوتر از راه می رسد. با شجاعتی که از او ساخته بود و سیاستی که لازم بود تا کارگران کیهان را نشوراند دست بکار شد. مثل همیشه محتاط و پیگیر حروف چینی کیهان را کامپیوتری کرد. مقدمه تحولی بزرگ که انقلاب مجالش نداد”.
مسعود بهنود، دیگر روزنامه نگار سرشناس ایران نیز بر باوری مشابه است. او می گوید: “اگر بخواهیم تاریخ مطبوعات را آن قدر فشرده کنیم که بتوان در یک پاراگراف جایش داد باید بگوییم در اوایل قرن شمسی، روزنامه اطلاعات، نماینده تجدد بود؛ و کیهان در اوج آزادی های دهه 20 نماینده نسل جدید و روحیه ای جدید که حرکتی کمتر حرفه ای و بیشتر علمی داشت. 20 سال بعد و در اواخر دهه 40 آیندگان هم به عنوان نماینده نسل دیگری وارد صحنه شد که عمر زیادی نکرد. از اواسط دهه 20، دکتر مصباح زاده به عنوان اولین شخصیت دانشگاهی وارد عرصه مطبوعات حرفه ای شد و همان وقت که توانست امتیاز را از مرحوم عبدالرحمن فرامرزی بگیرد، با جذب همه امکانات جدید، عاقبت از دل یک موسسه مطبوعاتی پر دردسر، دانشکده ای را بیرون کشید که نسل جدیدی از روزنامه نگاران را تربیت کرد. به یادم می آید بعد از ماجرای کشف یک گروه مخالف رژیم، به گوش ما رسید که شاه سابق در جلسه ای به مصباح زاده گفته است: دانشکده تولید چریک درست کرده ای. این حرف را اگر از شائبه امنیتی بندازیم، شاید بشود گفت شاه به ذات موضوع نزدیک شده، زیرا این حرف از دهان کسی بیان می شود که تحمل هیچ حرف مخالفی را ندارد، مثل خیلی از برادران امروزی. بنابراین همین قدر که دانشکده ای درست شده بود که برای آزادی بیان و نیروی انسانی آن کادر تولید می کرد، از دیدگاه شاه یک عمل چریکی بود. “
مسعود بهنود می افزاید: “دکتر مصباح زاده به دلیل تسامحی که داشت و همچنین نوع نگاه و وسعت عملش، همیشه زیر فشار دستگاه امنیتی بود؛ ولی با نهایت زیرکی و تدبیر و گاه استفاده از ضربه گیری عباس مسعودی، خود را و کیهان را از مهلکه نجات می داد. کافی است به یاد بیاوریم که مرحوم دکتر مهدی سمسار که طولانی ترین دوره سردبیری را در کیهان داشت، از بازماندگان نهضت چپ بود. در میانه کار هم گرچه مجال چند ساله ای برای امیر طاهری پیدا شد، ولی در همان دوران هم میزان نفوذ و اعتبار زنده یاد رحمان هاتفی نشان می دهد که نوع نگرش مصباح زاده به مسئله مطبوعات با آنچه در ذهن حکومت می گذاشت متفاوت و از آن باز تر ، بالاتر و امروزی تر بود.به همین دلیل در آخرین هفته هایی که در تهران بود، با وجود آنکه می دید تیترها و عکس ها و همه آهنگ سطر به سطر روزنامه از آنچه در سال های قبل و دوران خفقان بود، فاصله گرفته، اما این را هم در نظر داشت که روزنامه اش برآیند چیزی باشد که در جامعه می گذرد.”
و بهنود سخنش را با مثالی به پایان می برد: “روزگاری از حسنین هیکل به دلیل تن دادن به سانسور در الاهرام انتقاد می کردند. او در پاسخ گفت: من هم یکی از چند میلیون مردم مصر بودم. پاسخی پر نغز که باید معنای آن را جدی گرفت.”
اما دکتر حاج سید جوادی، که روزگاری مقاله نویس ثابت کیهان بود و سال های بسیار ممنوع القلم؛ مصباح زاده را از دو زاویه می نگرد: “اول به عنوان یک نوآور در عرصه مطبوعات. کسی که از نظر فرم روزنامه نگاری، و گسترش شکل و شیوه کار، خدمات بزرگی به مطبوعات ایران کرد.کسی که در کارنامه اش، خدمات بسیاری به مطبوعات و مطبوعاتی ها وجود دارد. گذشته از انتشار کیهان روزانه، کیهان انگلیسی، زن روز، کیهان ورزشی، کیهان بچه ها و … او در زمینه علمی کردن کار مطبوعاتی هم آدم بسیار مثبتی بود. رفتار او با روزنامه نگاران و به ویژه کسانی که قصد ادامه تحصیل و کار در رشته روزنامه نگاری داشتند بسیار خوب و انسانی بود.خدمات فنی و انسانی او به مطبوعات ایران انکار ناشدنی است.”
حاج سید جوادی اما از زاویه دیگر، مصباح زاده را کسی می بیند که چشم به روی جریان استبداد بسته بود. او “یکی از چند میلیون مردم ایران” نبود در دوران های استبدادی؟