دشواری های باز خوانی حرکت امام حسین

علی افشاری
علی افشاری

عاشورای امسال مصادف  با حجم وسیع استفاده های تبلیغاتی حاکمیت برای  شبیه سازی این رویداد بزرگ تاریخ و چسباندن  جنبش سبز به یزید و سپاهیانش بود . مطالب مفصلی در تریبون  های حکومتی گفته  و نوشته شد تا  نحوه برخورد  عمر ابن سعد و عبیدالله ابن زیاد به مثابه الگوی رفتاری جنبش سبز تشریح گردد.  در اردوگاه مقابل ، رهبران سمبلیک جنبش سبز  نیز تلویحا رفتار حاکمیت  را به یزیدی بودن محکوم کردند .  استفاده از مفهوم عاشورا به عنوان یک عامل بسیج کننده  و برانگیزاننده یک سنت رفتاری در جمهوری اسلامی است. در اصل دکتر شریعتی با تفسیر انقلابی  قرن بیستمی از عاشورا  زمینه را مساعد ساخت تا آیت الله خمینی و روحانیت طرفدار وی عاشورا را به منبع شورآفرینی قیام بر علیه  حکومت پهلوی بدل سازند و میوه این تلقی از عاشورا را بچینند. پس از پیروزی انقلاب این تفسیر مدتی در محاق رفت ولی  بعد از جنگ با عراق دوباره   فعال شد  تا دستیابی به کربلا که  ایرانیان از زیارتش  محروم شده  بودند ،  جنبه اسطوره ای پیدا کند و شکست ارتش صدام گامی در تداوم نهضت امام حسین تعبیر گردد. افراط در این رویکرد تا جایی پیش رفت که جنگ دو کشور شیعه بمثابه تکرار  صحنه کربلا و گرفتن انتقام  اولاد حسین از یزید زمان ( صدام) القاء شد .  اماهر چه از عمر انقلاب گذشت استفاده از این تفسیر دشوار تر شد. چرا که به قول دکتر سروش، امام حسینی که تشویق کننده قیام بر علیه حکومت های موجود است دیگر بکار حکومت فقه سالار نمی آید . لذا چاره ای جز بازگشت به عزاداری های آئینی و غیرسیاسی  پیش از انقلاب نبود که به لحاظ محتوایی ازکیفیت نازل برخوردار بوده و آغشته  به خرافات است اما جنبش اصلاحی دوم خرداد  باعث هراس ولی فقیه و اقتدارگریان متکی به آن شد. از این مقطع عاشورا به گونه ای دیگر   مورد استفاده قرارگرفت.  در این مضمون که در طول تاریخ شیعه بی سابقه بود ، پاسداشت  عاشورا تبدیل به حمله به مخالفان و ارعاب جامعه شد. هیئت های جدیدی سازماندهی شدند و در برخی  مراکز مذهبی قدیمی  جریان سازی شد تا محرم فرصتی برای تهییج احساسات مذهبی بر علیه اصلاح طلبان و بسیج  هواداران حکومت شود. اگر تا پیش از تثبیت جمهوری اسلامی  ، عاشورا سوخت خیزش انقلابی و ساقط کردن سلطنت نامشروع پهلوی را تامین می کرد ، در تلقی جدید عاشورا تضمین گر حفظ حکومت و بخصوص اقتدار ولی فقیه زمانه است. بنابراین در تفسیری نا مربوط ،عاشورا ابزار حکومت در برخورد با مخالفان و عقب راندن آنها می شود. تفسیر آوانگارد و تغییر طلبانه  از عاشورا به رویکرد محافظه کارانه تبدل یافت و   اسطوره های مذهبی در خدمت نماد های قدرت قرار گرفت  تا اوامر و منافع قدرت جنبه الهی و مقدس یابد. از این رو ترجیع بند اصلی عزاداران مدافع حکومت بالا گرفتن شمشیر  “ ما منتظریم محرم گردد ، هنگامه امتحان میسر گردد” بر سر جویندگان تغییر بود. این شعار که هارمونی بالایی با شعار “ ای رهبر آزاده  ،آماده ایم آماده ایم ” دارد ، برخورد ابزار انگارانه و عوام فریبانه حاکمیت و بخصوص شخص رهبری را بازتاب می داد. وی در یک  سخنرانی به صراحت تهدید کرد که در ایران صلح امام حسن نخواهد شد بلکه عاشورایی دیگر رخ خواهد داد. بنابراین مواضع شرم انگیز و سخیف تریبون های حکومتی در  عاشورای امسال تداوم منطقی این روند است که البته  در عین حال شدت وخامت و بحرانی بودن  استفاده ابزاری  حاکمیت را نمایان می سازد.

بی پایگی برخورد حکومت در آنجا است که اساسا گفتمان عاشورایی زیبنده مخالفان و اپوزیسیون است. کسی که  تمامی منابع قدرت را در دست دارد و  متکی به شمشبر و عسس و زر است و مفتیان و قاضی القضات ها به فرامینش،  حکم انشاء می کنند ،نمی تواند خود را در جایگاه سلحشوران کربلا قرار دهد که در موضع اقلیت و  برخوردار از امکانات قلیل بودند.

ویژگی بارز عاشورا مظلومیت و کم شمار بودن یاران امام حسین در برابر لشگر چند هزار نفری یزید بود که ایستادگی آنها  در پای اصول  و تن ندادن به ذلت تسلیم، جاودانه شان ساخت. گفتمان عاشورا با بودن در قدرت سازگاری ندارد.

البته می توان تحلیل کرد ، سید علی خامنه ای علاوه بر سوء استفاده از مقدسات شیعه و تشبیه خود با امام علی و امام حسین و منتسب کردن مخالفانش به طلحه ، زبیر و یزید و رفتار اموی هدفی دیگر را دنبال می کند. قیاس او از عاشورا تعداد نفرات طرفین است. وی موقعیت اقلیت خودش در مقابل اکثریت مردم ناراضی را با نفرات کم یاران امام حسین تشبیه می کند و این پیام را به جامعه می دهد که وی به شیوه ای مسالمت آمیز قدرت را ترک نمی کند و تا جایی که بتواند از خشونت دریغ نخواهد ورزید. این منطق حداکثر  شباهت فرمالیستی و ظاهرا گرایانه دارد ولی بلحاظ محتوایی کاملا در تضاد با ماهیت و جوهره رفتار امام حسین در عاشورا است.

در عاشورا یزید از فرصت برای یکسره کردن کار امام حسین، سوء استفاده کرد . ایشان هدفی جز امر به معروف و نهی از منکر نداشت و مدعی خلافت نبود. حاکمی که با تکیه به زور ، شمشیر ، گلوله و زندان حکومت می کند ، مشابه کسی است که با زور شمشیر  می خواهد از افراد بیعت بگیرد.

البته ایراد اساسی که زمینه را برای این سوء استفاده مساعد کرده است  ، تقلیل دادن عاشورا به مسائل سیاسی و تامین نیاز های قرائت ایدئولوژیک ازاسلام است. این برخورد که در کنه خود خواسته یا ناخواسته و با نیت مثبت از عاشورا و پیام امام حسین بهره برداری می کند تا پروژه ای سیاسی را جلو ببرد ، فضا را برای استفاده ابزاری مهیا می سازد.  در این فضا منطق قضیه گم می شود و هر کس هر طور که می خواهد حرکت امام حسین را در چهارچوب برنامه ها و اهداف سیاسی خود بکار می گیرد.

در این رویکرد حقیقت و واقعیت های تاریخی مهم نیست بلکه باید از  عاشورا آینه ای ساخت تا تصویر مطلوب بر آن نقش بندد. دکتر شریعتی این پایه غلط را گذاشت که عاشورا  را  در چهارچوب منازعات سیاسی جامعه زمان خودش و یک جنبش انقلابی بازسازی کرد. نگرش کنونی مهندس موسوی و برخی از اصلاح طلبان  و نیروهای ملی- مذهبی ادامه مشی وی است.

البته تفسیر و تعابیر دکتر شریعتی از عاشورا و شهادت امام حسین حاوی پاره ای از نکات مثبت و درس های ارزشمند است اما محور اصلی تلقی او و پسامد های خواسته و یا ناخواسته اش  مورد انتقاد است. این تلقی با واقعیات ومستندات تاریخی موجود تطبیق ندارد.

بر اساس روایت های تاریخی موجود از زمان های نزدیک به شهادت امام حسین از جمله مقتل ابی مخنف لوط ابن یحیی ،امام حسین با طرح و برنامه مشخصی مدینه را ترک نگفت ، ایشان تصمیم گرفته بود با یزید بیعت نکند لذا وقتی ولید ابن عتبه حاکم وقت مدینه گفت  که از سوی یزید تحت فشار است یا از او بیعت بگیرد یا سرش را به شام بفرستد ،ناگزیر به مکه رفت. آنجا نیز بیمناک از تروریست های اعزامی شام بود و وقتی دعوت نامه های کوفیان رسید سریعا قبول کرد و رفت تا در آنجا امنیت خود  ،خانواده و یارانش را تامین کند. ایشان در پی کسب حکومت کوفه  نبود کما اینکه مسلم ابن عقیل نماینده اش  نیز درصدد تصرف دار الخلافه کوفه برنیامد در صورتی که در دوران اول حضور  و زمان والی گری نعمان ابن بشیر در کوفه ، امکانش را داشت. وقتی حر ابن یزید ریاحی پیشقراول سپاه یزید ، جلوی کاروان امام حسین را گرفت  ،آن روح بزرگ  ابتدا تقاضا کرد تا اجازه دهد  برگردد اما با ممانعت وی مواجه شد که در این خصوص  دستور از شام داشت. فرزند رسول خدا در مذاکراتش با عمر ابن سعد، سه راه حل ارائه کرد. خروج از مرز کوفه  ،بازگشت به مکه و یا رفتن پیش یزید. علی رغم استقبال عمر ابن سعد ، عبیدالله ابن زیاد نپذیرفت و گفت حسین(ع) باید پیش او بیاید و با یزید بیعت کند. اینجا بود که امام حسین بین دو راهی ذلت و شمشیر  ،شهادت را برگزید و بخاطر ایستادگی اش در تاریخ جاودانه شد. بنا به مستندات  تاریخی و توجه به ماهیت اسطوره ای تلقی غالب از امام حسین در فرهنگ شیعه   ،به نظر می رسد تحلیل مرحوم صالحی نجف آبادی از حرکت امام حسین به واقعیت نزدیک تر است. حرکت امام حسین قیام  ،شورش علیه حکومت و انقلاب نبود و با قصد اولیه ساقط کردن حکومت یزید و یا  شهادت  نیز همراه نبود. شهادت بیش از آنکه انتخاب برای امام حسین و پیروانش باشد یک تحمیل بود. چون امکان زندگی شرافتمندانه جز مرگ برای آنها میسر نبود و به قول آقای آرش نراقی نخواست تا به زیر خط ذلت تنزل کند.

تفسیر انقلابی و شبیه سازی آن رویداد ضمن اینکه به لحاظ منطقی  کار غلطی است در عرصه عمل نیز مشکلاتی چون استفاده ابرازی کنونی حاکمیت را در پی دارد.شبیه سازی تاریخی با سیاه و سفید کردن تاریخ را به نفع خود مصادره می کند و باعث غبار آلود شدن فضا می گردد.  واقعه عاشورا در شکل خالص خود یک پدیده تاریخی است و نمی توان  رابطه  این همانی، میان “اکنون” و “آن رویداد غم انگیز از بعدی و  شادی بخش از زاویه رستگار شدن ” در گذشته برقرار کرد. آنچه اکنون در صحنه سیاسی ایران جریان دارد ، آن چیزی نیست که در  صف بندی عاشورا  اتفاق افتاده است. هر پدیده و واقعه ایی، فقط و فقط ، یک بار اتفاق می افتد .هم خامنه ای و اذنابش اشتباه می کنند هم مهندس  موسوی و هر کسی دیگری که بخواهد در پی معرفی یزیدیان زمان و تحلیل آناکرونیستی ( زمان پریشی) از عاشورا باشد.

البته باید متذکر شد که نیت رهبری و هوادارانش قدرت طلبانه  ،مزورانه و شرارت آمیز هست اما مهندس موسوی نیت خیر دارد و به دنبال حقیقت است.  عاشورا در شکل تاریخی اش تمام شد. مختار ثقفی هم انتقام قاتلان و مسببان فاجعه کربلا را گرفت. اگر چه ماجرای او نیز مانند خود عاشورا جنبه اسطوره ای پیدا کرده است. به شهادت تاریخ هیچیک از امامان نیز مدعی خونخواهی امام حسین و تشبیه زمانه خودشان با آرایش نیرو ها در کربلا نشد. حتی امام سجاد قیام مختار را تایید نکرد. لذا به لحاظ تاریخی باید این واقعه را تمام شده تلقی کرد و در عوض درس های آن را آموخت و با توجه به سیر تکامل اندیشه بشری کوشید تا هر بار در پرتو آگاهی های جدید ابعاد تازه ای از عبرت های عاشورا را کشف کرد و طرحی نو برای تفسیر رویداد کربلا در انداخت. پاره ای از عناصرتفسیر سنتی نیز هنوز کارگشا است تا توجه به امام حسین و سوگواری را پشتوانه تصفیه نفس و خودسازی مومنان قرار داد.

 شاه بیت درس عاشورا مرگ اخلاقی سقراط وار و مرگ معنوی ابراهیم وار است تا هر کجا که زندگی متضمن سقوط به پرتگاه لذت است می باید عطای آن رابه لفایش بخشید و به استقبال مرگ رفت. به هر قیمتی تن به زندگی نداد.  سعی نمود در سیاست اخلاقی عمل کرد و فریفته مواهب قدرت نشد. پیام عاشورا ایستادگی بر روی اصول انسانی  و سازش ناپذیری است. می توان از عناصر این حرکت در ارتقاء فعالیت های سیاسی – اجتماعی استفاده نمود اما در پی بازسازی واقعه عاشورا در زمانه کنونی و محصور کردن امام حسین در چهارچوب گفتمان های سیاسی و هویت های ایدئولوژیک نبود.

هیچکس در شرایط کنونی ایران حسین (ع)  و یزید نیست . رفتار ها و مواضع نشان می دهد که کدام نگرش ها و اعمال از حماسه حسینی دور و یا نزدیک هستند. تلفیق شور و عقلانیت و برجسته کردن جنبه عاشقانه پاکبازی امام حسین و مواجهه عقلانی در خصوص حقیقت ماجرای عاشورا می تواند راه را بر سوء استفاده ها و تلقی های انحرافی ببندد. تلاش برای زدودن خرافات و روشنگری در این خصوص اهمیت زیادی دارد. صرفا با حسین حسین گفتن کسی به حقیقت عاشورا پی نمی برد . اشک و سوگ نیز در غیاب تامل و برخورد عقلانی کامل نیستند و ره به جایی نمی برند. زیارت حرم امام حسین در  کربلا و سینه زدن در بین الحرمین نیز به تنهایی وافی مقصود نیست باید دل ها را حسینی کرد و با زدون غبار خرافات و تحریف ها و دوری از لعن و نفرین که باعث تیره شدن وجدان انسانی می شود، سیمای واقعی امام حسین را دریافت که مخاطب وی فقط محدود به شیعیان  و مسلمانان نیست. در منطق عاشورا  هر جا مظلومی هست که برای رسیدن به کرامت انسانی نیاز به کمک دارد، باید او را دریافت و یاری اش رساند.

زجا برخیز هنگام حضور است

اگر موسی شوی ، هر گوشه طور است