همسر سیامک قادری، روزنامه نگار زندانی در مصاحبه با “روز” اعلام کرد این روزنامه نگار به علت تهیه گزارش و مصاحبه از همجنس گرایان به “فعل حرام” متهم شده در حالیکه او تنها به وظیفه اطلاع رسانی خود عمل کرده است.
سیامک قادری، خبرنگار سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) است که به نشراکاذیب، تبلیغ علیه نظام، توهین به رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه و همچنین فعل حرام متهم وبه 4 سال حبس تعزیری و 80 ضربه شلاق محکوم شده است.
همزمان یکی از نزدیکان سیدمحمد ابراهیمی در مصاحبه با “روز” از وضعیت روحی بد این زندانی سیاسی و فشارهای امنیتی بر خانواده او خبر داد و گناه او را عمل به وظیفه انسانی اش دانست.
سیدمحمد ابراهیمی آذر ماه سال گذشته بازداشت و به اجتماع و تبانی و اقدام علیه امنیت ملی متهم شد. او رابط خانواده های عزادار با میرحسین موسوی بود. خانواده هایی که فرزندان و اعضای خانواده شان را بعد از انتخابات و در جریان اعتراضات مردمی از دست داده بودند.
یکی از نزدیکان آقای ابراهیمی می گوید: تنها گناه محمد این بود که به خانواده هایی که عزیزان خود را از دست داده بودند سر میزد و به آنها کمک میکرد، اگر کاری داشتند پی گیری و انجام میداد و سعی میکرد در کنار آنها باشد؛ به خاطر همین هم او را بازداشت کردند و اکنون ماههاست درزندان به سر می برد گویی که در کشور ما همدردی و کمک به مادران داغدار جرم است.
او می افزاید: وقتی به محمد اتهام اقدام علیه امنیت ملی و اجتماع و تبانی زدند باورمان نمی شد؛ آخر مگر رفتن به دیدار مادری که جوانش را از دست داده یا فرزندی که پدرش را از دست داده جرم است؟ یعنی واقعا امنیت کشور ما با این چیزها به خطر می افتد که به خاطر آن بلایی سر محمددر زندان می آورند که کارش به تیمارستان می کشد؟
این فرد نزدیک به آقای ابراهیمی توضیح میدهد: “همسر محمد به شدت تحت فشار است؛ بارها خود او را احضار و مورد آزار قرار داده اند برای همین او سکوت کرده و محمد گمنام و غریبانه درزندان مانده. او از طرف آقای موسوی می رفت و شهدای گمنام را پیدا میکرد و با خانواده هایشان همدردی میکرد و تنها به همین گناه، خودش ماهها گمنام در سلول های انفرادی ماند و زیر شکنجه چنان وضعیت اش وخیم شد که ماموران از زندان، او را به بیمارستان امین آباد منتقل کردند. 34 روز در همین بیمارستان که مخصوص بیماران روانی است ماند و باز او را به زندان بازگرداندند. به بند 350 که منتقل اش کردند پدرش فوت کرد و خبر فوت پدرش را که دادند باز دچار تشنج شد، روزی 24 قرص میخورد که هر یک از این قرص ها می تواند آدمی را از پا بیندازد؛ در تمام این مدت هم اجازه حتی یک روز مرخصی ندادند که حداقل وضعیت روحی اش التیام یابد. حتی برای فوت پدرش هم مرخصی به او ندادند که بیاید و حداقل در خاکسپاری پدرش باشد و با او وداع کند”.
به گفته او، آقای ابراهیمی مجددا از بند 350 به بند 209 منتقل شده: “تازه ورزش را در زندان شروع کرده بود و داشت خود را بازسازی میکرد البته کمک سایر زندانیان سیاسی بند 350 هم باعث شد بتواند روحیه بگیرد اما باز او را به بهانه تحقیقات بیشتر به 209 بردند؛ ما واقعا نمی دانیم این تحقیقات یعنی چی؟ 7 ماه تمام از او بازجویی کردند، به امین اباد بردند، به زندان بازگرداندند و محمد دیگر چه باید بگوید و چه دارد و چه میخواهند که باز تحقیقات بیشتر را پیش می کشند و به 209 می برند؟ او مگر چه جرمی مرتکب شده؟ همدردی و کمک به مادران شهدا جرم است؟ خب در قانون بنویسند همه ملت بدانند که دیگر حس همدردی با خانواده های داغدار و عزادار هم در کشور ما جرم شده”.
از او درباره وضعیت فعلی آقای ابراهیمی می پرسم؛ می گوید: نمیدانم هنوز 209 است یا او را به بند 350 بازگردانده اند این هفته روز ملاقات بند 350 که خانواده مراجعه کنند معلوم می شود.
اتهام “فعل حرام” برای یک خبرنگار
همسر سیامک قادری، خبرنگار سابق ایرنا می گوید که همسرش به دلیل مصاحبه با همجنس گرایان و تهیه گزارش درباره انها به انجام فعل حرام متهم و به 80 ضربه شلاق محکوم شده است.
آقای قادری، 5 مرداد 89 در منزلش بازداشت و به خاطر نوشته های وبلاگش متهم به نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و توهین به رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه شد.
او به 4 سال حبس، صدهزار تومان جریمه نقدی و 80 ضربه شلاق محکوم شده و اکنون در بند 350 زندان اوین به سر می برد.
فرزانه میرزا وند، همسر آقای قادری که روز گذشته با او ملاقات داشته، وضعیت روحی و عمومی این روزنامه نگار را خوب توصیف می کند ومیگوید: همسرم تاکنون یک روز هم به مرخصی نیامده، بارها به دادستانی مراجعه کردم و درخواست مرخصی دادم اما بررسی نشد و هیچ جوابی ندادند؛ یکبار خیلی اتفاقی آقای جعفری دولت آبادی را دیدم و گفتم که همسر من از موقع بازداشت تا کنون تنها با همان قرار بازداشت دوماهه اول در زندان است و قرار بازداشت اش هم تمدید نشده و کلا شرایط اش را توضیح دادم. از حرف های من تعجب کرد و پرسید همسرتان تا به حال مرخصی نیامده؟ گفتم نه خیر؛ گفت از این سرباز که اینجاست برگه بگیر بنویس تا دستور دهم و مساله پی گیری شود. تا برگه را گرفتم پرسید اسم همسرت چیست و همین که گفتم سیامک قادری، آقای دادستان گفت همان خبرنگار؟ لازم نکرده بنویسی، برگه را پس بده، او خیلی بد کرده و حالا حالاها باید در زندان بماند؛ حداقل دو سال باید زندان بماند که بعد بتوانید اقدام کنید.
خانم میرزا وند می افزاید: طبق قانون، هر زندانی، حتی زندانیان سیاسی وقتی یک ششم محکومیت خود را می گذرانند می توانند از حق مرخصی استفاده کنند اما دادستان تا اسم همسر مرا شنید گفت او باید زندان بماند و بعد از دو سال بیایید درخواست مرخصی دهید؛ متاسفانه بعد از آن هم هر بار باز اقدام کردم و درخواست مرخصی دادم نتیجه ای نداشته؛ همسر من یک روزنامه نگار است و جز اطلاع رسانی کاری نکرده. او را با 18 سال سابقه کار در ایرنا اخراج کردند بعد هم دقیقا 13 بار وبلاگش را فیلتر کردند و آخر سر هم خودش را بازداشت کردند و گفتند به تظاهرات رفته؛ خب یک خبرنگار چگونه می تواند گزارش بنویسد اگر در محل واقعه حضور نیابد؟ اینکه جرم نیست که یک خبرنگار برای تهیه گزارش و خبر به تجمع برود.
پس از اظهارات محمود احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا که گفته بود در ایران هم جنس باز نداریم؛ آقای قادری با تعدادی از هم جنس گرایان ایرانی مصاحبه و گزارشی در این مورد تهیه کرد. مصاحبه هایی که اتهام “انجام فعل حرام” را برای این روزنامه نگار به دنبال داشت؛ همسرش می گوید: ما واقعا از این مساله خیلی ناراحت ایم؛ این 4 سال زندان برایمان قابل تحمل تر بود از اینکه 80 ضربه شلاق را با چنین اتهامی به همسرم بدهند. این نهایت بی عدالتی است. همسر من به عنوان یک خبرنگار، تعدادی مصاحبه با همجنسگراها انجام داد و وقتی او را بازداشت کردند متهم به فعل حرام اش کردند و گفتند خودت هم از اینها هستی و رابطه ات خبرنگاری نبوده و…. چند نفر از کسانی که همسرم با آنها مصاحبه کرده بود را نیز بازداشت کردند.
همسر آقای قادری می افزاید: همسر من قبلا بارها به خاطر نوشته ها و گزارش هایش در ایرنا مورد تقدیر قرار گرفته بود؛ او خود را یک هفته تمام به عنوان قاچاقچی معرفی کرد و به منطقه خاک سفید رفت تا بتواند مستند گزارش دهد و گزارشی از منطقه خاک سفید تهیه و منتشر کرد که منجر به رسیدگی نیروی انتظامی و تخلیه این منطقه شد، خب پس باید بگوییم همسر من قاچاقچی بوده؟ او کار حرفه ای خود را انجام داده بود. درباره همجنس گراها هم همین طور او موفق شده بود اعتماد این افراد را جلب و با آنها مصاحبه کند؛ حال یک خبرنگار وقتی با همجنس گراها مصاحبه میکند خود همجنس گرا است؟ یادم است روزنامه کیهان یک مطلب نوشت اسم همسرم را کامل با مشخصات درج کرد و او را متهم به همجنسگرایی کرد و نوشت که مدافع همجنسگراها است و… جوابی ندادیم آخر چه بگوییم وقتی روزنامه ای و نویسنده ای بویی از کار خبرنگاری نبرده و نمیداند خبرنگار با همه طیف های مختلف مصاحبه می کند تا اطلاع رسانی کند و اطلاع رسانی به معنای تایید یا رد آن مساله نیست؛ دیگر ماچه باید بگوییم؟