اوباما چگونه رئیس جمهوری خواهد بود؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

در اینکه باراک اوباما پرستیژآمریکا را در سطح بین‌المللی بالا خواهد برد، تردید اندکی وجود دارد، اما او از ‏این پرستیژ چگونه و در چه جهتی استفاده خواهد کرد؟

آقای اوباما بر خلاف رقیب جمهوریخواه خود جان مک کین، نماد “قدرت” به شمار نمی‌رود، هر چند که به ‏نماد ضعف هم تبدیل نشده است، گرچه به نظر می‌رسد چنین خطری او را تهدید می‌کند.‏

افزون بر چالش اقتصادی آمریکا، یک سلسله بحران‌های منطقه‌ای نیز برای آقای اوباما به ارث رسیده است که ‏مشخص نیست او چگونه می خواهد با آنها مواجه شود.‏

نخستین و مهمترین چالش پیش روی آقای اوباما، بحران ناشی از درگیری اسرائیل و فلسطینی‌هاست که به ‏نظر نمی‌رسد در دو ماه باقی مانده از ریاست جمهوری آقای بوش به سرانجام روشنی برسد.‏

تحلیل‌گران انتقادهای بسیاری را متوجه سیاست دولت جرج بوش در مقابل بحران بین اسرائیل و فلسطینی‌ها ‏کرده‌اند، اما معمولا فراموش می‌شود که سیاست بوش نسبت به سیاست بیل کلینتون، گامی به پیش به نفع ‏فلسطینی‌ها بوده است.‏

آقای کلینتون در طول زمامداری خود هرگز حاضر به بکارگیری واژه “کشور فلسطین” نشد و حتی پیش ‏نویس توافقنامه‌ای که به میانجیگری او در سال 2000 میلادی در کمپ دیوید بین اهود باراک و یاسر عرفات ‏بر سر آن هفته‌ها بحث و مذاکره شد، چندان چنگی به دل نمی‌زد تا فلسطینی‌ها را به پذیرش آن ترغیب کند.‏

آقای بوش اما حمایت آشکار خود را از استقلال فلسطین اعلام کرد، هر چند که دفاع پرشور او از امنیت ‏اسرائیل، اصل نگاه او به بحران خاورمیانه را از دید عموم پوشاند.‏

به نظر می‌رسد آقای اوباما می‌خواهد همان سیاست آقای کلینتون را در برابر بحران خاورمیانه دنبال کند، چرا ‏که مشاوران و همکاران ارشد وی در این مورد همان مشاوران و همکاران آقای کلینتون هستند، افرادی نظیر ‏دنیس راس و مارتین ایندایک.‏

به نظر من، نگاه فردی مانند کاندولیزا رایس به مساله فلسطین در مجموع مثبت تر از نگاه فردی مانند دنیس ‏راس است، بخصوص آنکه آقای راس بارها فلسطینی‌ها را سرزنش کرده است که چرا پیشنهاد باراک در کمپ ‏دیوید را نپذیرفتند.‏

قاعدتا اگر نظر دنیس راس و همکارانش همان فرمول کمپ دیوید در سال 2000 باشد، نمی‌توان آنان را سفیر ‏صلح نامید، مگر اینکه آنها در این سال‌ها به لزوم تاسیس کشور مستقل فلسطینی در تقریبا تمام سرزمین‌های ‏اشغالی جنگ ژوئن 1967 با پایتختی بیت‌المقدس شرقی باور کرده باشند.‏

به هر حال، جای این نگرانی وجود دارد که اگر بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود در انتخابات پارلمانی ‏فوریه آینده در اسرائیل نخست وزیر شود، آقای اوباما از اعمال فشار لازم علیه او برای ارائه امتیازهای کافی ‏به فلسطینی‌ها طفره رود و یا به علت شهرتش به بی التفاتی نسبت به امنیت اسرائیل، عملا در برابر نتانیاهو ‏از خود ناتوانی نشان دهد.‏

ضعف رئیس جمهور آمریکا در برابر جناح راست اسرائیل، قاعدتا تصویری چهره‌ای ناتوان از آقای اوباما در ‏سطح جهان ترسیم می‌کند مساله‌ای که می‌تواند سرنوشت جیمی کارتر را برای باراک اوباما رقم بزند.‏

همانطور که جوزف بایدن معاون آقای اوباما پیش بینی کرده است، قاعدتا در شش ماه نخست ریاست ‏جمهوری اوباما، قدرت های مخالف آمریکا – که منظورش ظاهرا روسیه است - در صدد بر می‌آیند که اراده ‏وی را از طریق بحران سازی بیازمایند.‏

آقای بایدن توضیحی در باره نوع واکنش آقای اوباما به این نوع بحران سازی‌ها نداده است، از همین رو، ‏مشخص نیست که چرا مردم آمریکا به رغم وجود چنین خطری، اوبامای جوان را بر مک کین پیر ترجیح ‏دادند.‏

در هر صورت، مساله فلسطین، آزمون بزرگی برای اوباما محسوب می‌شود. او اگر در این مورد از خود ‏ضعف نشان دهد، در حوزه‌های دیگر هم نخواهد توانست اقتداری از خود به نمایش بگذارد.‏

نتیجه این رفتار آن می‌شود که آقای اوباما نیز مانند آقای کارتر چهار سال بیشتر در کاخ سفید باقی نماند و ‏جانشین او فردی نظیر رونالد ریگان شود یعنی یک کابوی واقعی!‏