فتنه بربری

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یک زمانی احسانبخش امام جمعه رشت بود، برای اینکه توصیف کند بی حجاب ها چطور لباس پوشیده بودند، گفته بود: “در رشت زنان لخت مادرزاد به خیابان می روند، طوری که حتی چانه و گردن آنها هم معلوم می شود.” آدم نمی فهمد طرف چه تصوری از لخت بودن دارد. حالا یک طوری نمی خواهم حرف بزنم که برادران نمازخوان تا هفته بعد هر وقت می خواهند قنوت ببندند، به طرف جناح راست موضعگیری کنند، ولی منظورم همین داستان کوچه اختر و صفارهرندی و صدیقی و الباقی موجودات است.

نصف روسای مملکت جمع شدند با همدیگر و هفته ای هشت روز نه تنها خواستار اعدام موسوی و کروبی هستند، بلکه معتقدند خاتمی و هاشمی و کلیه افرادی که اسمشان میرحسین یا مهدی یا رهنورد یا زهراست هم باید اعدام شوند، عده ای می گویند کم است، کلیه افرادی که چشم شان سبز است یا توی خانه فتانه صدایشان می کنند یا اسم مادرشان اختر هست هم باید اعدام شوند. نصف دیگر روسای مملکت هم که خودشان طرفدار اعدام سران فتنه هستند، میکروفون گرفتند داداردودور دارند فریاد می زنند که اصلا میرحسین و کروبی و رهنورد نه تنها در حصر نیستند، بلکه روزی شش بار از خانه بیرون می روند و سرکوچه بستنی می خورند. صفارهرندی هم همین دو سه روز قبل اعلام کرده که “سران فتنه صبح به صبح از خانه بیرون می روند و نان تازه و داغ می خرند.” یعنی می خواهد بگوید جمهوری اسلامی چنان حکومت دموکراتیکی است که نخست وزیر سابق اش، حتی می تواند برای خریدن نان هم به خیابان بروند.

البته یکی از روزنامه ها هم بیست ثانیه بعد از اظهارات صفارهرندی رفته سراغ بربری فروشی نزدیک خانه میرحسین و پرسیده “میرحسین برای خرید نان به اینجا می آید؟” طرف هم خندیده و گفته: “نمی تونه که، در خونه شون قفله.” نانوایی تافتونی هم گفته: “از وقتی رفتن حصر دیگه نیومده.” لواش فروشی هم گفته: “نه آقا، باز این حسین صفار مزخرف گفت، تازه اون خودش هم نمیاد نانوایی راننده کیهان را هنوز می فرستد.”

و نان فانتزی محله هم که خیلی محافظه کار است گفته: “کی؟” خبرنگار گفته: “موسوی”، پرسیده: “کدوم موسوی؟” گفته: “موسوی که نخست وزیر بود.” پرسیده: “همون میرحسین موسوی؟” گفته: « بله»، نانوا پرسیده: “همون موسوی که شوهر خانم رهنورده و توی انتخاباتش تقلب کردن و الآن سه چهار ساله حصره؟” خبرنگار گفته: “بله، همون” نانوا نگاهی کرده و پرسیده: “مگه ایشون خونه اش تو این محله است؟” خبرنگار گفته: “بله، توی همین کوچه اختر”. نانوا گفته: “همون کوچه که درش بسته است و مامور جلوش وایستاده و نمی گذارند کسی بیاد بیرون؟” خبرنگار گفته: “بله، مثل اینکه شما نمی شناسینشون؟” نانوا گفته: “ما که نمی شناسیمش، اصلا خبر نداریم، نمی دونیم هم کی این کار رو کرده، ولی هر کی این کار رو کرده خدا اون یکی دستشم چلاق کنه.”

یعنی اگر این آقایان و آن آقای نامبروان دست راست شان به دست چپ شان بتواند بگوید چقدر شکر در چایی اش باید بریزد که شکر اضافی نخورد و دیابتش بالا نرود، کلی شانس آوردیم. از یک طرف جلیلی و چهار تا برادران اسگل دیگر فضله می کنند که “موسوی و کروبی بخاطر اتفاقات سال ۸۸ به حصر نرفتند.” و یکی مثل صفار می گوید “اینها برای خرید نان می روند بیرون” و از آن طرف حداد عادل که روز برو ضریب هوشی اش دارد از آمیب فاصله می گیرد به زیر زمین گفته “ظلم موسوی و کروبی بالاتر از جنایت صدام بود.” و سردار همدانی از فرماندهان سپاه گفته “موسوی و کروبی با توبه هم بخشیده نمی شوند.” همچین حرف می زند انگار که میرحسین و کروبی یه لنگی منتظرند و دارند گریه می کنند که کسی ببخشدشان. من که نه از قهرمان بازی خوشم می آید و نه دوست دارم قهرمان پروری کنم، ولی اگر کسی با شجاعت پای حرفش ایستاد و خواست حق خودش و مردم را بگیرد، ستایش اش می کنم. موسوی هم که همان روزی که نامزد انتخابات شده بود گفته بود: “من که نمی خواستم بیایم، ولی حالا که آمدم تا آخرش هستم.” وقتی هم که گفته بودند، آقا گفته بکشید کنار، به ضررتان می شود، گفته بود: “من باید در همان دوران جنگ کشته می شدم و شانس آوردم زنده ماندم، حالا هم بیست سال است اضافه زنده ام.”

 

فیلترینگ اینستاگرام

حالا اینقدر حرف از فیلترینگ ایسنتاگرام می زنند که بروم و زودتر برای خودم اکانت بازکنم. البته کنترل کردن اینستاگرام هم عمل احمقانه ای است، چی را کنترل می کنی؟ اصلا مگر در عصری که می شود هر تصویری را منتشر کرد و مثل آب خوردن هر تصویری را ارسال کرد، کنترل کردن ممکن است؟ ولی این حرف ها را به کسی می شود زد که اندکی عقل در محل فرضی جمجمه اش موجود باشد، با این همه آقایان از سه قوه کشور و نمایندگان ولی فقیه در سپاه، ارتش، اطلاعات، صدا و سیما و یک عالمه نماینده دیگر جمع شدند و یک کمیته مسخره به نام کمیته مصادیق مجرمانه فضای مجازی تشکیل دادند که اگر برای دایناسورهای یخ زده هم تعریف کنی یخ شان آب می شود از فرط خنده، و تازه در همین کمیته مسخره هم که ته ته ته بسته بودن فکر است، فیلترینگ اینستاگرام رای نیاورده. با این همه و علیرغم اینکه رای نیاورده، فیلتر شده است. رمضانعلی سبحانی فر عضو کمیته مصادیق مجرمانه گفته که “فیلترینگ ایستاگرام در جلسه کنترل محتوای مجرمانه رد شد، من نمی دانم چرا فیلتر شده.”

شما اگر می خواهی تعطیل کنی، چرا جلسه می گذاری و در جلسه نظر همه را می پرسی؟ اگر هم جلسه می گذاری و نظر بقیه را می پرسی، چرا به نظرشان گوش نمی کنی؟ اصلا من را ببین که دارم از کی نظر می پرسم، ببخشید، با شما نبودم، بخورش، اصلا بی خیال عقل.

 

یک نفر علیه همه

بعضی اوقات کسی پیدا می شود که برای حفظ قدرتش زور می گوید، بعضی اوقات کسی پیدا می شود که معتقد است زورگفتن خود بخود درست است. یعنی حتی اگر کسی حرف تو را هم گوش می کرد، باید همیشه با چوب توی سرش بزنی، حتی اگر با تو موافق بود. این فیلسوف محترم یعنی آقای مصباح چنین آدمی است. دیروز گفته “رهبر در مواردی هیچ موافقی نداشته و عمل هم کرده و موفق هم شده.” از قضا حرف مصباح تا همان کلمه ماقبل آخرش درست است. یعنی در اغلب موارد رهبر جمهوری اسلامی نظرش با اغلب مسئولان کشور اختلاف داشته، در این حالت دونوع اتفاق می افتد، یا رهبر نظرش را تغییر می دهد بخاطر آن ۹۹ نفر دیگر، یا رهبر نظرش را تغییر نمی دهد و آن ۹۹ نفر برکنار می شوند و ۹۹ نفر جدید می آیند که نظر رهبر را قبول دارند. مثلا سیاست های هاشمی در دوره سازندگی سیاست درستی بود و نتیجه هم داشت، رهبر هم با او مخالف بود، آخرش هم همه را عوض کرد. یا مثلا وقتی خاتمی روی کار آمد، همه حکومت با او همراه بود، ولی خامنه ای یک تنه روبروی او ایستاد و ۹۹ نفر را تغییر داد. در مورد احمدی نژاد هم همه حکومت می دانست که این آدم احمق است. حتی شخص حداد عادل در جلسه تشخیص مصلحت نظام گفته بود “من در همه عمرم شارلاتان تر از این آدم کسی را ندیدم” و نه اینکه فکر کنید که حداد عادل بعد از گفتن آن حرف با احمدی نژاد مخالفت می کرد، اصلا، کاملا هم طرفدارش بود، ولی این شخص خامنه ای بود که با وجود اینکه همه با او در مورد احمدی نژاد مخالف بودند، یک تنه از او حمایت کرد. در مورد آشتی با آمریکا هم همین طور است، تنها کسی که مخالف برقراری رابطه است، شخص خامنه ای است. در واقع آقای مصباح حرف درستی می زند که در اغلب موارد همه با نظر خامنه ای مخالفند، ولی او به نظر خودش عمل می کند. منتهی آن جای نظر مصباح غلط است که فکر می کند خامنه ای موفق می شود. در واقع این بحران اقتصادی، این بحران عدالت، این بحران آزادی، این بحران سیاسی بین المللی، این همه فساد و فحشا و کثافت ناشی از همان اختلاف یک نفر و ۹۹ نفر است. آن ۹۹ نفر زور می زنند و کلی تولید می کنند و فکر می کنند و این یکی به تنهایی زحمات چند ساله آنها را نابود می کند. درست برخلاف همان مثالی است که می گویند که “طرف خودش خوب است، ولی اطرافیانش بد هستند” درست برعکس “ طرف خودش بد است، ولی اطرافیانش خیلی هم بد نیستند.”

و البته جمله حکیمانه مصباح یزدی مبنای هر نوع حکومت استبدادی است. همیشه بهترین راه برای حفظ قدرت این است که رهبر برخلاف نظر همه عمل کند تا هم قدرت را حفظ کند و هم مخالفانش را حذف کند. این کار خیلی درست است، ولی فقط یک ضرر دارد، این که کشور نابود می شود. کشور هم که اهمیتی ندارد، دیگی که برای آقام نمی جوشه، بذار کله سگ توش بجوشه.

 

اختیارات ولی فقیه کم است

کاظم صدیقی، یکی از بازماندگان غار اصحاب کهف که معلوم نیست در این هفتصد سال چطوری زنده مانده و دهانش را که باز می کند آدم صدای کشتی نوح و انسان های اولیه را می شنود، گفته که “اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی کامل نیست.” قرار است در بازنویسی بعدی قانون اساسی اختیارات جدیدی به فقیه به شرح زیر اعطا شود:

یک، ولی فقیه تعیین می کند که کدام شب در ماه همسران پهلوی هم بخوابند.

دو، استفتاء از ولی فقیه برای بالا کشیدن زیپ یا پائین کشیدن حتی در سواحل شمال بحرخزر و جنوب خلیج فارس هم اجباری است.

سه، ولی فقیه تعیین می کند که قبله از کدام طرف است.

چهار، میزان کرایه تاکسی با رضایت راننده و ولی فقیه تعیین می شود.

پنج، نوع شامپوی خواهران توسط ولی فقیه تعیین می شود. برای افزودن رنگ و کاندیشنر داشتن شرایط تعیین شده توسط بیت ضروری است.