رژی دبره
در سفری که به ایران کردم به همراه پیر کونسا بودم که به خوبی با این کشور آشناست. یک اقامت کوتاه در شهرهای تهران و قم کافی بود تا پیشداوری ها متحول شوند.
در بخش اداری و جامعه مدنی یک آرامش نسبی قابل مشاهده است. “فشارها درحال کاهش است و داریم از تونل خارج می شویم.” مدرنیته و ماشین سکولارسازی در راه اند. تعداد کاربران اینترنتی در ایران بیش از ترکیه است و تعداد دانشجویان دختر نیز بیش از دانشجویان پسر. خط مشی دین سالاری دیگر با کلان شهری مانند تهران همخوانی ندارد و این درحالی است که جمعیت ایران طی ۳۰ سال اخیر حدوداً دو برابر شده و به لحاظ تحصیلی نیز با کشورهای همسایه اش قابل مقایسه نیست.
اکنون تنها یک مداخله خارجی می تواند این وضعیت را برهم زند؛ درست به مانند جنگ ایران و عراق که باعث شد یک موضع گیری قدیس گرایانه پیرامون خمینی ایجاد شود. در ایران به ما گفتند: “احمدی نژاد هدیه بوش به مردم ما بود.” ایران پس از ارائه اطلاعات مهم در مورد طالبان، زمانی که دید جزو محور شرارت دسته بندی شده، احساس کرد مورد تحقیر و خیانت قرار گرفته.
تولد فردگرایی در ایران
تحول در نسل جدید به وضوح دیده می شود. جوانان دیگر با فرهنگ مرگ غریبه اند. آنها می خواهند زندگی کنند و از زندگی لذت ببرند. زنان خرده گیر و عیب جو شده اند و به تدریج درحال رشدند. فردگرایی در ایران متولد شده و دیگر بازگشت به عقب سخت است. واقعاً که عجیب است: ملغمه ای بی ثبات از دموکراسی و دین سالاری؛ میزان انشقاق و درعین حال کثرت گرایی به حدی است که نمی توان شرایط را “استبدادی” نامید. تکثر گسترده کانون های قدرت [به طوری که نمی توان فهمید کدام کانون کنترل امور را در دست دارد و چه اموری را در دست دارد] باعث شده تا شرایط منحصربه فردی به وجود آید. آیا باید گفت “حکومت، من هستم” یا “حزب، من هستم”؟
ممکن است رهبر ازسوی دیگر آیت الله ها [که به لحاظ مذهبی مستقل هستند] مورد انتقاد قرار گیرد و زمانی که یک نطق بلند بالا می کند [مثلاً پس از ژنو]، دیگران شانه های خود را بالا برند و بگویند: “برای حفظ وجهه و آرام کردن شرایط است. اشکالی ندارد.” در کدام کشور منطقه علی رغم وجود دستگاه های مختلف، رییس جمهور با ۵۳ درصد رأی برنده انتخابات می شود؟ در عربستان سعودی؟
علاوه بر وجود کنیسه و کلیساهای مسیحی در مرکز شهر، کوروش نیز در عمق اذهان وجود دارد. حرف هایی گفته می شود و مواضع ضدیهودی قابل انکار نیست، ولی “در ایران، مواضع ضد عرب بیشتر از ضد یهودیت وجود دارد”.
وقایع گذشته روی حال سایه افکنده
امروز مردم ایران چه دیدگاهی از فرانسه دارند؟ آیا مردم فرانسه بخاطر دارند که ما متحد فعال و تأمین کننده تهاجم گر عراقی بودیم و حتی با نقض آشکار حقوق بین المللی با او ستیزه جویی می کردیم؟ پس از آن، کشوری را که مورد حمله قرار گرفته بود تحریم کردیم. این جنگ فاجعه آمیز برای ایران معادل جنگ جهانی اول برای ما بود، با این تفاوت که تنها ۳۰ سال از آن می گذرد، نه ۱۰۰ سال.
ما توجهی به این موضوع نداریم که به سازمان مجاهدین خلق، به عنوان یک فرقه سیاسی-مذهبی که در کنار صدام حسین علیه وطن اجدادی اش می جنگید، در خاک خود پناه و سکنی داده ایم. این سازمان با سازماندهی سوءقصدهای مختلف نیمی از افراد دولت و هزاران قربانی غیرنظامی را به قتل رسانده. از ما پرسیدند: “تروریست ها کجا هستند؟ در ایران اند یا در فرانسه؟” همچنین به ما گفتند تعجب می کنند چرا ما نسبت به جنگ افزارهای هسته ای اسراییل سکوت اختیار کرده ایم، درحالی که امضاء کننده پیمان منع گسترش اتمی نیز نیست؛ و همین طور در مورد هند و پاکستان. کدام یک از این کشورها، که البته از آستانه اتمی گذشته اند و کاملاً در وسط انرژی هسته ای قرار دارند، ۳۰۰۰ بازرسی آژانس اتمی را پذیرفته و به آن تن داده؟
سیاست دوگانه
این موضوع که ما چشمان خود را بر استفاده صدام حسین از تسلیحات شیمیایی علیه سربازان ایرانی و همچنین کردهای عراقی بسته ایم نیز فراموش نشده. سیاست دوگانه… اینکه فرانسه ژنرال دوگل از خود آمریکایی ها آمریکایی تر شده، موضوع شگفت انگیزی نیست.
بی شک اکنون خیلی دیر است که فرانسه تأخیر خود را نسبت به دیگر رقبا که بسیار تازه کارتر از ما هستند جبران کند: شرکت های چینی، کره ای، هندی و البته آمریکایی [داشتن دست باز در آنچه برای دیگران ممنوع است]. در آلمان ۸۰۰۰ دانشجوی ایرانی مشغول به تحصیل اند و در فرانسه ۲۰۰۰ دانشجو. این رقم در ایالات متحده به صدها هزار می رسد.
دیدن این همه بی اعتنایی به کشوری فرانسوی دوست که در کتابفروشی هایش ترجمه آثار نویسندگان معاصر فرانسوی به وفور دیده می شود، قلب را به درد می آورد.
رقم خوردن مسایل خارجی براساس مسایل داخلی
اینکه یک دولت سوسیالیست با راست افراطی اسراییل رابطه دوستانه برقرار می کند را صرفاً می توان با واژگان دوتوکویل [فیلسوف فرانسوی] تعبیر کرد: مسایل خارجی براساس مسایل داخلی مورد پردازش قرار می گیرند. و همین فرانسه تصمیم می گیرد با عقب افتاده ترین کشور جهان، عربستان وهابی، متحد شود؛ کشوری که در رأس یک “ائتلاف مقدس” قرار دارد و تاریک اندیش ترین جریانات اسلامی را تقویت می کند.
من به عنوان یک مورخ ادیان که مهارتی در سیاست ندارم، نمی توانم ادعا بکنم که ایران شناس هستم. برداشت های مختصر و موجز نمی تواند به تحلیل منجر شود. هنوز پاسخ یک دانشمند ایرانی که خیلی هم طرفدار حکومت نبود به خاطرم هست.
از او پرسیدیم: “چرا باید به سران شما اطمینان و حرف آنها را باور کنیم؟” او پاسخ داد: “چون این یک نفع حیاتی برای کشور دارد؛ نفعی که ایدئولوژی دیر یا زود در برابر آن زانو خواهد زد.”
منبع: لوموند، ۲۴ ژانویه