هاشمی را به خاطر بسپار

محمد رهبر
محمد رهبر

پیر سیاست و مصلحت پابه میدان گذاشت.هاشمی رفسنجانی پیرانه سر، دل به دریا زد و کاری کرد که نه با سمتش که تشخیص مصلحت است،همخوانی دارد و نه از این سن و سال چنین کارستانی انتظار می رفت.

 آمدن هاشمی به کارزار انتخابات، با این همه دشمن که دارد و با خاطره ی شکست های انتخاباتی که در دفتر خاطراتش ثبت است، شجاعتی می خواهد که دوست و دشمن در دل آفرین می گویند.

 در آستانه ی هشتاد سالگی دیگر نه شهوت قدرت و نه حتی شوق به انتقام نمی تواند، کسی را به مهلکه ای بیندازد که سرانجامش را نمی توان حدس زد.

 هاشمی خطر کرده و می داند که امروز دیگر آن استوانه ی انقلاب نیست که اعاظم نظام پشتیبانش بودند و خطش می خواندند و به تعظیم در صدر جایش می دادند.

 هاشمی رفسنجانی با آن همه افسانه های قدر قدرتی که ایرانیان برایش سروده اند، امروز یک ایرانی معمولی است که دچار موقعیتِ غیر معمولی شده است و البته یک ایرانی معمولی بودن برای سیاستمداری که کارنامه ای خاکستری دارد، افتخار است.

مرد قدرتمند جمهوری اسلامی که در سقوط دولت بازرگان وکنار گذاشتن روشنفکران از حکومت، نقش فعال داشت و بعدها در حذف جناح خط امام و روحانیون مبارز حیله ها کرد و در برآمدن استبداد خامنه ای یکه تاز بود، حالا به میان مردم آمده و امیدش به اینکه مردم به او رای دهند تا بتواند، مملکت را از سقوط حتمی نجات دهد.

این معمولی شدن و تزکیه از قدرت و بازگشت به مردم و شاید دوباره بر فراز قدرت شدن، توفیقی است که به یاد نداریم در تاریخ معاصر ایران برای کسی پدید آمده باشد. هاشمی این موهبت را از همان نقدهای سوزانِ سالهای اصلاحات دارد و به نوعی مدیون کسانی است که حتی بی انصافانه بر او تاختند تا اُبهت کاذب قدرت در وجودش فروریزد و بداند که آبرومندی و محبوب دل خلق شدن جایی دگر است.

 هاشمی باید از احمدی نژاد و دار و دسته اش و البته از مقام ولایت هم سپاسگذار باشد که او را به قافله راه ندادند و به جهنمی که می رفتند، نبردند و دربیابان رها کردند تا با همین مردم معمولی و پیاده و امیدوار، هم نشین باشد.

اما هاشمی خود نیز این قابلیت داشت تا به این مقامِ بی مقامی رسد، سال ۷۶ و در آن نماز جمعه ای که نسبت به تقلب در انتخابات هشدار داد- به هر نیتی – بو برده بود که سیاست همه اش خزیدن در بیت نیست و گاهی باید درها را برای هوایی تازه باز گذاشت و بعدتر وقتی اصلاح طلبان و منتقدان، پنبه اش را پیش افکار عمومی زدند، این خویشتن داری داشت تا از سر غیظ به صفِ دشمنان اصلاحات نرود و در سالهای احمدی نژادی نیز این کیاست و دور اندیشی به کار بست و از میدان به در نرفت و سنگر مجمع تشخیص را رها نکرد و در عین حال با ماندنش همرنگِ جماعتِ خامنه ای پرست نشد.

اما آنچه زندگی هاشمی را تغییر داد، تصمیم بزرگش در سال ۸۸ بود و آخرین خطبه ی نماز جمعه ای که خواند، نقطه ی پایانی بود بر عمری به میخ و نعل زدن، هاشمی در آن نماز جمعه ی تاریخی، خطیبی بود که مخاطب مردم شد،می شنید فریادها را که : “هاشمی، هاشمی حرف نزنی خائنی” و نگاه خشمگین نظام را می دید که کوچکترین حمایتی از جنبش را نمی بخشد و هاشمی انتخاب کرد و خطبه ای فصیح خواند و از فلسفه ی سیاسی اسلام گفت و اینکه حتی حکمرانی امام اول شیعیان هم بی رضایت مردم مجاز نبود و آنگاه با صراحت اعلام کرد که تردید مردم نسبت به حاکمیت، مصیبت است و باید اعتماد را به مردم بازگرداند و از اول تا آخر حرفهایش احمدی نژاد را به رسمیت نشناخت و نتیجه انتخابات را تایید نکرد و در حقانیت آن خطبه همین بس که آخرین نماز جمعه ای بود که هاشمی اقامه کرد.

 اینک ما ییم و هاشمی، کسی که در عمر رفته اش بدیها کرده و خوبی ها و امروز هاشمی در کنار ماست و رو در روی استبداد ایستاده ایم. هاشمی خطر کرده و آمده و دیگر همه می دانند که او هاشمی سال ۶۹ نیست، همه می دانند که نظر خامنه ای از او دورترین است و نظر هاشمی به خاتمی نزدیک تر است، می دانند که آنچنان تغییر کرده که ولایت فقیه را در دور دست افق سیاست ایران به افول می بیند و یکبار گویا در تصویب اساسنامه دانشگاه آزاد گفته بود شاید در آینده ولایت فقیهی نباشد و می دانیم که هاشمی بهتر از هر کسی می داند که چگونه استبداد شکل می گیرد و سید علی خامنه ای تبدیل به مقام عظمای ولایت می شود و شاید هم او بداند که پادزهر این سم مهلک چیست و البته خوب می داند که شهد رای مردم این سم را بی ثمر می کند.

رای به هاشمی رفسنجانی برای جوان و پیر ایرانی، یک پختگی است، یعنی که ایرانیان دریافته اند که به شخصیتی سیاسی باید نگاهی کلی داشت و همه ی کارنامه ی او را خواند و شرایط را سنجید و با عقلانیت رفتار کرد و با شجاعت تصمیم گرفت و قاطعانه رای داد. هاشمی انتخاب بد و بدتر نیست، هاشمی انتخابی عقلانی است و رای به هاشمی رای به کسی است که همه می دانیم سیاستمداری بزرگ است و مرد عبور از بحران و می توانگفت که هاشمی بزرگ، شخصیتی ملی است که نامش را باید به خاطر بسپاریم.