تیرماه 1389 پایان می گیرد و به میمنت و مبارکی با تولد رسمی “امام چهاردهم” و اعلام ضرورت اطاعت همگان از ایشان که “رهبر فرزانه ” جمهوری اسلامی باشند.و بیهوده نیست که راههای هفته به “امام” ختم می شود. عیسی سحرخیز رسما از اوشکایت می کند، محسن کدیور خواستار عزلش می شود، سردار عزیز جعفری به ستایشش می نشیند، محسنی اژه ای و محسن رفیقدوست از کراماتش حکایت ها دارند. حداد عادل اورا درجایگاه خدایگان شعر می نشاند. و دیگران…
هفته، هفته سیدعلی حسینی خامنه ای است؛ از دادگاهی در تهران تاشهری در آمریکا و صدالبته هفته محسن ها.
عیسی سحر خیز را باپابند به “دادگاه” می آورند. وقتی از او می خواهند آخرین دفاع خود را ارائه کند، روزنامه نویس دلاور فریاد بر می کشد: “من هیچ دفاعی ندارم؛ حکم من جای دیگری صادر شده است.همین جا رسما از رهبری، احمدی نژاد و محسنی اژه ای اعلام جرم می کنم…”
چقدر حرف هایش یاد آور دادگاه خسروگلسرخی است، روزنامه نگاری دیگر در فصلی دیگر از استبداد.
محسن کدیور، پژوهشگر دینی، انگار که گشاینده دادنامه سحر خیز باشد، در نامهای خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجلس خبرگان، خواستار عزل آیتالله سیدعلی خامنه ای می شود. کدیوررهبر جمهوری اسلامی را به “استبداد، ظلم، قانون شکنی، براندازی جمهوریاسلامی و وهن اسلام” متهم می کند. او خطاب به رئیس مجلس خبرگان می نویسد: “آیتالله خامنهای با نقض مکرر اصول متعدد قانون اساسی به ویژه در حوزه تقنین و اجرا، بزرگترین قانونشکنی را در دو دهه اخیر مرتکب گردیده، و با استحاله و فروپاشی قانون اساسی، بزرگترین برانداز جمهوری اسلامی بوده است.”
در نامه سرگشاده محسن کدیورکه براستی سندی تاریخی است، نکات فراوان می توان یافت و ازجمله محاسبه زمان رهبری آقای خامنه ای که بیشترین میانگین را در 5 قرن اخیر ایران دارد و به لحاظ زمانی نیز تنها از آخرین پادشاه ایران جامی ماند.
دو اقتدارگرای مقتدر هم سخنانی می گویند که می تواند به کیفرخواست محسن کدیور اضافه شود.
یک محسن که رفیق دوست باشد، مصاحبه ای می کند و از عزم نظام برای” فتح بغداد” در زمان جنگ می گوید.محسن رفیق دوست که سردار رانندگی بود چندساعتی در ورود “امام سیزدهم” به ایران و بعد به مقامات لشگری وکشوری رسید؛ اکنون بعداز واگذاشتن ریاست چندین ساله بنیادمستضعفین، به سرگنج پتروشیمی نشسته است.
او از فرماندهانی نام می برد که بعد از فتح خرمشهرخواهان ادامه جنگ بودند. خواستی که حاصلش “1200 میلیارد دلار خسارت به ایران” و “سالی 15هزار شهید” بود.
محسنی اژهای که هم درترکیب نامش “محسن” دارد و هم درکارنامه گاز گرفتن عیسی سحر خیز را، در زمان کودتای انتخاباتی، مسئول دستگاه امنیتی ایران بود و اکنون دادستانی کل کشور است. اواز نقش “رهبر جمهوری اسلامی” در کودتای 22 خرداد می گوید: “شخصی که به معنای واقعی کلمه یکه و تنها ابعاد فتنه را شناساند.”
توضیحات دقیق و نسبتا مفصل او نشان می دهد که “رهبر جمهوری اسلامی” در جریان جزئیات حوادث کهریزک بوده است.
گزارش سرلشگر عزیز جعفری از فرماندهان اصلی کودتاّ، نتیجه “رهبری هوشمندانه رهبر فرزانه انقلاب” را به کنگره سپاه گزارش می کند: “انقلاب اسلامی ایران چه در صحنه جهانی و چه در صحنه داخلی به مسیر اصلی حرکت خود بازگشت.”
به استناد این سخنان یک سایت فارسی زبان، این تیتر را برای مطلبش انتخاب می کند: “علی خامنه ای فرمانده کودتاست نه رهبر جمهوری اسلامی!”
و حتما بخاطر این پرونده درخشان است که رهبر جمهوری اسلامی روز روشن ادعای امامت می کند و اطاعت از خودرا وظیفه شرعی می داند: “ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامعالشرائط در عصر غیبت است و شعبهای است از ولایت ائمه اطهار که همان ولایت رسول الله میباشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید نشانگر التزام کامل به آن است”.
محمدعلی رامین، مشاور احمدی نژاد در دولت نهم و معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دولت فعلی، این افتخار ابدی را بدست می آورد که عنوان “امام خامنه ای” را بطوررسمی وارد ادبیات سیاسی ایران کند: “امام خامنهای در دیدار با سپاهیان پاسدار انقلاب اسلامی، جملهای فرمودند به این مفهوم که تهدیدهای آمریکا چه پوشالی باشد و چه واقعی، ما باید برای هر شرایطی آمادگی داشته باشیم؛ توجه به این نکته راهکارهای ضروری خود را مطالبه میکند.”
و بعد هم در وصف “ولی امر مسلمین” می گوید: “رهبری نظام ما انسانی خیرخواه در میان رهبران جهان است، انسان آگاه با اراده، شجاع، صبور، نجیب در میان رهبران جهان که اگر رسانههای هوشمند بتوانند این امتیاز برجسته را شناسایی و به جهانیان بشناسانند، یک ابزار قدرتمند رسانهیی را در اختیار خواهند گرفت.”
دامنه وصف محمد علی رامین تایزد می رود، جوری که حداد عادل برای ستایش از پدر شوهر دخترش کم می آورد وتنها به شاعری او بسنده می کند: “در کجای دنیا این اتفاق افتاده است که یک روحانی طراز اول سیاسی که مسئولیت رهبری یک کشور را بر عهده دارد، شاعر برجستهای هم باشد؟”
آش “امام خامنه ای” آنقدر شور می شود که اگر آدم تفسیر مجید محمدی را نخواند، راستی راستی باورش می شودخبری شده است. این جامعه شناس پرکار می نویسد: “در دو دههاخیر رسانههای دولتی، آیت الله خامنهای را ولی امر مسلمین جهان می خواندند و ناظران مسائل ایران در عین دروغ پنداشتن این امر آن را نشانهی مداحی کارمندان دستگاه ولایت از وی تلقی می کردند. همچنین این خوانش به معنای خوی امپریالیستی سپاه پاسداران برای کسب قدرت در جهان اسلام از هر طریق و بالاخص از طریق قوای قهریه گرفته می شد. اما هنگامی که شخص ولی فقیه خود را ولی امر مسلمین می خواند این را باید به نشانه 1: خودشیفتگی (نارسیسیسم) فردی وی، ۲: ماهیت تجاوز پیشهی رژیم تحت وی یا تلاش آن برای کسب قدرت لازم برای این تجاوز پیشگی (تلاش این رژیم برای فتح قدرت سیاسی در دیگر کشورهایی با اکثریت مسلمان) و ۳: نگرش پیشوایی سیاسی (و نه معنوی) به خود در جهان اسلام، گرفت. استفادهتمام دستگاه های تبلیغاتی رژیم از این گونه عبارات و بسط حوزهنفوذ امنیتی و نظامی در منطقه از لبنان تا یمن و از فلسطین تا افغانستان قرینههایی هستند برای گرفتن سخنان خامنه ای به همان معنایی که الفاظ به خوبی آنها را گواهی می دهند.”
در هفته تولد “امام چهاردهم” حرف هائی زده می شود به در که لابد دیوار بشنود. محمد خاتمی می گوید: “پیامبر و امامان هم بدون رضایت مردم حکومت نمیکردند.”
فائزه هاشمی که یک سال از نماز معروف پدرش می گذرد، تعریف دیگری از “فتنه” می دهد: “فتنه جریانی است که منافع ملی و امنیت کشور را تحت الشعاع قرار می دهد. فتنه جریان مقابل است چون آن جریانی که انتخابات طی کرد خودش یک فتنه بزرگی بود.”
آیتالله صانعی دست روی فرهنگ دروغ می گذارد: “فرهنگ دروغ به گونهای ریشه دوانده که راست گفتن برای برخی افراد معنا ندارد.”
مهدی کروبی سخن از شرم و دروغ به میان می کشد:“جریان مشکوک کنونی، جریان انحرافی در مسیر انقلاب و اهداف امام و شهداست. در هیچ مقطع زمانی اینقدر واضح و بی شرمانه کسی به دروغ گویی و خرافه گویی مبادرت نمی ورزید.”
محمود احمدی نژاد هم در صحنه حاضر است تا دروغ و شرم را یک جا معنا کند. رئیس کودتا چیان که به گفته عزت الله سحابی، اگر حمایت “امام چهاردهم”از اوقطع شود، با رای عدم کفایت مجلس کارش تمام است؛ می فرماید: “صدور قطعنامه منطق گاوچرانی است. آن قدر تحریم کنید که زیر پایتان علف سبز شود. این تحریم ها کمترین تاثیری ندارد.”
همان روز، نشریه انگلیسی اینترناسیونال اویل دیلی متخصص در امور نفتی اعلام می کند که ایران مشغول بررسی تغییر واحد ارزی در معاملات نفتی خود با اتحادیه اروپا است. تهران با این اقدام قصد دارد تا از پیامدهای مجازات مالی اتحادیه اروپا علیه خود که به زودی تصویب خواهد شد، فرار کند.
خبر می رسد خسارات وارد آمده به برخی صنایع ساعتی چند میلیون تومان و گاهی چند صد میلیون تومان است. این قطعی های ناشی از تحریم کمر صنایع ایران راشکسته است.
سپاه از ترس تحریم، از دو فاز پارس جنوبی ظاهرا عقب نشینی می کند، و بانام دیگری همانجا باقی ماند.
سخن اکبر ترکان شنیدن دارد: “فعلا نگرانی ما فروختن نفت است نه قیمت آن.”
چرا؟جواب را “چاینا پست” زیرعنوان “اثرتحریم ها برایران” می دهد: “ایران برای جلب مشتریان را به خرید نفت خود، مجبور به دادن تخفیف هائی شده است که ناشی از شروع تاثیرگذاری تحریم هائی است که اخیرا آمریکا و سازمان ملل متحد وضع کرده اند.”
حتی داد “رجانیوز” هم در می آید و زیر عنوان “حراج نفت ایران در خلیج فارس” گزارش تکان دهنده ای می دهد: “مأمورین فروش نفت در امور بین الملل شرکت ملی نفت ایران، نفتی را که از ماه ها قبل ذخیره نگه داشتهاند، با قیمت کمتر به حراج گذاشته اند.نوع ذخیره سازی و افزایش هزینه ها موجب شده که نفت ترش و سنگین ایران به جای آن که با یک بازاریابی و استراتژی مشخص پیش فروش شود، اکنون در اختیار دلالان نفتی قرار گیرد تا آنها با قیمت پایینتر از حد مورد انتظار، این سرمایه ملی را خریداری کنند.”
بیهوده نیست که عزت الله سحابی دردش را بالوموند در میان می گذارد: “محمود احمدی نژاد عامل نابودی توانایی های اقتصادی ایران است.”
جبهه مشارکت در بیانیه تازه خود می نویسد: “ناکارآمدی کودتاگران در تامین امنیت، نان و آزادی ثابت شده است.”
تازه ترین آمارهای رسمی در ایران هم از ۲۶ درصد بیکاری در میان جوانان استان تهران حکایت دارد.
آخرین هفته تیرماه، بی موفقیت هم نیست. هفته پیش جمهوری اسلامی موفق به صادرکردن دستمال توالت به تاجیکستان شد، این هفته گوشت از قرقیزستان وارد می کند. خبر خوش هم برای واردکنندگان عزیز: “هیچ محدودیتی برای ورود گوشت گرم به کشور وجود ندارد.” حالا چه اهمیت دارد که تیم کشتی ایران که روزگاری قهرمان بلامنازع جهان بود از باکو دست خالی برگردد، یا ارکستر سمفونیک تهران تعطیل شود. تنها یک مانع هست که باید بر طرفش کرد وآنهم علوم انسانی است.حلش هم باصادق لاریجانی که فرمایش ماه گذشته “امام چهاردهم” را تکرار می کند: “چه معنی دارد در کشور روانشناسی و جامعهشناسی ترویج کنیم که ناهمخوان با پیشفرضهای دینی است.”
در روزهای پایانی این هفته مبارک، سردار جعفری تاکید دارد: “انقلاب اسلامی با شتابی کم نظیر در حال رشد در جهان است.” و عزت اله سحابی تصریح می کند: “جمهوری اسلامی روزبه روز به سمت انزوا و تنهائی بیشتر پیش می رود.”
اخبار جهان نشان می دهدکه حق باکیست.رئیس جمهور روسیه حرفش این است: “ایران شهامت همکاری با جامعه بینالملل را داشته باشد.”
بریتانیا و ایالات متحده، از ایران می خواهند که به مذاکرات هستهای بازگردد و تاکید می کنند که هنوز برای یافتن راهحلی صلحآمیز برای مناقشه هستهای ایران خیلی دیر نشده است.
دیوید کامرون، نخستوزیر بریتانیا، که به واشینگتن سفر کرده است، در یک کنفرانس خبری مشترک با باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، می گوید: “ما از رژیم ایران میخواهیم که بدون تاخیر گفتوگوها با جامعه جهانی را از سر بگیرد. برای آنها خیلی دیر نشده که چنین کاری بکنند.”
هشدارهای جهان که با برگ مذاکره بازی می کند و چرخ های جنگ را روغن می زند، پرمعناست: “هنوز” و “تا دیر نشده”. پاسخ های کودتاچیان تهدید “همسایه شرقی” است توسط سردار نقدی، تصویب مقابله به مثل است در خلیح فارس توسط مجلس. و اعلام رسمی سیاست عدم مذاکره توسط رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی: “در حال حاضر امکان مذاکره میان مقامهای ایران و آمریکا وجود ندارد.”
درست همان که بازیگران صحنه سیاست جهان می خواهند.
این پرسش مجله فارین پالیسی بسیار پرمعناست: “چرا حمله نظامی به ایران دوباره روی میز قرار گرفته است؟” و پاسخش هراس آور: “حکومت ایران در شرایط فعلی بسیار ضعیفتر از چند سال پیش است. دریک سال و نیم ریاست جمهوری باراک اوباما موقعیت ایران در منطقه بسیار ضعیف شده است. دولت ایران نقش سردمداری خود در مقابله با آمریکا را از دست داده و اکنون برای بسیاری از کشورهای منطقه ترکیه یک الگو و سرمشق جذابتری به نسبت ایران است. بحران سیاسی پس از انتخابات سال گذشته نارساییها و ضعفهای سیستم سیاسی ایران و نارضایتی عمومی مردم آن کشور را به خوبی برای منطقه عریان ساخت.موضع ایران در عراق تضعیف شده و در لبنان حزب الله بخشی از موقعیت ممتاز خود را در نتیجه تحولات سیاسی اخیر از دست داده است. در مجموع افکار عمومی و رسانههای عربی به نسبت چند سال پیش تمایل و حمایت کمتری از ایران نشان میدهند.”
تیرماه تمام می شود. به مرداد ماه می رسیم. ماه انقلاب مشروطیت.
عزت الله سحابی در گفت وگوروزنامه لوموند تاکید می کند: “اغلب ایرانیان معتقدند که حکومت مذهبی به شکست رسیده است و خواستار جدایی دین از سیاست هستند.”
همگان نامه عبدالکریم سروش به رهبری جمهوری اسلامی را بیاد می آورند: “می خواهم به شما بگویم دفتر ایام ورق خورده است و بخت از نظام برگشته است، آبرویش به یغما رفته است.”
و میر حسین موسوی، حکم تاریخ را بر زبان می راند: “سرنوشت اقتدارگرایان در سراسر جهان شبیه هم است.”