نقش استراتژیک ایران درسیا ست های کلان و آینده منطقه خاورمیانه در آستانه مرحله تثبیت قرار دارد. این ادعا به طو ر حتم همراه با مخالفتهای بسیاری است و اصولا پذیرش آن ساده نخواهد بود، اما واقعیتی است در حال تحقق.
نفوذ انکار ناپذیر ایران در عراق و نفوذ تمام و کمال آن بر ساختار اداری شیعیان به موازات حمایت تمام عیار از حزب الله در لبنان موجب تاخیر و تردید در اجرای دو سیاست کلان مطرح (صلح اعراب و اسرائیل و عراق آزاد و د موکراتیک) در منطقه شده است.
نتایج انتخابات مجلس نمایندگان و سنای آمریکا واعلام نیاز بررسی مجدد در استراتژی آمریکا در حوزه عراق به طورحتم نشانه هایی از موفقیت سیاستهای گذشته آمریکا محسوب نمی شود و عموما مردم و ساختار سیاسی امریکا این واقعه را ابتدا “تحلیل و نهایتا” با شعور بالای خود پذیرفته اند.
استمرار نا امنی در عراق و انعکاس وسیع خبری آن در سطح جهان که عموما توسط شبکه های آزاد و مدرن غربی انجام گرفت عملا منجر به باخت جنگ تبلیغاتی آمریکا و متحدانش شد. این اتفاق مجددا در فاصله ای کوتاهی در جنگ سی وسه روزه اسرائیل و لبنان نیز تکرار شد. درک استراتژیک ایران از مواضع مخالف رسانه های غربی در مقابل سیاست های منتهی به جنگ سیاستمداران غرب، ایران را در شرایط روانی مساعد تری قرار داده است.
غرب به دلیل ساختار سیاسی و ارزشی خود امکان بهره گیری ازهر رفتاری را ندارد و نهایتا با دستانی زنجیرشده در تعهد حفظ ارزشهای مورد ادعایش وارد صحنه مبارزه می شود. به ویژه آنکه رفتار و گفتار سیاستمداران جهان دموکراتیک لحظه ای از نظر ارباب جراید و محققان اجتماعی بدور نمی ماند.
به همین علت ایران به عنوان کشوری با ساختار سیاسی غیر دموکراتیک و در زیر چتر حمایتی دو قدرت غیر دموکراتیک دیگر مثل چین و روسیه در چالش با آمریکا و منافع او در موضع ضعف نیست. اقتصاد اروپا و کشورهای خلیج فارس نیز وان تحمل بحران در منطقه را ندارند و از تقسیم سهم استراتژیک خود به نفع ایران هم اصلا راضی نیستند.
از سوی دیگر پذیرش حضور ایرانی اتمی، حتی در حد یک بلوف، باز هم برای اسرائیل ممکن نیست، به ویژه آنکه آسمان بی دفاع اسرائیل در مقابل حملات موشکهای حزب الله هم مشکلی است که در جنگ اخیر بدون راه حل رها شد.
سیاست علم محاسبه منا فع است و این اصل در هیچ جای دنیا و در هیچ دوره ای تغیر نمی کند. در این جنگ منافع، موضوعاتی از قبیل اخلاق و حقوق بشر متاسفانه در رده های پایین تری قرار می گیرد.
امروز ایران در موقعیتی بسیار پیچیده، می بایست در راستای تامین اهداف استراتژیک و بلند مدت خود تن به مذاکره ای بدهد که سررشته آن در دست روسیه و چین است. تلاش آمریکا و متحدان اروپایی او در راستای نزدیک کردن ایران به اردوگاه غرب، موجب نگرانی روسیه و چین خواهد بود. ایران به عنوان منبع انرژی بدون دردسر و بازار خریدی ثروتمند برای کالاهای بنجل چینی و روسی، موضوعی قابل مصالحه فی مابین روسیه، چین و آمریکا بنظر نمی رسد.
هزینه متقاعد کردن ایران برای رها سازی از پروژه هسته ای برابر با گزینه هایی است که حتی غرب از تصور آنها هم وحشت دارد. به طور مشخص ابتدا خروج نیروهای نظامی از عراق و سپردن حداقل سرنوشت جنوب و شیعیان به ایران، اجابت ده ها تقاضای ایران که شامل مواردی مانند خارج کردن نام ایران از لیست کشورهای تروریست، آزاد سازی منابع پولی ایران در آمریک، پیگیری نکردن موضوعات نقض بشر، حمایت نکردن از اپوزیسیون داخل و خارج کشور، تحویل مقامات سازمان مجاهدین خلق، توقف تمام تحریم های اقتصادی، قبول استمرار در حمایت از حزب الله و حماس و جهاد اسلامی… چیزهایی نیست که غرب بتواند به آنها تن دهد.
پذیرش هر کدام از این توقعات توسط آمریکای ها، تقابل مستقیم با منافع استراتژیک و مبانی ارزشی و مورد ادعای آنهاست. نهایتا این گره کور توسط دندانهای تیز ایران و یا دستان بسته آمریکا باز خواهد شد؟ این موضوعی است همجنان قابل بحث.