تفنگ و موسیقی، حکایت هنرمند معترض

حمیدرضا ابراهیم زاده
حمیدرضا ابراهیم زاده

محمدرضا شجریان سیاستمدار نیست، اما هنرمندی در جایگاه یک ستاره موسیقی است که مستقیما به اتفاقات سیاسی  جامعه خود واکنش نشان می دهد. واکنش او نسبت به اتفاقات پس از انتخابات ایران یکی از بارزترین عکس العمل های سیاسی او بود. مصاحبه های مختلف و انتشار دو تک آهنگ او مستقیما به اتفاقات سیاسی ایران در چند ماه گذشته ارتباط داشت.

محمدرضا شجریان از معدود هنرمندانی است که صدای معترضانه خود را همیشه به گوش جامعه و دولت ها رسانده است. چه آن روزها که در گروه چاووش با همراهی بسیاری از بزرگان موسیقی ایران، سرودهای انقلابی می خواند و به این وسیله از انقلاب مردم ایران حمایت می کرد و چه این روزها که در مصاحبه های انتقادی و تک آهنگ های منتشر شده اش به شرایط موجود اعتراض می کند. این صدای منتقدانه برای بسیاری نگران کننده است چرا که استاد آواز ایران هرگز از سیاست دور نبوده و نیست.

محمدرضا شجریان هرگز مانند یک سیاستمدار موضع گیری سیاسی نداشته است، هرچند حرف های کوتاهی که از سیاست زده نشان دهنده آن است که پیگیر اتفاقات سیاسی کشور است، اما شاید صریح ترین موضع گیری سیاسی او در تمام سال های زندگی هنری اش به اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم بازگردد.

شجریان به سیاست هم از دریچه موسیقی نگاه می کند. اولین حرکت های سیاسی او با استعفا از رادیو در اعتراض به کشتار 17 شهریور آغاز شد. استعفا از رادیو در اعتراض به کشتار مردم در میدان ژاله با استعفای محمدرضا لطفی آغاز شد و در همراهی با وی محمدرضا شجریان، هوشنگ ابتهاج، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و برخی دیگر از هنرمندان استعفا دادند که بعدها این افراد هسته اصلی کانون چاووش را تشکیل دادند.

انتشار اولین آلبوم این گروه که “به یاد عارف” نام داشت نقبی هنری به سیاست داشت. پیگیری موسیقی اصیل  ایرانی در سال هایی که نظام فرهنگی کشور علاقه زیادی به غربی سازی هنر و فرهنگ داشت به نوعی مقابله با خواست حاکمیت بود. نامگذاری  این آلبوم خود دارای ارجاعاتی بود که بسیاری آن را دریافتند. عارف قزوینی شاعر و موسیقی دان و مشروطه خواه به نامی بود که استفاده از اشعار سیاسی و اجتماعی در موسیقی ایرانی را باب کرد. پیگیری موسیقی اصیل ایرانی، در حالی که روشنفکران ایرانی مانند علی شریعتی و جلال آل احمد و دیگران ایدئولوژی “بازگشت به خویشتن خویش” را در برابر نظام فرهنگی غربی حاکمیت تبلیغ می کردند، نوعی مبارزه سیاسی محسوب می شد.

کانون چاووش تنها در عرض چندماه به صدای انقلاب تبدیل شد. از روزهای ابتدایی انقلاب تا سال های میانی دهه شصت که اوج شور انقلابی هنرمندان گروه چاووش بود، هشت آلبوم منتشر شد که در همراهی با انقلاب و جنگ و جامعه ایران بعد از انقلاب بود. اما اواسط دهه شصت شرایط متفاوتی داشت. هنرمندان ایرانی در عسرت روزهایی که موسیقی مهجور بود و جامعه رنجور، حساسیت های خود به این اتفاقات را در لفافه می پیچیدند. محمدرضا شجریان در آلبوم بیداد با تنها نوع موسیقی که به رسمیت شناخته می شد اعتراض خود را اعلام می کند. انتخاب غزلی از حافظ که قرابت عجیبی با حال روشنفکران و هنرمندان ایران داشت به مذاق بسیاری خوش نیامد و بر این بیت خواجه که “شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار/ مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد” خرده بسیار گرفته شد. سال های بعد هم شجریان همچنان صدای منتقد جامعه بود؛ زمانی که در آلبوم سروچمان و در تصنیف بی همزبان، سروده جواد آذر از سختی ها شکایت کرد که “بهار مردمیها دی شد، زمان مهربانی طی شد.” محمدرضا شجریان به دوران اصلاحات هم واکنش نشان داد و جان تازه ای که در روح جامعه دمیده بود را با آلبوم فریاد و شعری از فریدون مشیری همراهی کرد که “مشت می کوبم بردر/ پنجه می سایم بر پنجره ها/من دچار خفقانم خفقان/ من به تنگ آمده ام ازهمه چیز/بگذاریدهواری بزنم هان با شما هستم این درهارابازکنید/من به دنبال فضائی می گردم لب بامی سرکوهی/که درآنجا نفسی تازه کنم.” محمدرضا شجریان اماتا آن سال ها هرگز موضع گیری سیاسی صریح انجام نداد و انتقادهای خود را از طریق زبان هنر به گوش مخاطبانش رساند.

صریح ترین موضع گیری سیاسی محمدرضا شجریان در اتفاقات پس از انتخابات اخیر شکل گرفت. شجریان با حضور در میان مردمی که به نتایج انتخابات اعتراض داشتند همراهی خود با ایشان را نشان داد و البته بعد از آن در اعتراض به برخورد با معترضان به نتایج انتخابات در صدا و سیما خواست تا از پخش صدای او خودداری کند. بی توجهی مسئولان صداوسیما به این خواست شجریان به شکایت او منجر شد. شجریان ابتدا در نامه ای خطاب به عزت الله ضرغامی، سیاست های صدا و سیما را نواخت. استاد آواز ایران رئیس سازمان صداو سیما را خطاب قرار داد که: “صدا و سیما در شرایط فعلی مستمراً اقدام به پخش سرودهای میهنی اینجانب به ویژه سرود «ای ایران ای سرای امید» می‌کند. جنابعالی مستحضرید این سرود و دیگر سرودهای خوانده شده متعلق به سال های 1357 و 1358 است و هیچ ارتباطی به شرایط کنونی ندارد. اینجانب در سال 1374 نیز اعلام کردم راضی به پخش آثار خود از صدا و سیما نیستم. مجدداً تقاضای خود را تکرار کرده و تاکید می‌کنم آن سازمان هیچ نقشی در تهیه این آثار نداشته و شایسته است به حکم شرع و قانون سریعاً کلیه واحدهای آن سازمان از پخش صدا و آثار من خودداری کنند.”

محمدرضا شجریان در سال 74 هم از مسئولان صداوسیما خواسته بود تا به پخش آثار او خاتمه دهند و نوشته بود: “این روال جاری رادیو و تلویزیون در همه کشورهای متمدن جهان است. از این گذشته من نمی دانم صدا و سیما به چه حقی و بر اساس کدام مجوز روی آثار من تصویر می گذارد و آن را به نام ویدئو کلیپ پخش می کند؟ فرض کنید قانون رعایت حقوق مولفان و مصنفان وجود ندارد، و باز هم فرض کنید اگر وجود دارد، کسی به هر دلیل مایل نیست از طریق دستگاه قضایی احقاق حق کند. آیا شما شرعاً این مشکل را برای خود حل کرده اید؟ چگونه است که بدیهی ترین حقوق مالکیت حقوقی که مورد تاکید قوانین جاری کشور است زیر پا گذاشته می شود؟ در تحیرم که نادیده گرفتن حقوق هنرمند از سوی مهم ترین و وسیع ترین رسانه کشور نشانه چیست؟ مردم چه می گویند وقتی می بینند از صبح تا شام، این رسانه پیام های اخلاقی در رعایت حقوق دیگران پخش می کند، اما خود به آن عمل نمی کند؟”

و پایان بخش نامه شجریان چنین بود: “به صراحت اعلام می کنم که مایل نیستم صدای من از صدا و سیمایی پخش شود که بی اعتنا به حقوق هنرمندان است. قاطعانه از جنابعالی می خواهم دستور دهید هیچ اثری از من مطلقاً از رادیو و تلویزیون پخش نشود. چون در ماه مبارک رمضان هستیم، تنها به احترام این ماه مبارک و ادای دین به نیک سرشتی مردمی که در دامان آنها پرورش پیدا کرده ام، پخش «مناجات» و «ربنا» را اجازه می دهم.”

معروف ترین اظهار نظر او درباره پخش آثارش در صداوسیما با واکنش کیهان مواجه شد. روزنامه کیهان درمقاله ای وی را مورد خطاب قرار داد که: “آقای شجریان! گفته اید: «به گفته آقای احمدی نژاد، خس و خاشاک به حرکت درآمده اند، صدای من در صداوسیما جایی ندارد، صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک است!» چنین برداشتی از سخنان رئیس جمهور از سوی جنابعالی جای بسی تأسف است. چرا که آقای احمدی نژاد هیچ گاه مخالفان خود را خس و خاشاک ننامیدند. بلکه از اقتدار 40 میلیون ایرانی شرکت کننده در انتخابات تجلیل به عمل آوردند و در واقع آشوبگران و اغتشاش کنندگان را خس و خاشاک نامیدند بسیار جالب است که آقای شجریان هم تحت تأثیر وارونه جلوه دادن حقایق توسط رسانه های بیگانه قرار گرفته اند و از سخنان صریح و شفاف آقای احمدی نژاد برداشت دیگری می کنند!”

اما روزنامه کیهان به این هم بسنده نکرد و در ادامه مصاحبه ای با برخی افراد ترتیب داد که که به نوشته نویسنده ستون خبرهای ویژه کیهان اساتید برجسته موسیقی ایرانی بودند اما هیچگاه نام هیچکدامشان منتشر نشد. به گفته نویسنده کیهان یکی از این خوانندگان در اعتراض به موضع گیری های سیاسی شجریان وی را “وطن فروش” خواند و در توضیح آن گفت: “پس از اعلام نتایج انتخابات تماس های مکرر تلفنی از سوی مجریان شبکه های ماهواره ای خارجی و برخی افراد در داخل داشتم و از من خواستند به نتایج اعلام شده انتخابات اعتراض کنم. افرادی که به تحریک ما می پرداختند برای اینکه ما را بیشتر وادار به عکس العمل کنند به محمدرضا شجریان اشاره می کردند. اما من پاسخ دادم ما ایرانی مسلمان هستیم و مانند کسانی که با شما همکاری می کنند وطن فروش نیستیم.”

شجریان به علت توهین روزنامه کیهان به او از این روزنامه هم شکایت کرد. محمدحسین آغاسی وکیل شجریان اعلام کرد در صورت عذرخواهی کیهان از این شکایت صرف نظر خواهد کرد اما مدیران کیهان بار دیگر اتهامات خود علیه شجریان را تکرار و تاکید کردند که شجریان باید عذرخواهی کند نه روزنامه کیهان.

در ادامه این اتفاقات وکیل شجریان از احضار وی به وزارت اطلاعات در بازگشت از تور اروپایی وی خبر داد که در آن به مدت دو ساعت و نیم مورد بازجویی قرار گرفت. آغاسی به جزییات این بازجویی اشاره ای نکرد اما گفت که مصاحبه با صدای آمریکا یکی از این موارد بود. در این مصاحبه شجریان با ارائه تحلیل کوتاهی از وقایع بعد از انتخابات به برخورد با معترضان به نتایج انتخابات اعتراض کرده بود.

محمدرضا شجریان اما همچنان هنرمندی است که حرف های خود را نیز به زبان موسیقی می زند. تک آهنگ های او بعد از انتخابات که  در رد خشونت و رثای آزادی بود مخاطبان بسیاری پیدا کرد. شجریان هم شاید می توانست مانند بسیاری از هنرمندان ایران از اتفاقات سیاسی و اجتماعی کشور دوری کند و دم برنیاورد اما او مستقیما به آنچه در پیرامونش رخ می دهد واکنش نشان داد. تک آهنگ های شجریان و نوع موسیقی و شعری که او انتخاب کرده است دقیقا با شرایط اجتماعی ایران همراهی دارد. در موسیقی او دیگر نه اثری از پرخاشجویی سال های انقلاب ایران است که با اشعار و موسیقی حماسی همراه می شد و با موج شور و هیجان انقلابی مردم همراهی می کرد و نه از آرمانگرایی های ایدئولوژیک آن سال ها خبری هست. موسیقی شجریان در این روزها نوید مهربانی و دوستی دارد. رنگ و بویی از ایدئولوژی ندارد و آرمان های دور را رصد نمی کند. موسیقی امروز شجریان وجدان ناخودآگاه جامعه ای است که به تکثر عقاید و خشونت گریزی و منطق دموکراتیک علاقه مند است. صدای مردمی که از خشونت گریزان اند از حنجره هنرمندی برخاسته می شود که فروتنانه از آنهایی که در مقابلش قرار دارند درخواست می کند  که “تفنگشان را زمین بگذارند” و این درست برخلاف جریانی است که سی سال پیش بازهم شجریان صدای آنان بود که فریاد می زدند “تفنگم را بده تا ره بجویم.”

این مطلب به دلیل اعمال سانسور در روزنامه های ایران، در روزآنلاین منتشر می شود.