زخم های ناسور؛ مسئولان ناجور

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

خدایا! هرکس که عهده دار کار امت من شد و بر آنان سخت گرفت، بر او سخت بگیر

و هرکس عهده دار کار امت من شد و با آنها مدارا کرد، با او مدارا کن

حضرت رسول (ص)- نهج الفصاحه

حدود دو سال است که “عهده داران کار امت اسلام” و “زمامداران مردم ایران” عوض شده اند، اما چند صباحی بیش نیست که مردم – مرد و زن، کوچک و بزرگ، کارگر و کارفرما و…- با پوست و گوشت آثار این تغییر و تحول را بر زندگی روزمره خود- در کوچه و خیابان، کوی و برزن، اداره و کارگاه و..- به صورتی محسوس درک می کنند.

پس از چند ماه کجدار و مریز کردن، اکنون مشخص شده است که روش های بر مبنای “سختگیری” می رود که در تمامی زمینه ها جایگزین سیاست های مبتنی بر “مدارا” گردد. به این دلیل است که هر روز که می گذرد قشر و گروه جدیدی معنای واقعی “مهروزی” را درک می کنند. فصل الخطاب تمامی این امور نیز چیزی نیست جز توهین و تهدید و زدن تهمت و افترا و در نهایت بازداشت و زندان؛ چه دائم و چه موقت.

در این میان روزنامه نگاران و اهالی مطبوعات مرغ عروسی و عزا هستند، که چه در دولت اصلاحات و حامیانی چون سید محمد خاتمی رئیس جمهور یا شیخ مهدی کروبی رئیس مجلس، و چه در حاکمیت جدید که مخالفانی چون احمدی نژاد و اعضای دولتش، به ویژه وزرای ارشاد و اطلاعات و چه فرماندهان نظامی و امنیتی و استانداران و فرمانداران، سرشان بریده می شود و حقوق قانونی شان به بهانه های گوناگون مورد تعرض قرار می گیرد. همسر و بچه هایشان نیز باید همواره نگران تداوم لقمه نانی باشند که نان آور خانواده بر سر سفره اشان می آورد، یا اینکه آواره این بازداشتگاه و آن دادگاه برای فراهم آوردن وثیقه جهت رها ساختن پدر یا مادر از قید بند و بازداشت و یا گرفتن وقت برای لحظه ای ملاقات.

نکته اینجاست که دامنه ی این مهروزی همراه با سفرهای استانی رئیس دولت در حال گسترش است و از سطح وزرا و یا فرماندهان، به مقام های دست چندم استانی بسط پیدا می کند، تا آنان نیز به فراخور درک و همت خود، در گوشه و کنار کشور هل من مبارزی بطلبند و شاخ و شانه ای بکشند و روزنامه نگاران را مورد اهانت و تحقیر قرار دهند، که چرا این حرف را زده ای یا آن مصاحبه و گزارش را چاپ کرده ای.

در تازه ترین مورد از این گروه افاضات، معاون استانداری زنجان با زبانی شیوا و کلامی گیرا، روزنامه نگاران را “غیرانسان” خوانده است؛البته مشخص نیست که آن جناب خواسته است سطح آنان را به مرتبه ی “جانوران” تنزل دهد یا جایگاه”حشرات”. شاید هم سطح و میزان درک و سوادش از ادبیات فارسی به گونه ای بوده است که “موش” و “مگس” را معادل فرض کرده و یا برای آنها تقسیم کار قائل شده تا در هماهنگی با برنامه های دولت مهروز سطح اشتغال بالا برود و بودجه استانی بهتر و بیشتر هزینه گردد.

اینکه ایشان روزنامه نگاران را به “حیوانات موذی” تشبیه کرده که بر روی “زخم” می نشینند، گویا واکنشی در برابر تیتر و گزارشی بوده است که نشریه ای استانی با استناد به کار پژوهشی سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور درج کرده و جایگاه مناسبی برای استان زنجان منظور نکرده بوده است. طبیعی است که “رگ غیرت” این مسئول پرتلاش و فداکار باید “ورم” کند که چرا مردم زنجان باید از طریق مطبوعات از این امر مطلع شوند که با تمامی تلاش های شبانه روزی ایشان و روسایشان هنوز استان تحت مدیریتش در رده های پائین کشور قرار دارد.

اگر آن روز که جناب صفار هرندی روزنامه نگاران و مطبوعات کشور را مورد عنایت ویژه قرار داده بود و بر خلاف اصل 4 قانون مطبوعات دستور به بسته شدن چشم ها و دهان ها و غلاف شدن قلم ها و در یک کلام به “خودسانسوری” فرمان داده بود، یا فلان فرمانده نظامی شخصی پوش به تهدید داعیه داران رکن چهارم مردمسالاری پرداخته بود، روزنامه نگاران و مدیران مطبوعات دم فرو نمی بستند و با طرح شکایت در دادگاه خواستار محاکمه و مجازات مجرمان می شدند، اکنون سطح کار به این سطح تنزل پیدا نمی کرد که چاپ یک گزارش دولتی مستمسک توهین و اهانت به این گروه قرار گیرد.

شاید نزدیکی محل سکونت ما به اوین ویا ملاحظات مادی ناشی از تیراژهای بالاتر روزنامه ها و نشریات مرکز نشینان آنها را ملاحظه کار و محافظه کار کرده باشد، اما امید می رود اکنون که نوبت به روزنامه نگاران غیور زنجان رسیده است آنها دست روی دست نگذارند و در جهت احقاق حق خود پا به میدان بگذارند و حتی جبران تقصیر ما را نیز بکنند. آنان باید دست به شکایتی قانونی زده و موضوع را در دادگاه مطرح کنند و مجرمان را به پای میز محاکمه بکشانند. بر ما ست که این بار ساکت ننشینم و یک صدا به حمایت از روزنامه نگاران زنجانی برخیزیم. مسئولان انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران و انجمن دفاع از آزادی مطبوعات باید به ما بگویند در این مرحله چه کاری باید انجام دهیم تا “حاکمان” و “عهده داران کار امت” بیش از این حق و حقومان را زیر پا نگذارند و آبرو و حیثیتمان را لکه دار نکنند.

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست / در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست

در طریقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست / در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست