روزن ♦ کتاب

محمد صفریان
محمد صفریان

کتاب از “عشق و امید” سندی است عاشقانه وعمیقا سیاسی از دوران وحشت بزرگ. نامه های زندانی محکوم به اعدام – هوشنگ اسدی- که حکمش به 15 سال تبدیل می شود و 6 سال در زندان می ماند تا با بقیه زندانیان سیاسی بازمانده از قتل عام، آزادی را ببیند. و نامه های همسرش نوشابه امیری، روزنامه نگار سرشناس.

mohammadsefrian472b.jpg

اولین گل بهاری، آخرین گل پاییزی

از عشق و امید

نوشابه امیری – انتشارات خاوران – پاریس

azeshghvaomid472b.jpg

ورق زدن مشقهای عاشقانه، حتی اگر نویسنده نامعلوم باشد، همیشه سرشار از لطافت و شعف برای خواننده است. در این بین گاه شرایط زندگی (فردی - اجتماعی) دو نفر در زمان نوشته شدن نامه ها، آنها را تبدیل به اسنادی معتبر می کند برای شناختن ساختار کلی جامعه و حتی زندگی درونی خانواده.

کتاب نامه های زندان(از عشق و امید) که هر برگ آن قاصدی است، خبر از عشق آورده یکی از همان سری نامه های خاص است.

نامه ها که تمامی در سالهای خاکستری دهه شصت نوشته شده اند، ا وضاع اندوهبارآن روزهای ایران را دوباره و چند باره در پرده مقابل چشمانمان به تصویر می کشند.

امید به داشتن ایران رویائی و دموکراتیک، امید به زیستن در محیط آزاد، امید به ساختن دنیائی از جنس دیگر و… از تمامی این امیدها تنها الفی باز مانده در چشمان مرد، آن هم در هیات میله های زندان.

عشقی که با وجود فاصله و روزگار پر مشقت استوار ماند و سرپناهی که در تمام سالهای دوری آغوش اش را باز نگاه داشت، برای در بر گرفتن دوباره اهل خانه، همه با هم. و نیروی اعجاب انگیز عشق که سلطانی عالم طفیل اوست.

چارلز دیکنز در گفتاری پیرامون راههای ارتباط عاشق و معشوق می نویسد: “حتی اگر تمامی راههای ارتباط بین آن دو را قطع کنید، آنها باز پیام خویش را به هم می رسانند. چون هر یک گل بهاری سلام عاشق است بر معشوق. فضای درونی نامه ها، تبلور همین تلاش است. سعی بر زنده نگاه داشتن گلهای عشق در سوز و سرمای زمستان زندگی.

مرد جدا شده از آرامش خانه، تنها امید زندگی اش یاد اوری روزهای شیرین با هم بودن است. زن نیز سعی دارد فضای سرد زندان را لحظه ای برای او آرام کند، زن، برای نبرد باافسردگی و نا امیدی شوهر تنها به صلاح کلمه تجهیز است و از آن به درستی استفاده می کند.

آنچه در این میان به وضوح مشهود است سیر تعقل در کلام زن است. حس زن - مادر چنان در نوشته های زن عیان است که مرد هم بدان پی برده است و یکی از نامه ها را با این سطر آغاز می کند… “بانوی بزرگ عشق من، پدرم، مادرم، دوستم، همسرم، همه هستی من…”

از دیگر نکات جالب کتاب، عشق محوری تمامی نامه ها است. یقینا ا ینکه نامه ها از زیر چشم دیگران نیز می گذشته، باعث شده نامه ها حاوی هیچ مطلبی جز از محیط خانه نباشند. اما پانویسها، با جملات کوتاه و دقیق تمامی محیط بیرون را برای خواننده به تصویر می کشند.

پا نویسها اسنادی هستند برای آگاهی از محیط خارج از خانه و زندان و ارتباط روانی آن دو.

“یکی گریه می کرد، یکی داد می زد و همه می ترسیدند. لرزان به اتاقکی رفتم که پاسخ در آنجا بود. در آن اتاق نمره ای می دادند. نمره را می بردی به اتاق کناری. آنجا نمره را می گرفتند، یا می گفتند برو وسائل را بگیر(به همین سادگی) یا شماره بند جدید زندانی را می دادند. کدام نویسنده می تواند آنچه را در فاصله این دو اتاق می گذشت بر کاغذ بیاورد؟ از عمر من به اندازه فاصله این دو اتاق باقی بود. زانوانم نیرو نداشت…”

همین پانویسها، گاه نامه ها را برای خواننده تبدیل به قصه می کند. گاه خواننده توسط این یادداشتها از نکته ای آگاه شده است و از زاویه ای بازتر به ماجرا و عکس العمل مرد نگاه میکند.

مثلا آنگاه که زن برای غمخواری از دوست تنها شده اش، در سفر خارج است. ( و ما میدانیم چرا) و مرد در وقت ملاقات هم تنها می ماند و غم تنهائی اش را در نامه بعد بیان می کند.


تقابل این دو حس آنقدر زیبا است که هر انسانی برای قضاوت مدتها کلافه و سردرگم می ماند. زن در پاسخ به این نامه از زیرکی خاص زنانه اش مدد می گیرد و قصه را به کل به آیینی دیگر می برد.

“من در واقع در جوانی از پشت میله هائی از نوع دیگر، به زوج هایی که دست در دست هم راه می روند، با حسرت می نگرم.

من هم هزار مشغله دارم. قسط خانه عقب نیفتد. وضع تو بد نباشد. به مامانی برسم و با همه عشقی که به کار اصلی ام داشتم، مراقب باشم که حرف زدن جای سوسک ها و موشها ار دستم نرود. چرا که هزینه زندگی ما از این راه تامین می شود.”

و سر آخر جدا از تمامی مسائل اجتماعی و سیاسی دوران، در تاملی عمیق تر بر روابط بین ان دو، به عشقی ژرف می رسیم.

کاغذها سرشار از کلمات و طرفه های عاشقانه است. و خواننده را به دنیایی دیگر می برد. دنیای شعر، دنیای موسیقی دنیای رقص آفرودیت و ساز آپولون.