زنجان، شیراز یا یزد ؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

این رفیق شیرازی ما هم آدم بامزه ای است. مدتها بود داشتم فکر می کردم بنشینیم با هم یک ‏شکم حسابی بحث انتخابات کنیم و قشنگ تمام نامزدها را بگذاریم وسط حمام و حسابی بشوریم ‏شان و پهن شان کنیم تا روز انتخابات خشک بشوند، ببینیم بالاخره کدام شان را می شود سه ‏چهار سالی جای لنگ پیچید به کمر که مجبور نباشیم بعد از این مدت یک دست جلو یک دست ‏عقب( منظور بدی اصولا ندارم) برویم جایی که عرب ها برای احمدی نژاد نی انداختند. ‏

تازه می خواستم ببینم اگر این شیرازی ها عدالت و برابری سرشان می شود و اول پیاله ‏بدمستی نمی کنند، برویم بحث کنیم. البته می رویم برای مباحثه با یزدی ها. حالا که ‏محمودمان رفته یزد، مدارس را هم تعطیل کردند و قراول و یساول آوردند و بردند که معلوم ‏بشود ملت یزد که ماشاء الله همه شان هم چقدر جوان هستند، انگار در تمام این شهر به این ‏بزرگی از آن پنج هزار نفری که در عکس هفت هزار نفر به نظر می رسند، ده نفر هم سن ‏شان بالای بیست سال نیست، لامصب برنداشتند، معلم های مدرسه را هم بیاورند که فردا پس ‏فردا در صحنه های بین المللی نگویند مردم ایران همه شان زیر 17 سال هستند.‏

آن وقت می خواهیم ما چه بگوئیم؟ من فکر می کردم در شیراز اینطوری نباشد و آقای خاتمی ‏که برای دیدار از شیراز برود، اولا که مدارس تعطیل نیست و هر کسی هم از مدرسه بیرون ‏برود، همچی می زنند توی سرش که باد کند، ثانیا سربازها هم باید بمانند پادگان کلاغ پر ‏بروند، خانم ها هم بهتر است از خانه نروند بیرون که لای دست و پا نمانند، اصلا چه لزومی ‏دارد وسط مسافرت آقای خاتمی کسی برود خیابان؟ و اصلا چه لزومی دارد آقای خاتمی برود ‏شیراز؟ حالا مگر یک مملکت چند تا رئیس جمهور محبوب لازم دارد؟ حالا اگر خاتمی نرود ‏به شیراز توی شکمش درخت سبز می شود؟ اگر نرود شیراز و عکس برندارند و نشان کس و ‏کار احمدی نژاد ندهند، نمی شود؟ حسودجان! ‏

بیچاره ها یک سال بود هر وقت این محمود می رفت زنجان و قزوین و یزد و مازندران و هر ‏جای دیگر، خیابان از زور جمعیت مثل سرکچل که تازه چهار تا و نصفی شوید، هشت تاش ‏محافظ، این چه کاری است! فامیل و کس و کار محمود جان در ارادان چشم شان به هفت تا ‏شبکه تلویزیون خشک شد که یک نمای باز بگیرند و هزار تا آدم بال بال بزنند برای رئیس ‏جمهور که سرش را از وسط ماشین مثل بسته پفک بیرون آورده، هفت کچلان به دنبالش. در ‏راستای همین حرف ها که هرچه می زنی تمامی ندارد، اصلا من خیلی فکر کردم، چه لزومی ‏دارد که آقای خاتمی برود شیراز؟ ‏

اگر قرار است مردم دنیا بدانند احمدی نژاد محبوب است، که همه مردم دنیا می دانند، اگر ‏ندانند هم همین که خبرش را می شنوند که رئیس جمهور محبوب ساعت یک نصف شب برای ‏ملاقات با دختران دانشجویان رفته است، خودشان می فهمند که اینقدر محبوب است که ساعت ‏یک نصف شب می رود بازدید دانشجویی، وگرنه اگر محبوب نبود که مثل خاتمی لنگ ظهر ‏می رفت دانشگاه. یا می رفت به خوابگاه پسران که خدمتتان عرض می کردم چطوری بیرون ‏می آمد. این از خارجی ها، داخلی ها هم که هر کدام دو تا لقد هم از نیروی انتظامی یا ‏حراست دانشکده یا بسیج دانشجویی خورده باشند، محبوبیت رئیس جمهور مثل داغ لعنت ‏آنجای اش چسبیده است. ‏

یعنی واقعا مردم یزد، حتما باید توی تلویزیون خودشان را ببینند تا قبول کنند که وقتی رئیس ‏جمهور رفته بود یزد، صد هزار نفر آدم از همه مدارس و پادگانها به استقبال آمده بودند؟ یعنی ‏این همه مردم عزیز یزد، خودشان رفته اند وسط خیابان، خودشان نمی فهمند؟ معلوم است که ‏می فهمند. گیریم که عده ای از آنها هم اصلا روح شان خبردارنشده باشد و هرچی هم به آنها ‏بگویند احمدی نژاد آمده بود یزد، سوزن می انداختی زمین، جوالدوز می رفت به ماتحت مردم ‏و مافوق مسوولان، باور نکنند. چشم شان کور، دنده شان نرم، باور نکنند، فیلم شان را دیدند ‏باور می کنند. ‏

اصولا فیلم برای همین است که آدم باور کند، مثلا آدم صد بار که هی فیلم خودش را نگاه کند، ‏بالاخره یواش یواش دور کله خودش هاله نور می بیند، سی بار که تکرار شد، قبول می کند، ‏دو تا دور و بری هم که خندیدند و زدی توی دهن گاله شان، آنها هم باور می کنند، آن وقتی ‏مردم ایمان می آورند. الکی که نیست که وقتی طرف، که الهی قد 150 سانتی اش سر چشم ‏چاوز دربیاید پاش می خورد به زمین یزد، باسن آسمان سولاخ می شود و زرتی دانش آموز ‏می ریزد پائین. بعد هم یکی پیدا می شود مثل این سید شکلاتی بود، قهوه ای بود، نوک مدادی ‏بود، چه رنگی بود، هر رنگی بود، نمی تواند این معجزه را ببیند، فکر می کند همیشه همین ‏خبر است می رود شیراز. ‏

حالا فرض کنید این سید خاتمی رفته بود شیراز و هیچ کس استقبالش نمی آمد، یا همانطور که ‏حسین شریعتمداری گفته بود، مثل بی نظیر بوتو با یک نارنجک به استقبالش می آمدند و بوم. ‏آن وقت مسوولیت امنیت استان فارس با کی بود؟ با استاندار. همین است که استاندار فارس ‏اعلام کرد که آقای خاتمی حق ندارد بیاید به شیراز و بهتر است برود یک جای دیگر، و حالا ‏اصلا خاتمی برای چی می خواهد برود استان فارس؟ اگر می خواهد تبلیغات ریاست جمهوری ‏بکند، حالا کو تا تبلیغات ریاست جمهوری؟! حتما می خواهید بپرسید احمدی نژاد هم نامزد ‏ریاست جمهوری است. ‏

چه دخلی دارد؟ چه ربطی دارد؟ احمدی نژاد اگر رفته، برای این رفته که از سد و جاده و ‏حمام و پروژه های عمرانی که قرار است در چهار سال سومش بسازد بازدید کند، حالا وسط ‏راه از وسط خیابان امیرچخماق رد شده، چه ربطی دارد به شاه چراغ. اصلا آقای خاتمی ‏تبلیغات نکند برای خودش هم بهتر است. درست است گفته اند خوشا شیراز و وضع بی مثالش، ‏ولی این را برای خاتمی نگفته اند. اگر این سید معجزه داشت بعد از هشت سال ملت به جای ‏شکلات لااقل یک هاله نور دور سرش می دید. ‏

تکمله ‏

حالا از عبا شکلاتی می گذریم و می رویم سراغ شیخ. کروبی را که همان کسی است که ‏گفته با خودسر ها برخورد می کنم، و الحق سخن درستی گفته و الحق به قد و قامتش هم می ‏آید. یک مرتبه رگ لریش میزند بالا و کاری می کند که نه آن لوس بازی رییس دانشگاه ‏زنجان معنا داشته باشد و نه خودسرهای دیگر که خودشان را برای هم لوس کرده اند.‏

یکی به آقایان بگوید مگر نه که هر روز در روزنامه ها جوری وانمود می کنید که انگار از ‏داشتن رقیبی مانند کروبی خوشحال هم میشوید، پس چرا برای ظاهر هم شده نگذاشتید به ‏دانشگاه زنجان برود. نکند به نظرتان رسید اگر رفت و یک مرتبه دست کرد در عبا و یک ‏نسخه فیلم ماجرای معاون دانشگاه با دخترک بیچاره را در آورد چه خاکی به سر کنیم.‏

یکی به آقایان بگوید چرا کروبی و خاتمی و دیگران را این قدر ساده فرض کرده ایم پیچیده ها. ‏یعنی آن ها نمیدانند که محبت امروزی تان به کروبی موقتی است و تا وقتی است که خاتمی در ‏صحنه هست . یعنی بچه ها نمیدانند که فایل های صوتی و تصویری هم کروبی و هم میرحسین ‏را آماده کرده اید. یعنی نمیدانند که حتی از پسرخاله هایشان هم با کمک سربازان امام زمان ‏عکس زن بی حجاب دارید تا به محض قطعی شدن در آورید. در آن زمان البته دیگر لازم ‏نیست امیرمحبیان یک مقاله برای رسالت بنویسد یکی برای اعتمادملی. بلکه همان مقاله ‏رسالتش هم قطع می شود و همه سرمقاله های رسالت را هم کاظم انبارلوئی خواهد نوشت علیه ‏کروبی.‏

بالاخره این که همان طور که رییس شورای تامین زنجان گفته چون کروبی در زنجان و ‏خاتمی در شیراز ممکن بود که سفرشان شائبه انتخاباتی داشته باشد به صلاح نبود.‏

پس حالا می فهمیم که نگرانی هاشمی به جاست. چون افرادی که به این وضوح حرف های ‏پشت پرده را افشا می کنند پس فردا هم ممکن است مانند آقای رحیمی معاون فعلی حقوقی ‏رییس جمهور – که فعلا مدرک تقلبیش موضوع ملی نیست - که آرای کردستان را دوبرابر ‏کرد و همه را به اسم ناطق نوری و بعد هم پرسیدند چرا گفت مگر قرار نبود آقای ناطق رییس ‏جمهور شود. حالا استانداران منصوب برادر محصولی هم ممکن است برای هر استان و شهر ‏دو برابر جمعیتش رای به نام معجزه هزاره سوم بخوانند و بعد هم بگویند مگر آقا نفرمودند ‏بهتر از این رییس نمیشه. ‏

و این احمق ها نمی فهمند که اگر رقیب کشتی گیر پیوزی را بشکند و یا روی تشک کشتی راه ‏ندهند و جلویش را بگیرند مسابقه کشتی انجام نمی شود. تماشا به سالن نمی آید. و آن وقت علی ‏می ماند و حوضش. ‏