از هرماه سال یک کتاب برگزدیدهایم از میان صداهای تازه که فرصت انتشار یافتهاند. با ۱۲ صدا ی تازه هنر ایران در سال ۱۳۹۱ همراه میشویم.
هر ماه یک کتاب
صداهای تازه از ماههای کهنه
فروردین: آنها کم از ماهیها نداشتند
از شیوا مقانلو مجموعه داستان “آنها کم از ماهیها نداشتند”، از سوی انتشارات ثالث منتشر شده است. این مجموعه شش داستان دارد به نامهای “پری ماهی”، “گوش کهن دژ”، “اولیسه”، “مثل بلور”، “شب هزار و دوم” و “سر پیچ بعدی…”.
نکتهی بدیهی این مجموعه، همچنان علاقهی مقانلو به فرم داستانی و آزمایشات او در این مقوله است. تحصیلات نویسنده در زمینهی سینما و علاقهی خاص او به روایت تصویری، نوعی دکوپاژ کلامی-تصویری در روایتهای او به وجود آورده است. ساختارگرایی به همراه تخیل رنگارنگ داستانها، روایاتی متنوع و جذاب ساختهاند که خواننده را به فضاهای گوناگون، موقعیتهای تاریخی و جغرافیاهای گوناگون میبرند. همزمانی و توازی روایتهای مختلف در یک داستان، و به تقاطع رسیدن آنها در بزنگاهی خاص که تکنیکی تکراری و همهگیر شده است، روش غالب داستانهای این کتاب است. از شیوا مقانلو پیش از این مجموعه داستانهای “کتاب هول” و “دود مقدس” به چاپ رسیده است.
اردیبهشت: تشریفات
کتاب “تشریفات” “بهاره رضایی”، در سالی که گذشت، به چاپ دوم رسید. این کتاب در مجموعهی “جهان تازهی شعر” “نشر چشمه” قرار گرفته است. اشارات شاعر به خاطرات کودکی، حسرت بر گذشتهی از دست رفته و اعتراض به سیستم مردسالارانهای که زن را در بنبست و خفا بهتر میداند، از “تشریفات”، دفتری اعتراضی، ساده و زنانه ساخته است. فرار از مدرنیته و هجو آن، فقدان امنیت روانی و فکری و اندوه و دلزدگی از زندگی شهری درونمایهی بیشتر شعرهای این دفتر را تشکیل میدهد.
“سلام !/ به منطقهی ممنوعه خوش آمدید / ما در چند قدمی / یک اتفاق بزرگ قرار داریم / فرانسه شعر میخواند / انگلیس سوت میزند / روسیه پیپ میکشد و انسان اولیه از کنارم میگذرد/ بوی سنگ میگیرم / وعاشق عشقهای ماقبل تاریخ میشوم…/ تحجر چه طعم خوبی دارد!”
خرداد: من و بوف کور
نخستین رمان “عباس پژمان” با عنوان “من و بوف کور” و با ماهیتی “رمانشناختی” یا “روایتپژوهی” از جانب انتشارات نگاه و در 144 صفحه منتشر شد. فصلهای این کتاب اینگونه نامگذاری شدهاند: “من و بوف کور، من فقط برای سایهی خودم نوشتم، تصویرهای منحرف، تصویر نقاش، من تو رو میشناسم، دانشجوی پراگ، قابل شما رو نداره، گلدان راغه، قابل شما رو نداشت و دو مگس زنبور طلایی”. پژمان دربارهی این رمان گفته است:
“وقتی خواستم این کتاب را بنویسم، احساس کردم بعضی تکنیکهایی که مخصوص رمانهاست، بهتر میتوانند حق مطلب را ادا کنند. گاهی رمانها و تکنیکهاشان آسانتر میتوانند بعضی معناها را بگویند. برای همین است که اکثر نکتهها و معناها تکهتکه گفته شدهاند. بدیهی است که اینها فقط وقتی صورت کاملشان را پیدا میکنند که همهی کتاب مطالعه شود. در چند مورد هم بعضی نکتهها را سربسته گفتهام. سه نوع صدا در این کتاب خواهید شنید؛ صدای خود بوف کور، صدای آنهایی که بعضی نتها را به بوف کور آموختند، صدایی که بوف کور را میخواند.”
تیر: چند ورقه مه
“چند ورقه مه”، نخستین دفتر شعر “رضا جمالی حاجیانی” است که در فروست “جهان تازهی شعر” “نشر چشمه” منتشر شده است. “چند ورقه مه” دو بخش دارد؛ بخش نخست؛ عاشقانهها با عنوان “باران با اختیارات شاعری” و بخش دوم شعرهایی که عاشقانه نیستند با عنوان “گندمی دونیمهشده” که مضامینی چون تنهایی انسان معاصر، مرگ و وحشت از جهان دستخوش جنگ آن را ساختهاند. شعرهای این مجموعه کوتاهاند و چون باقی دفترهای جهان تازهی شعر سادهاند تا همچنان در راستای «جریان سادهنویسی در شعر معاصر” قرار بگیرند.
“چند ورقه مه/ میپیچم لای روزنامه/ و به پستخانه میروم/ میخواهم این وقت صبح را/ به نشانیات پست کنم./ نفسنفس زدن آسمان را/ که پایین آمده تا روی صورت زمین/ برای تو که فکر میکنی/ فاصلهها را نمیشود برداشت…”
مرداد: وقتی خواب ها بیدار شوند
نخستین دفتر شعر غزلسرای جوان، “سمیرا چراغپور”، از جانب انتشارات “بوتیمار” منتشر شد. غزلهای این مجموعه ساختار و زبانی زنانه دارند و همان راهی را در پیش گرفته که غزل معاصر در آن سعی در تازهکردن و اثبات خود به عنوان قالبی که همچنان میتوان با آن عشقها و رنجهای آدمیان را سرود، دارد. شعرهای این دفتر، بیشتر عاشقانهاند و تغزل در آنها به شکلی که امروز هست منعکس شده است. سمیرا چراغپور متولد ۲۴ مرداد ۱۳۶۶ در کرمانشاه است و دفتر شعر دیگری با عنوان “سکانسهای سیاه و سفید” در دست چاپ دارد. غزلی از این دفتر:
“هزار و سیصد و هشتاد و نقطهچین تا بعد / هزار حادثه رخ داد و نقطهچین تا بعد/ و شاعری که به دنبال شعر میگردد/ درون حادثه افتاد و نقطهچین تا بعد/ و غرق میشد و تنها صدای خواهش بود/ رسیده بود به فریاد و نقطهچین تا بعد/ تمام روز خودش را به شعر میآویخت/ سپید، مثنوی، آزاد و نقطهچین تا بعد/ سه سال بعد همینجا هزار و سیصد و او / درون حادثه جان داد و نقطهچین تا بعد…”
شهریور: شوهر عزیز من
“شوهر عزیز من”، عنوان سومین رمان “فریبا کلهر» است که از سوی نشر “آموت” منتشر شده و با استقبال هم رو به رو شده است. کلهر پیش از این به نویسنده و مترجم کودک و نوجوان شهرت داشته است و روایت صمیمی داستان او و مهارت او در “قصهگویی” هم بیتاثیر از آن سابقه نیست. کلهر در این رمان به طور مشخص به سالهای پس از انقلاب ۵۷ اشاره میکند و روزگاری که بر پرسوناژهای داستاناش میگذرد، حکایت عشق و اجتماع و تاثیرپذیری این دو از سیاست است. خواننده با این شخصیتها همذاتپنداری میکند و اگر خود نیز در آن سالها حضور نداشته اما میتواند با این روایت در کشاکش آن روزها قرار بگیرد.
کلهر این رمان را به همراه دو رمان “پایانِ یک مرد” و “ شروع یک زن” که پیش از این منتشر شده بود، سهگانهای میداند که خط سیر موضوعی واحدی را دنبال میکنند.
مهر: آلبوم خانوادگی
“آلبوم خانوادگی”، عنوان رمانی است نوشتهی شاعر و نویسندهی جوان، “مجتبا پورمحسن” که در سالی که گذشت از سوی نشر “زاوش” منتشر شد. تکنیک خاصی در این رمان به کار رفته است و آن روایت از طریق مشاهدهی عکسهای خانوادگیای است که نمیبینیم. در این کتاب، راوی عکسهای قدیمی خانواده را نگاه میکند و در هر عکس، خطاب به کسی که نخواهیم شناخت، خاطرات گذشته را مرور میکند تا چیزهای تازهای را از مسائل خانوادگیاش بفهمد. مجموعهای این خردهروایتهای نوستالژیک و پراکنده، در پایان هیئتی کوبیستی خلق میکنند که خواننده میتواند با آن، راوی، خانواده و فضای کلی زندگیشان را ببیند.
از پورمحسن پیش از این کتابهای “من میخواهم خودم را تصادف کنم، خانم پرستار”، “تانگوی تکنفره” و “بهار ۶۳” منتشر شده بود.
آبان: کتاب نیست
“علیرضا روشن” درویش گنابادی و شاعر “کتاب نیست”، به یک سال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده است. “کتاب نیست” که از سوی نشر “آموت” منتشر شده است تا کنون به چاپ سوم رسیده و به فرانسه هم ترجمه شده است. کوتاه بودن شعرهای این مجموعه و استفادهی سختگیرانهی روشن از زبان شاعرانه از “کتاب نیست” دفتری منسجم و خواندنی ساخته است. روشن در این شعرها سر آن دارد تا از زبان و بازیهای آن بگذرد تا بتواند اندیشه و تفکر خود را به سادهترین شکل ممکن بیان کند. او خود در این باره میگوید: “ حق بدهید اشتباه کنم. اما من از زبان، پس زبان را منظور دارم و نه خود زبان را. من فکر کردهام جواب داده است، اما گویا جواب نداده است…”
روشن مسئول صفحهی کتاب روزنامهی “شرق” و یکی از مدیران سایت “مجذوبان نور” است.
شعری از “کتاب نیست”:
“وقتی میخواهم دربارهی تو شعر بنویسم/ شعری دیگر به ذهنم میرسد/ تو همیشه/ شعر بعدی هستی”
آذر: چیدن باد
“چیدن باد”، عنوان تازهترین رمان دو جلدی “محمد قاسمزاده” است که به تازگی از جانب «نشر قطره» منتشر شده است. تصویر روی جلد اول این رمان، تصویر گرافیکی زیبایی از احمدشاه در زمینهی آبی و تصویر روی جلد دوم، تصویری گرافیکی از رضاخان است. چیدن باد، داستان سقوط چهار شاه آخر ایران است. قاسمزاده برای کمتر کردن حجم این رمان حتا به حذف دیالوگها هم تن داده اما تعداد صفحات آن به ۷۵۰ صفحه رسیده است. قاسمزاده دربارهی چیدن باد که بعد از سالها توقف در ادارهی سانسور جمهوری اسلامی مجوز نشر گرفته است میگوید: “در یکی از این داستانها، قصهی چهار شاه آخر ایران محمدعلیشاه، احمدشاه، رضا شاه و محمدرضا شاه روایت میشود؛ البته با مد نظر قرار دادن این مسئله که برای اولینبار در تاریخ ایران، این شاهان از حکومت خلع و از کشور اخراج میشوند. در این داستان به منشا این اتفاق در این دوره از تاریخ ایران پرداخته میشود. داستان دوم این رمان، قصهی خانوادهای است که با این شاهان مبارزه میکنند. از پدربزرگ گرفته تا داماد و فرزند و نوه و غیره. در این میان هر یک از آنها به مسیری میرود؛ برادر حرف برادر را قبول ندارد، یکی به گروههای چپ گرایش پیدا میکند، یکی به گروههای راست، یکی مذهبی میشود، یکی لائیک و از این قبیل طیفهای فکری. من در این رمان سعی کردهام به این مسئله بپردازم که چرا ما با وجود اینکه چهار شاه را از حکومت خلع و حتی از مملکت اخراج کردهایم، همچنان خودمان با خودمان درگیریم؟”
دی: من و خواهرم
دومین مجموعه شعر “کتایون ریزخراتی” با عنوان “من و خواهرم” از سوی “نشر چشمه” و در فروست “جهان تازهی شعر” منتشر شد. اولین مسئلهای که به طور مشخص در شعرهای این مجموعه دیده میشود، همان سادهنویسی کذایی و همهگیر است که در سطح نازل خود به ثبت مسائل روزمره بدون داشتن هیچگونه دید انتقادی و کنشگرانهای تبدیل میشود. شاعر به زبان اهمیت چندانی نمیدهد و این مسئله اثر او را به ورطهی نثر مستقیم بدون هیچگونه حقانیتی در عرصهی شعر میراند. شعرهای “من و خواهرم” در گذشته غوطه میخورد و در برخورد خاطرات دور و نزدیک، به زمان حال مراجعه میکند. شعری از این دفتر:
“من و خواهرم/ از خیابان رد میشدیم/ مادرم/ ماهی ظهر عید را سرخ میکرد/ پدرم جاکفشی را مرتب میکرد/ پسرم دستهای پدرش را میکشید/ آنها دو برادر بودند/ من و خواهرم/ عاشق یکی از آنها شدیم/ ماهی سرخ شد/ و کفشها واکسخورده و براق/ پسرم/ پدرش را در نقاشی جا گذاشت/ قلب خواهرم شکست/ کنار من/ به آن طرف خیابان که رسیدیم/ هنوز هر دو/ تنها بودیم.”
بهمن: بُت دورهگرد
رمان “بُت دورهگرد”، عنوان دومین رمان نویسندهی جوان، “مرجان بصیری” است که از جانب انتشارات “ققنوس” روانهی بازار کتاب شده است. شخصیت اصلی این رمان، همانند نویسنده، دختری جوان است و این مسئله همذاتپنداری شدید مخاطب با او را در پی دارد و به روایت رنگ و رویی زنانه هم میدهد. مهمترین عنصر این روایت، درگیری انسان با خاطرات و خوردهشدن او به دندانهای امر گذشته و دور از دست است. این تراژدی که در فضایی واقعگرایانه اتفاق میافتد، با هرچه بیشتر ذهنی شدن روایت و فرو رفتن راوی در خاطرات خود، شانه در نوعی فراواقعگرایی کابوسوار میخواباند. شاید نکتهی منفی “بُت دورهگرد” که دست بر قضا جلد زیبایی هم دارد، آسانگیری بیش از حد نویسنده در تعامل بین اندیشههای گوناگونجاری در روایت است که آن را به مرزهای یک رمان پیش پا افتاده و عامهپسند نزدیک میکند.
از مرجان بصیری پیش از این، مجموعه داستان “شهر یکنفره” منتشر شده بود.
اسفند: راس و دروغش گردن مردم
«ناصر ندیمی» دومین دفتر شعر خود را با عنوان “راس و دروغش گردن مردم”، از جانب نشر “امرود” منتشر کرد. این مجموعه که غزلهای ندیمی را شامل میشود، تفاوت چندانی با دفتر پیشین او، “غروب این حوال…” ندارد. غزلها هنوز عاشقانهاند و گاه که شاعر مجالی پیدا کرده تا نفسی بگیرد، متلکی هم به مسائل سیاسی اجتماعی گفته است و این رویهی غالب غزل معاصر بوده است که به جای طرح مسائل جدی، هنوز درگیر تغزل به قول خودشان مدرن و آزمایشات مختلف و بیپایان در زمینهی نوکردن غزل و فرم و ساختار زبانی و نئوغزل و غزلفیلماند. تصویر روی جلد کتاب، آچار فرانسههایی در حال پروازند. به هر حال راس و دروغش گردن مردم! پارهای از یک غزل این دفتر:
اینجا زمین به نام تو پیوند خورده است/ حتی، زمان به دست تو خود را سپرده است/ من میگریزم از هوس کهنهی خودم/ تا آبروی اندک ما را نبرده است/ تقویم سالخوردهی دل را ورق بزن/ چون روزهای زخمی خود را شمرده است…