جناب خاتمی! تردید را کنار بگذارید

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

طبق گزارش‌ برخی رسانه‌ها، آقای محمد خاتمی با ارسال نامه‌ای به چند شخصیت سیاسی از آنان خواسته ‏است تا در باره حضورش در انتخابات ریاست جمهوری دهم اعلام نظر کنند.‏

کسانی که آقای خاتمی خواستار اعلام نظر آنها شده، طبق گزارش همان رسانه‌ها، عموما از نزدیکان رئیس ‏جمهور سابق محسوب می‌شوند یعنی کسانی که آقای خاتمی دسترسی آسانی به آنها داشته و می‌توانسته ‏نظرشان را به طور شفاهی بشنود.‏

البته هنوز معلوم نیست که این خبرها تا چه اندازه از صحت برخوردار است، اما اگر به واقع آقای خاتمی در ‏پی کسب اطلاع از نظر دیگران نسبت به کاندیداتوری خود است، من به عنوان یک نویسنده مطبوعاتی به ‏ایشان پیشنهاد می‌کنم که یک بار و برای همیشه تردید را کنار بگذارد و از ورود به این صحنه خودداری کند!‏

بارها گفته‌ام که من برای آقای خاتمی به عنوان یک روحانی شیعی و شخصیت فرهنگی احترام بسیاری قائلم و ‏در تمام انتقادهایی که در دوره ریاست جمهوری ایشان و بعضا با لحن گزنده‌ای از او کرده‌ام، خوش فکری و ‏صداقت و شرافتش را از یاد نبرده‌ام.‏

با این حال، به نظرم آقای خاتمی هیچکدام از ویژگی‌های بارز یک رهبر سیاسی را ندارد بخصوص در یک ‏شرایط بحرانی.‏

جناب خاتمی بن مایه‌ای فرهنگی و کم و بیش فلسفی دارد و امر سیاست در نظام فکری او نه جایگاه واقعی ‏خود را پیدا کرده و نه از چندان مرتبه و ارجی برخوردار است.‏

این در واقع، نخستین مشکل آقای خاتمی برای تبدیل شدن به یک رهبر سیاسی است. مشکل دوم او در این زمینه ‏خاص، تساهل در آن دسته از امور سیاسی است که در سیاست واقعی تساهل پذیر نیست. در واقع تساهل ‏بی‌مورد نه فقط زیبنده یک رهبر سیاسی نیست، بلکه تمام امکانات او را برای پیشبرد برنامه‌اش به باد می دهد و ‏او را در مقابل رقبایش بی‌دفاع می‌کند.‏

برای اینکه متهم به تندروی نشوم، این احتمال را رد نمی‌کنم که آقای خاتمی ممکن است برای ریاست جمهوری ‏یک کشور کاملا با ثبات و برخوردار از نظم نهادینه شده مانند سوئیس مناسب باشد، اما برای کشوری مانند ‏ایران که بحران‌های بدخیم از هر گوشه‌اش در حال رخ نمایی است، به هیچوجه مناسب نیست.‏

به عبارت دیگر آقای خاتمی رونده راه هموار است نه راه سنگلاخی و متاسفانه مسیر سیاست در ایران به ‏طرز کم سابقه‌ای سنگلاخی شده است.‏

از این جهت، نه به قصد بی‌احترامی و یا تقابل با ایشان بلکه از سر حساسیت به سرنوشت او با ورودش به ‏صحنه انتخابات مخالفم.‏

آقای خاتمی به رغم ناکامی‌های دو دوره ریاست جمهوری سرانجام توانست با حفظ وجهه خود این مقام را ‏ترک کند و همچنان به عنوان یک شخصیت قابل احترام در جامعه به ایفای نقش بپردازد، اما بیم آن می‌رود که ‏ورود دوباره ایشان به عرصه‌ای که پیچیده‌تر و سختتر از دوران قبل شده، نه فقط برای جامعه ایرانی ثمری ‏در پی نداشته باشد، بلکه وجهه شخصی او را نیز تخریب کند.‏

در واقع با شرایطی که ما در پیش داریم (البته اگر رویداد دراماتیکی مانند پذیرش بسته گروه 1+5 و یا بروز ‏جنگ مسیر تحولات را کاملا تغییر ندهد) نیروهای خواهان برون رفت از بحران، باید به صورت یکپارچه ‏در پشت شخصیتی که هم مولفه‌های سیاسی را بشناسد، هم قدرت رهبری و مدیریت داشته باشد و هم رای ‏قاطع جامعه را به دست آورد، بسیج شوند.‏

اگر چنین تحولی به وقوع نپیوندد که باید منتظر ابعاد عمیقتری از سیاهچاله‌ای که اطرافمان را در بر گرفته، ‏باشیم و اگر به وقوع پیوندد در آن صورت، آن شخص نمی تواند جناب خاتمی باشد، زیرا همانطور که در بالا ‏گفته شد، ایشان دو ویژگی نخست را ندارد و در عین حال، رای قاطعی نیز به دست نخواهد آورد.‏

به باور من، آقای احمدی نژاد رئیس جمهوری یک دوره‌ای است و چه در درون نظام سیاسی و چه در افکار ‏عمومی، شانسی برای انتخاب دوباره ندارد.‏

با این حال، هیچکس با هیچ ابزاری نمی‌تواند مانع ورود او به صحنه رقابت انتخاباتی شود، ورودی که قاعدتا ‏با طرح بحث‌های بسیار جنجالی و مبتنی بر افشاگری‌های هیجان انگیز خواهد بود، اما اینها برای آقای احمدی ‏نژاد رای به دنبال نخواهد داشت.‏

به هر حال، آقای احمدی نژاد در بین جبهه موسوم به اصول‌گرایان رقیبان جدی خواهد داشت و از همین رو، ‏فضای انتخابات دو قطبی نخواهد شد.‏

در آرایشی بدین نحو، آقای خاتمی احتمالا پیروز میدان خواهد شد، اما با رای ناپلئونی! از آنجا که گروههای ‏اصلاح طلب معمولا دست اندرکاران انتخابات را به تقلب متهم می‌کنند و شرط پیروزی را تفاوت چشمگیر ‏آراء کاندیدای اصلاح طلب با رقیب آن می‌دانند به طوری که تقلب را بی‌اثر کند، بنابراین، طبق این منطق، نام ‏آقای خاتمی از صندوق‌های رای بیرون نخواهد آمد!‏

اما اینکه می‌گویم رای آقای خاتمی ناپلئونی خواهد بود، دلیلش این است که حضور ایشان هیجانی در جامعه ‏برنمی‌انگیزد و مهمتر از آن بسیاری از اقشار جوان را نمی‌توان برای رای دادن به ایشان قانع کرد و به ‏حرکت در آورد.‏

گروههای اصلاح طلب با توجه به تجربه‌ دو انتخابات گذشته نباید فراموش کنند که قهر کردگان با صندوق‌های ‏رای از نظر کمی تاثیرگذارترین نیرو در انتخابات به شمار می‌روند و صرف اجماع 18 گروه اصلاح طلب ‏بر روی شخصی که هیجان و جنبش عمومی در سطح جامعه برنیانگیزد، دوم خرداد دیگری را رقم نخواهد ‏زد.‏

اینکه آن فرد کیست و چگونه می‌توان در مورد آن به توافق عام رسید و جامعه را پشت سر آن بسیج کرد البته ‏خود پرسش مهمی است، اما آن شخص متاسفانه آقای خاتمی نیست و خود او هم نمی خواهد که چنین شخصی ‏باشد.‏