ماجرای کشتن دختر نماینده سابق مجلس

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» در مصاحبه با روز مطرح شد

محمدباقر باقری نژادیان فرد، نماینده دوره های سوم و ششم مجلس اسلامی در مصاحبه با “روز” میگویده تردیدی ندارد مجموعه ای در درون حاکمیت ، قتل دختر دانشجوی او را برنامه ریزی کرده اند.

فاطمه باقری نژادیان فرد، دختر این نماینده سابق مجلس روز ششم مرداد سال گذشته از منزل شخصی شان در خیابان دولت خارج  و یک روز بعد جنازه او کیلومترها دور از منزل و در کوههای بی بی شهبانو در شهر ری پیدا شد.

مسئولان قضایی علت مرگ را ابتدا مرگ طبیعی و سپس خودکشی با قرص برنج ذکر کردند؛ امری که آقای باقری نژادیان رد می کند و میگوید دخترش به قتل رسیده و ازاو خواسته شده این مساله را پی گیری نکند.

مصاحبه “روز” با آقای باقری نژادیان فرد در زیر می آید:

 

آقای باقری نژادیان برگردیم به ده ماه قبل ممکن است توضیح دهید چه اتفاقی افتاد؟

دختر من بعد از ظهر روز 6 مرداد از خانه خارج شد. دیروقت که شدو  نیامد گمان بردیم چون پنج شنبه است سر خاک مهندس سحابی رفته اما وقتی هیچ خبری از او نشد فکر کردیم شاید آنجا او را بازداشت کرده اند. روز بعد پسرم سر خاک سحابی ها رفت تا شاید خبری بگیرد هیچ خبری نبود. او که بازگشت ما به کلانتری مراجعه کردیم چند ساعتی بعد از مراجعه ما ، از کلانتری شهر ری تماس گرفته و گفتند که جنازه دخترم را در کوههای اطراف شهر ری پیدا کرده اند. از ما خواستند به پزشکی قانونی کهریزک برویم . ما آنجا جنازه را دیدیم و شناسایی کردیم.

 

و شما شکایت کردید. نتیجه شکایت تان چه شد؟

بله من رسما شکایت کردم اما الان یازده ماه گذشته و هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. پرونده در دادسرای شهر ری است؛ همان جایی که جنازه را پیدا کردند و من رسما پی گیری میکنم اما متاسفانه جواب درستی نمیدهند.

 

جنازه دختر شما کالبدشکافی شد؟ پزشکی قانونی چه عاملی را دلیل مرگ اعلام کرد؟

گفتند مرگ طبیعی بوده و نه تجاوزی و نه خفگی صورت نگرفته. اما مرگ طبیعی امکان ندارد. ما در خیابان دولت در شمال شهر زندگی میکنیم و دختر من عصر از خانه خارج شده رفته شهر ری و دامنه کوههای شهر ری و به مرگ طبیعی فوت کرده؟!! کدام عقل سلیمی این را می پذیرد؟ بعد گفتند دخترم قرص برنج خورده و مرده. این یعنی دخترم با قرص برنج خودکشی کرده. آخر کسی که بخواهد قرص برنج بخورد میرود 60 کیلومتر آن طرف تر قرص را میخورد؟! اصلا آن منطقه و ان کوهها جایی نیست که آدم ها بتوانند به راحتی و به تنهایی آنجا بروند. دختر دانشجوی من چگونه آنجا برده شده و جنازه او آنجا چه میکرد؟ اینها سئوالاتی است که جواب نمیدهند. گفتند دخترم رفته کوهپیمایی، که این دیگر خیلی مسخره بود. اطراف منزل ما کوههای بسیاری است چرا دختر من برای کوهپیمایی چنین جایی برود؟ خود ما رفتیم و آنجا را دیدیم کسی نمی تواند تنها آنجا برود. خودشان هم توی این قضیه گیر کرده اند و نمیدانند چه باید بکنند.

 

شما در نامه ای که به رئیس قوه قضائیه نوشته بودید عنوان کرده اید که دخترتان “توسط مجموعه ای که هفته ها بود کوچه را زیر نظر داشتند، ربوده و پس از ضرب و شتم و با سم کشنده بدست اشقی الاشقیا کشته شده”. ممکن است درباره  این مجموعه ای که هفته ها شما را تحت نظر داشتند توضیح دهید؟

مدتها بود که کوچه ما توسط نیروهای امنیتی کنترل می شد یعنی رسما ما را تحت نظر داشتند. هم خودمان این مساله را دیده بودیم و هم همسایه ها متوجه موضوع شده بودند. اما من اهمیتی نمیدادم چون کار خاصی نمیکردم و برایم مهم نبود که تحت نظر بگیرند.اما درباره ضرب و شتم باید بگویم که  صورت دخترم و دستها و بازوانش کبود بود. پاهایش هم همین طور. نمیدانم با او چه کرده بودند کتکش زده و بعد کشته بودند یا او زیر کتک جان داده؛ نمیدانم.

 

یعنی معتقدید نیروهای امنیتی دختر شما را به قتل رسانده اند؟

کوچکترین تردیدی نیست که مجموعه ای در حاکمیت آگاهانه برنامه ریزی کرده و دخترم را گرفته و برده اند؛ حالا یا کشته اند یا دخترم زیر دستشان کشته شده. برخی افراد به ما گفتند دیده اند عده ای دخترم را نزدیک  حمام متروکه ای که کنار خانه ماست است گرفته و برده اند. اینکه بچه مرا برده اند ساعت ها بازجویی کرده اند فشار آورده اند یا چه کرده اند ما نمیدانیم. بعد هم بزرگواری کرده و در کوههای بی بی شهبانو انداخته اند یعنی دهها کیلومتر دورتر از خانه ما. قصدشان از اینکه جنازه را آنجا انداخته اند چه بوده آیا ماموریت داشتند آنجا بیندازند یا ترسیده و آنجا رها کرده اند ما نمیدانیم کسی هم به سئوالات ما پاسخ نمیدهد.فقط لطف خدا بوده که جنازه پیدا شد.  همان اوایل و تازه چند روزی بعد از کشته شدن دخترم، سایت وابسته به سپاه درباره این مساله نوشت که پدر او اصلاح طلب تندرو بوده در مجلس ششم در تحصن نقش داشته، به رهبری نامه نوشته و حامی کروبی و دستغیب بوده و … بعد نوشتند که قتل دختر فلانی مشکوک است. پس از آن چند نفر از دوستان ما را در استان فارس احضار و درباره من سئوال کرده بودند. از زمان تحویل جنازه دخترم که در پزشکی قانونی کهریزک تحویل گرفتیم تا همین الان که با شما صحبت میکنم درباره من حساسیت بسیار زیادی از سوی اطلاعات دیده شده. حتی به خود من گفتند  پی گیری نکن و به نوعی تهدید کردند. خب اگر مساله ای ندارند چرا نمیخواهند پی گیری کنیم؟ چرا جواب درستی به ما نمیدهند؟

 

چه کسی به شما گفت پی گیری نکنید؟

چهلم دخترم بود راهی کازرون بودم که آنجا مراسم بگیرم، در هواپیما آمدند تهدید کردند. فردی که خود را معرفی هم کرد آمد و گفت  ادامه ندهید دیگران هم در خطر هستند. حالا یا ماموریت داشته به من چنین بگوید یا از سر دلسوزی و یا هر دو. ما واقعا نمیدانیم. بارها گفته اند که سکوت کنید و پی گیری نکنید. حتی یکی از مسئولان وزارت کشور به یکی از دوستان ما گفته بود این هنوز دارد پی گیری میکنید؟ خب چرا نباید پی گیری کنم؟ چطور پی گیری نکنم؟ اینها اینقدر بی عاطفه هستند که توقع دارند مرتکب قتل شوند و ما پی گیری نکنیم؟ اگر دختر سران حکومت، دختر مسئولان وزارت اطلاعات و یا سایر مسئولین اینطور به قتل برسد پی گیری نمیکنند؟

 

گفتید کسانی دیده بودند که عده ای دختر شما را گرفته و برده اند. درست است؟

بله اما متاسفانه نمی توانم آنها را به دادگاه معرفی  کنم و آنها را به خطر بیندازم. این دادگاه است که باید این مساله را حل  و قاتلان را معرفی کند. همان اوایل به برخی که از دختر من دفاع کرده و خواستار روشن شدن قضیه شده بودند گفته بودند اینها ضد انقلاب هستند چرا دفاع میکنید؟ مگر تو خودی نیستی و … گفته بودند که اینها ستاد مرکزی دفاع از سران فتنه هستند و …  من با میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی ارتباط داشته ام، من نماینده مجلس بوده ام. این ارتباط ها شد ستاد مرکزی فتنه؟

 

همان زمان اعلام کردند که فاطمه با دیدگاههای شما دچار تعارض و دچار افسردگی حاد شده بود و…

فاطمه طرفدار میرحسین موسوی و از طرفداران جنبش سبز بود. من هم اصلاح طلب بودم و از هواداران میرحسین موسوی. اینها را میگویند که بگویند او خودکشی کرده. دختر من، دختری شاد و سرحال بود، دانشجو بود و هیچ مشکلی نداشت.

 

آقای باقریان نژاد فکر میکنید چرا دختر شما را به قتل رساندند؟

احتمال اینکه در بعضی اعتراضات بعد از انتخابات حضور داشته زیاد بود. اما آیا حق دارند فردی را  اینگونه از بین ببرند و جواب هم ندهند؟  واقعا نمیدانم به خاطر ترساندن من و اصلاح طلبان و منتقدان چنین کاری کرده اند یا نه. بله من منتقد هستم، منتقد بوده ام و همیشه با صدای بلند انتقاد کرده ام در جلسات کانون دفاع از زندانیان سیاسی شرکت میکردم طرفدار میرحسین موسوی بوده ام و هستم. اینها جرم است؟ اگر جرم است چرا خود مرا نکشتند؟ چرا دختر معصوم مرا که هیچ گناهی نداشت کشتند؟ الان هم فقط میخواهیم مساله روشن شود. دختر من که دیگر زنده نمی شود اما حداقل مساله روشن شود و برای دیگران چنین اتفاقاتی نیفتد. این روزها خیلی چیزها شنیده ایم . شنیده ایم که لیستی داشته اند و قرار بود قتل های زنجیره ای را بدین نحو انجام دهند خب وقتی شفاف نیستند و پاسخ نمیدهند خیلی شایعات مطرح می شود. اما در هر صورت میدانیم از اول انقلاب تا به حال امثال این جنایت ها رابرای حفظ صندلی قدرت انجام داده اند. سالهای اول انقلاب چقدر انسان مفقود شدند، پسر خاله مرا که دانشجوی دانشگاه شیراز بود همان سالهای اول انقلاب بردند و دیگر هیچ خبری از او نشد. مادرش تا همین یکی دو سال پیش چشم انتظار بود و در خانه که به صدا در می آمد از جا می پرید که خبری از بچه اش آورده باشند و … تا فوت کرد. امثال اینها زیاد بودند.

 

شما قضیه پسر خاله تان را پی گیری کردید؟

دهه اول انقلاب چون ما علاقه زیادی به بنیانگذار و رهبر انقلاب داشتیم می گفتیم چرا در مقابل رهبر و انقلاب ایستاده اند. حاضر نبودیم حتی سئوال کنیم  که پسر خاله ما چی شد. دوره ششم مجلس خیلی ها می آمدند نامه میدادند کمک میخواستند برای گرفتن خبری از فرزندانشان و پیدا کردن انها.  ما هم نامه میدادیم ولی جواب درستی نمی گرفتیم و می گفتند ما خبر نداریم. مگر قتل های زنجیره ای را پاسخ دادند؟ ندا آقا سلطان را روز روشن کشتند و گفتند ما نکشتیم. خواهرزاده میرحسین موسوی را کشتند و گفتند اتفاقی بوده. به این راحتی دروغ میگویند. نمیخواهند مسائل روشن شود چون ابزار حکومت شان ارعاب و ایجاد وحشت و ترس است و می گویند حرف بزنید بچه های دیگرتان را می کشیم اما نمیدانند که این گونه دارند ریشه خودشان را میزنند. امثال من و خانواده هایی مثل ما ان همه هزینه دادیم که انقلاب شود که اسلام روی کار بیاید و کشور بهشت شود چه میدانستیم چه در انتظار ماست و چه خواهد شد.

 

و اکنون سه دهه بعد از انقلاب دختر شما به قتل رسیده و به شکایت شما هم رسیدگی نمیکنند شما چه تصمیمی دارید؟

میخواهند مرا خسته کنند من 63 سال دارم و از نظر جسمی توان زیادی ندارم اما  خسته نمی شوم. فکر نمیکردند اینطور پی گیری کنم. من بیش از 40 سال است که در مبارزه هستم و خسته نمی شوم. ما میخواهیم ابعاد این جنایت را بدانیم. میخواهیم روشن شود که چه کسانی و چرا دختر مرا کشتند. تنها کاری هم که الان می توانم بکنم همین کاری است که الان میکنم؛ با شما مصاحبه میکنم. افشاگری میکنم  و ماهیت ستمگرانه شان را افشا میکنم. ساکت نخواهم ماند و دست از پی گیری هم برنخواهم داشت. من 40 سال است که چوبه دار روی دوشم است. خودم ، خانواده ام و هر کسی را از بین ببرند چون اعتقاد به خدا و قیامت دارم ساکت نمی شوم. دخترم رفت اما شاید بتوانم جلو دهها و صدها جنایت مشابه را بگیرم. الان که با شما صحبت میکنم آقایان هم می شنوند از پشت خط ها. بشنوند آخر ما انقلاب کردیم مادر و برادران من تکه تکه شدند که شکنجه نباشد که ربودن آدم ها ، جنایت، ترور، تحقیر و خفقان و دیکتاتوری نباشد نه اینکه بعد از 33 سال وضعیت مان این باشد دختر مرا ببرند و بکشند و هیچ جوابی هم ندهند.