ماکت امام، جسد انقلاب

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

کسی از “کافر وکمونیست و بهائی و سطنت طلب وچپی و منافق” در این شبیه سازی دست ندارد، عوامل “موساد، سیا، اینتلیجنت سرویس و…” روحشان بی خبر است و هیچکدام از “خبرگزاریهای استکباری وخبرنگاران مزدور” در انتشار آن دخیل نیستند.

 خود خود “نظام” سرانجام “انقلاب” را رسما باز سازی و توسط خبرگزاری مهروابسته به سازمان تبلیغات اسلامی به جهان مخابره می کند.

ماکت “امام خمینی” را از هواپیما پیاده می کنند. صحنه معروف بازگشت به ایران است.

سایه احمدخمینی رابزحمت می شود دید. هیچ یک از یاران روحانی و غیر روحانی “امام”نیستند. تنها نظامیان صف در صف به چشم می آیند ودر برابر “امام مقوائی” که از فرش قرمز می گذرانندش خبردار می ایستند. ارکستر نظامی می نوازد. دو سرباز “امام” را بر ماکت می برند. داردمی افتد که سر باز جوانی سر پا می ایستاندش. بر پاترولی سوارش می کنند که رنگش قرمز شده که پاترول سیاه “سردار رانندگی” یعنی محسن رفیق دوست نباشد. بر بدنه پاترول تصویر تمام قد “امام خامنه ای” دیده می شود که لبخندی از قباسوختگی بر لب دارد.

در آغاز دهه “انقلاب شکوهمند اسلامی” که نظامیان یک ونیم میلیون نفر را برای شرکت در سخنرانی جانشین آقای خمینی و سایر مناسبت های جاری در بهمن ماه سازماندهی کرده اند، حقیقت “نظام” دراین شبیه سازی متجلی است. از “امام” فقط یک ماکت مانده است و بس.

 دوقاب دیگر در کنار تصاویر شبیه سازی قرار می گیردو صحنه راکامل می کند:سید محمدهاشم دستغیب٬ فرزند‌ ارشد آیت‌الله دستغیب – یار بسیار نزدیک آیت اله خمینی وامام جمعه شیراز که در سال ۶۰ ترور شد – از جهان می رود. نیروهای وابسته به سپاه پاسداران شیراز، مانع حضور آیت‌الله علی‌محمد دستغیب از مراجع‌تقلید و عضو مجلس خبرگان در این مراسم می شوند و از اجرای “وصیت‌نامه” او نیز جلوگیری می کنند.

آیت الله خامنه ای که به بهانه آغاز جشن های حکومتی فجر به بهشت زهرا رفته تا با حضور در محل دفن آیت الله خمینی “با آرمان های انقلاب اسلامی تجدید میثاق کند”، دست به حرکت نمادینی می زند که مثل بمب در محافل بسیجی ها، مداحان و امنیتی ها می ترکد و موضوع روز پیامک های آنها می شود.ولی فقیه دوم در محل دفن ذبیح الله بخشی، معروف به “حاج بخشی”، عضو گروه فشار و سرکرده انصار حزب الله در دهه هفتاد، حضور می یابد و برای رهبر چماقداران فاتحه می خواند.

تصویر کامل، درست و آینه تمام نمای سرنوشت “ انقلاب اسلامی” است. اوباش فرزندان انقلاب را خورده اند. تنها هاشمی رفسنجانی است که هنوز جان سختی می کند. “امام اول” انقلاب بی همه یاران در قد وقامت مقوائی می آید ودستمایه مضحکه بی سابقه ای می شود. “امام دوم” انقلاب بارهبر چماقداران مهر می ورزد. عبرت آموز است که حتی بر مزار آیت اله طالقانی نمی رود.

می توان زیر آفتاب بی رمق بهمن ۱۳۹۰ جسد انقلاب ۱۳۵۷ رادید که دارد می پوسد.

نامه به رهبری دیگر به “نهضت” تبدیل شده است.نامه دو سیاستمدار کهنسال از دوجناح سیاسی کاملا مخالف علنی می شود. نامه قدیمی نورالدین کیانوری آخرین دبیر اول حزب توده که در خانه تحت نظر وزارت اطلاعات در گذشت و نامه احمد صدر حاج سیدجوادی، وزیر دادگستری در دولت موقت مهدی بازرگان و کهنسال‌ترین فعال سیاسی ایران.

قاسم روان‌بخش٬سردبیر نشریه پرتو، -ارگان موسسه مصباح یزدی- وازاعضای جبهه پایداری، روی مجموعه نامه ها که شمارش دارد از هزاران می گذرد، مهر انگلیسی می زند: “بعد از نامه‌نگاری‌ پادوهای ضدانقلاب به رهبر معظم انقلاب، رسانه رژیم سلطنتی انگلیس برای حضرت آقا کلیپ ساخت و آنرا روی سایت خود قرار داده که این موضوع نشان می‌دهد نامه‌ها به رهبری هماهنگ شده بود”.و خبر هم می دهد:” بیش از ۱۶ هزار نامه برای انتشار علیه رهبر جمهوری‌اسلامی آماده است.”

فاجعه ای که نورالدین کیانوری هشدار داده بود، از زبان صد رحاج سید جوادی و هاشمی هم تکرار می شود. ایران از همه جانب در خطر است. درهفته ای که عراق درتولید نفت از جمهوری اسلامی جلومی افتد و اموال خانه سینما توسط دولت تصاحب می شود، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نگران اقتصاداست بیشتر و از” بهمنی سهمگین” که” آینده کشور را تهدید کند” سخن می گوید.

رییس اتحادیه طلا و جواهر ایران، آمار مهمی می دهد: “مردم ۱۰۰ تن طلا انبار کرده اند.” دبیر ستاد هدفمندی یارانه‌ها از حذف ده میلیون نفر از “پردرآمدها” خبر می دهد.وال استریت ژورنال می نویسد:“دایره تحریم های مالی تنگ تر می شود.” خبر می رسد: “مواد غذایی پشت مرزها مانده است.بار کشتی‌های حامل محموله‌های وارداتی مواد غذایی و محصولات کشاورزی ایران به دلیل مشکلاتی که در دریافت پول به وجود آمده تخلیه نمی‏شوند.” احمدتوکلی می گوید: “رئیس جمهور به جای دفاع از پول ملی درباره تعزیه سخنرانی می‌کند.”

ووقتی هم نوبت اقتصاد می رسد، رئیس جمهور حنای مانده ای را بکارمی گیردکه ته رنگ هم ندارد : “به عنوان مطلع می گویم هیچ مشکلی در اقتصاد کشور وجود ندارد و ما از ثبات اقتصادی برخورداریم.”

رئیس جمهور بی یال و دم اشکم که فیگارو” تملق گو” می خواندش و صدرحاج سوادی” تروریست”، ظاهرادنیا را ازچشم آقازاده اش می بیند: :” مهدی فرزند بزرگ محمود احمدی نژاد با برخورداری از رانت فرزند رئیس دولت بودن در برجی در جزیره کیش زندگی می کند. او بدون کنکور توانسته است در مقطع دکترای واحد کیش دانشگاه صنعتی شریف و با شهریه ای معادل هر ترم بیست میلیون تومان تحصیل کند.”

معلوم نیست آقازاده می داند که پدرش مخالفان خود را به “اشرافی گری”، “استفاده از رانت قدرت و ثروت” متهم می کند؛ ودر زمان تبلیغات انتخاباتی و پس از آن خود را با القابی چون “رجایی ثانی”، “رئیس جمهور مکتبی” و “مردی از جنس مردم” می خواند، یا نه. هرچه هست “آقا مهدی” واقعا از ثبات اقتصادی بر خوردار است و مجبور نیست مانند رانندگان کامیون دست به اعتصاب بزند.

پایوران نظام هم هر کدام بالای سر جسد “انقلاب” ساز خودشان را می زنند. صادق لاریجانی اعدام “اخلاگران بازار ارز و سکه” را راه چاره می داند. احمد خاتمی نعره می کشد: “اروپا با تحریم ایران خود را بدبخت کرد.” ومدیر عامل شرکت ملی نفت، ضمن تأکید بر آمادگی جمهوری اسلامی برای “قطع فوری” صادرات نفت به اروپا، هشدار می دهد که شرکت‌های اروپایی یا باید قراردادهای نفتی بلند مدت با ایران منعقد کنند، یا هم‌ اکنون خرید نفت از جمهوری اسلامی را متوقف کنند.”

 ظاهرا این بابا که به همه چیز می برد الا مدیر عاملی شرکت ملی نفت، می خواهد “هم اکنون” مانع بدبختی اروپاشود.

حرف حساب را اما حسین موسویان در مصاحبه با ال پائیس می زند.سفیر اسبق جمهوری اسلامی درآلمان، مذاکره کننده اصلی مساله اتمی در زمان محمد خاتمی، بعد از برکشیدن محمود احمدی نژاد، برکنار شدوگفتند جاسوس است. چندبار دستگیرش کردندو رهایش ساختند. بعد به دامان شیطان بزرگ رفت ودردانشگاه پرینستون به تحقیق و تدریس مشغول شد. بالاترین مقام جمهوری اسلامی که در ایالات متحده سکونت دارد، سر انجام سکوت رامی شکند و از خواست جمهوری اسلامی پرده بر می دارد: “اول- مقامات آمریکایی اطمینان دهند که نیت واقعی شان تغییر حکومت در ایران نیست. رهبر انقلاب همواره براین عقیده بوده که هدف اصلی ایالات متحده از سال ۱۹۷۹ تغییر حکومت به هر شیوه ممکن است. دوم- مقامات آمریکایی به دنبال رابطه ای برپایه عدم مداخله، احترام متقابل، و به رسمیت شناختن منافع ایران در منطقه و در جامعه بین المللی باشند.”

همه چیز مثل روز روشن است. منافع ملی و حق مسلم و غیره شعارهای تبلیغاتی است.“نظام” می ترسد که برود و مساله اتمی را با تضمین ماندن تاخت می زند. منظور از شعار “استقلال” در بهمن پیروزی انقلاب هم حتما همین بود.

و همه چیز بر می گردد به مساله ای که بود و نبود “نظام” در گرو آن است. دکتر علی اکبر ولایتی که از بیخ گوش خامنه ای می آید، تاکید می کند: “درمساله اتمی کوتاه نمی آئیم.”

 رضا تقی زاده – تحلیلگر سیاسی- فضا را چنین می بیند: “حضور نمایندگان ارشد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در تهران، همزمان با افزایش بی‌سابقه ناوهای جنگی آمریکا و متحدان آن کشور در آب‌های خلیج فارس، و اندکی بعد از اعلام تصمیم جامعه اروپا دایر بر تحریم خرید نفت ایران، فرصت تازه‌ای است که جامعه جهانی، ضمن تشدید فشار‌های جنگی، مالی و روانی، برای انجام گفت‌وگوهای اتمی در اختیار جمهوری اسلامی قرار می‌دهد.در هفته ای که موافقت ایران با پذیرایی دو روزه از نمایندگان ارشد آژانس، از جمله هرمن ناکارتس، رئیس گروه بازرسان و رافائل گروسی، معاون دبیرکل، پیروزی کوچکی است برای عملگرایان درون حاکمیت سیاسی ایران.”

خانم ها! آقایان!

“نظام”، هستی ایران را گروگان بقای خود گرفته است، حتی اگر به قیمت جنگ باشد. افزایش ۱۲۷ درصدی بودجه دفاعی کشورکه دربودجه سال ۹۱ منظور شده، معنائی جز این ندارد. 

جهان جمهوری اسلامی”اتمی” رابر نمی تابد. وزیر دفاع آمریکا این را برای چندمین بار دراین هفته تکرار می کند.

بیهوده نیست که ال پائیس می نویسد: “صدای طبل جنگ به گوش می رسد.” نظر میشل شودوفسکی – کارشناس مسائل دفاعی- این است: “تدارک حمله به ایران از 9 سال پیش دیده شده” است.

لوموند، دریچه ای بر فضای عمومی اروپا می گشاید: “ایران کشوری است که در مورد جنگ علیه آن حداقل ۵ کتاب در هر کتابفروشی برای فروش گذاشته شده. برخی از نویسندگان این کتاب ها کسانی هستند که حمله آمریکا به عراق برای یافتن تسلیحات کشتارجمعی را توجیه پذیر و منطقی می دانند.”

گروهی از شخصیت‌های دموکرات، جمهوریخواه و مستقل در آمریکا با انتشار گزارشی خواهان افزایش تهدید سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی با هدف توقف “برنامه هسته‌ای نظامی” در ایران می شوند. این گروه فهرستی از توصیه‌های خود را برای توقف این برنامه اعلام می کنند که از جمله آنها می‌توان به تقویت ناوگان نظامی آمریکا در خلیج فارس، افزایش عملیات نامحسوس در ایران و شدت بخشیدن به حملات لفظی در مقابل این کشور اشاره کرد.

هافینگتن پست، خواهان حمله هرچه سریعتر به جمهوری اسلامی است: “آمریکا در واقع سال هاست که درگیر یک جنگ پنهان با ایران بوده است. جنگ سرد با ایران به کندی عمل کرده است؛ شاید باید به فکر جنگ «گرم» باشیم. گفتگوی نظامی با ایران شاید اثر بخش تر از جنگ پنهانی باشد. ایران به هر حال بلند پروازی های هسته ای خود را ادامه می دهد؛ چه مورد حمله قرار گیرد و چه نگیرد. غرب هرچه زودتر این کاررا انجام دهد نتایج آن بهتر است. اگر از این راه حل استفاده نکنیم تغییرات وضعیت خاورمیانه تا سال های سال گریبان ما را خواهد گرفت.”

این نشریه آمریکائی، جمهوری اسلامی را به سوریه پیوند می زند: “در مورد سوریه باید صبر اختیار کرد تا ظرف ماه های آینده مسائل تحول پیدا کند و در مورد ایران باید سخت گیری کرد و ضربه را وارد کرد.”

وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی، سرانجام ربوده شدن یازده ایرانی دیگر در سوریه توسط افراد مسلح راتائید می کند: “این افراد که برای «زیارت» از طریق زمینی به سوریه سفر کرده بودند در مسیر «حلب به دمشق» ربوده شده اند.”

 مخالفین دیکتاتور دمشق ربوده شدگان را مامورین سپاه پاسداران می دانند.

رهبر جمهوری اسلامی بازهم به پشتیبانی از دولت اسد بر می خیزد و “تنها جرم” آن را “حمایت از خط مقاومت منطقه” می داند. وی انتقاد جامعه بین الملل از نظام بشار اسد را معلول همین حمایت می داند و می گوید که موضع جمهوری اسلامی حمایت از “هرگونه اصلاحات” در این کشور در برابر مخالفت با “دخالت آمریکا و کشورهای دنباله رو آن” است.

اتحادیه عرب اعلام می کند که برای توقف خشونت ها در سوریه باید کارهای بیشتری کرد. دو نماینده این اتحادیه راهی نیویورک می شوند تا از شورای امنیت بخواهند در مورد سوریه دست به کار شود و از طرح اتحادیه عرب مبنی بر تشکیل دولتی ائتلافی در سوریه با حضور مخالفان، حمایت کند. آخرین روز هفته اعلام می شود که شورای امنیت روزجمعه(فردا) پشت درهای بسته در این باره مذاکره می کند.

هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا امنیت سازمان ملل متحد اعلام می کند کشور متبوعش خواستار برکناری بشار اسد از ریاست جمهوری سوریه و انتقال مسالمت آمیز قدرت است. عدم اقدام سریع شورای امنیت به منظور یافتن راه حلی برای بحران سوریه، باعث تضعیف اعتبارسازمان ملل می شود.

هفته ای که با آن دهه انقلاب شروع می شود، پایان می گیرد. نیمه شب است که “امام اول” انقلاب اسلامی را بر شبکه های اجتماعی سکه یک پول کرده اند. مقصر اصلی جز “امام دوم” نیست. وقتی فرهنگ را می کشند، قلم بدست بازجویان می دهندومداحان استاد دانشگاه می شوند؛ باید انتظار این شعارها راهم داشت.

علی محمد بشارتی، وزیر کشور هاشمی، می گوید: “به سرعت داریم به مردم پشت می کنیم.” هاشمی روی لبه تیغ حذف می گوید:” بازگشت از خطا، رجوع به مردم”. محمد نوریزاد خواهان پوزش خامنه ای است.

در لحظه کنونی سرنوشت ایران بدست خامنه ای است. چه خواهد کرد؟ فردا در نماز جمعه سرنوشت خودو ایران را دگرخواهد کرد؟

صدای شکستن سکوت می آید. بچه ها می خواهند ۲۵ بهمن را سبز کنند. و این شعر معروف حمید مصدق بر فضای مجازی تولدی دیگر را آغاز می کند:

چه کسی می خواهد؟

من وتو ما نشویم

خانه اش وبران باد!

من اگر برخیزم

تو اگر بر خیزی

همه بر می خیزند.

من چه می گویم؛ آه…

با تو اکنون چه فراموشی ها؛

با من اکنون چه نشستن ها؛ خاموشی هاست.

تو مپندار که خاموشیِ من؛

هست برهانِ فراموشیِ من.

من اگر بر خیزم

تو اگر بر خیزی

همه بر می خیزند