طی چند روز گذشته شاهد امضای تفاهم نامه همکاری میان دو حزب عمده کردستان ایران، حزب کومله کردستان ایران و حزب دمکرات کردستان ایران بودیم. در حالی این تفاهم نامه به امضا رسید که در گذشته روابط میان این دو با حزب فراز و نشیب زیادی روبرو بوده است. همچنین این دو حزب با داشتن سابقه چند دهه ای هنوز از احزاب غیر ساختارگرا و ساختارشکن بشمار می آیند. چه قبل از انقلاب ۵۷ که فعالیت زیرزمینی می کردند و چه بعد از انقلاب که با ماشین سرکوب جمهوری اسلامی روبرو شدند و در جنگی مسلحانه خسارات زیادی به دو طرف وارد شد و در نتیجه به سبب جنگی نابرابر این دو حزب از چهارچوب ارضی ایران خارج شده و مقرهایشان را به کردستان عراق انتقال داده و ارتباطات شان با جامعه هدف یعنی کردستان ایران به تشکیلات مخفی و برخی ارتباطات از این دست محدود شده بود. در عین حال این دو حزب رقابتی فشرده با همدیگر نیز داشته اند و در مقاطعی رویاروی هم قرار گرفته اند. پس از پایان جنگ ایران و عراق و در اواخر دهه ۷۰ این دو جریان عمده از مبارزه مسلحانه روی گردان شده و به مبارزه ای صرف سیاسی و مدنی رو آورده اند. این امر در دوران اصلاحات حکومت محمد خاتمی موضوعیت بیشتری یافت و حتی باعث شد این احزاب بطور غیر مستقیم از طریق شبکه های ماهوره ای تازه تأسیس شان دوباره مشروعیت خود را در کردستان ایران ترمیم کرده و به حاکمیت نشان دهند که در میان مردم کردستان ایران از جایگاه ویژه و بالایی برخوردار هستند.
شکست پروژه انشعاب
اما پس از به پایان رسیدن تصدی گری خاتمی بر مسند ریاست جمهوری و روی کار آمدن حکومت احمدی نژاد و بازگشت انسداد روزافزون در عرصه سیاسی که مستقیما بر کردستان نیز بعنوان یکی از سیاسی ترین مناطق ایران تأثیر زیادی داشته است. روند رکود سیاسی در ایران دو حزب کردستان را نیز تحت تأثیر قرار داد و موجی از نا امیدی بخشی از بدنه این دو حزب را فرا گرفت که در نتیجه اختلافات تشکیلاتی نیز مزید بر علت شد و سبب انشعاب و انشقاق در این دو حزب شد. جریانات انشعابی با طرح شعار اصلاحات و شروع دوباره مبارزه مسلحانه در برابر دو حزب عمده قرار گرفتند. اما پس از مدتی واقعیت معادلات منطقه ای و واقعیت ساختارهای سیاسی و تشکیلاتی ناشی از فرهنگ یکسان و برآمده از یک اجتماع ثابت کرد که نه تنها مبارزه مسلحانه میسر و سودمند نیست بلکه اساسا پروژه انشعاب و انشقاق از اساس نادرست و غیر سیاسی بوده و نه تنها توانایی عملی نمودن شعار اصلاح و مبارزه مسلحانه داشتند بلکه آنها نیز ساختاری به مراتب بی کیفیت تر از آنچه منتقد اش بودند بنا نهادند.
بازنمایی مجدد
پس از حوادثی که در جریان انتخابات سال ۸۸ روی داد معادلات سیاسی برای کلیه جریانها و بویژه اپوزسیون غیرساختارگرا سمت سوی جدیدی پیدا کرد. در واقع جنبش اعتراضی سال ۸۸ دریچه ای دیگر به روی این جریانات گشود. حتی کسانیکه با محتوای جنبش نیز مخالف بودند آن را فرصتی مغتنم می شمردند. ولی واقعیت امر این است که جنبش مذکور روزنه ای بود که کلیه جریانات به حاشیه رانده شده بار دیگر فرصت بازنمایی پیدا کنند. دو حزب دمکرات و کومله نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بار دیگر فرصت بازنمایی یافتند.
اتحاد و همکاری
همکاری و اتحاد در حال حاضر یکی از گفتمانهای غالب میان اپوزسیون ایرانی بشمار می آید و به همین منظور نیز پس از وقایع سال ۸۸ چندین کنفرانس در سوئد، آمریکا و بلژیک صورت گرفته است. کلیه جریانات به همکاری و تفاهمی همه جانبه و گسترده جهت طرح آلترناتیوی برای جمهوری اسلامی یا اقدامی جهت تغییرات بنیادین و کنشی مشترک امید بسته اند.
متعاقبا اتحاد و همکاری میان احزاب کردستان ایران نیز گفتمان مسلط است و هریک از جریانات سعی دارند هم به صفوف خود انسجام بخشند و هم با احزاب دیگر نیز همکاری و تفاهم داشته باشند. دو حزب عمده کردستان ایران نیز در همین راستا تفاهم نامه همکاری مشترکی را برای اولین بار به امضا رساندند و در سانه های جمعی با واکنش مثبتی روبرو شده است. در واقع این سند می تواند به دلایل زیر صورت گرفته باشد:
فلسفه ظهور و تأسیس احزاب در کردستان ایران تلاشی بوده برای کسب حقوق پایمال شده و جبران تبعیض های مضاعف در چهارچوب ایران و پی ریزی نظام سیاسی که درآن خواسته هایشان فراهم گردد. به همین دلیل اپوزسیون کردستان ایران جهت تسریع در رسیدن به خواسته هایشان و معرفی آنها به دیگر جریانات سیاسی ایرانی به انسجام و وحدت در نظر و عمل نیاز دارند. وحدت در نظر و عمل نیز میسر نمی شود مگر اینکه هصدا و در چهارچوب پلاتفرمی مشترک خواسته هایشان را به دیگران عرضه کنند و بدون اینکه تفاسیر متعددی از خواسته هایشان به سبب انشقاق بوجود آید به دیپلماسی و فعالیت سیاسی خود ادامه دهند. نیاز به چنین انسجام و وحدتی بنظر میرسد در طی تجربه چندین ساله و در جریان فعالیت های سیاسی این دو جریان در سالهای گذشته بخوبی احساس شده است و به این مهم پی برده اند که بدون همکاری و یکصدایی نمی توانند کنش موثر و مفیدی انجام دهند.هر چند این امر نافی استقلال حزبی شان نمی شود مگر اینکه بر خلاف مفاد تفاهم نامه، عملی انجام شود.
پس از وقوع انشعاب در این دو حزب عمده در اواسط دهه هشتاد شمسی بیشتر مردم کردستان ایران از این ناخرسند و خواستار انسجام بیشتر و تشکیل جبهه ای فراگیر میان جریانات سیاسی کردستان شدند و بدین لحاظ امضای این تفاهم نامه پاسخی بود به درخواست مکرر افکار عمومی در کردستان ایران.
دخالت های خارجی نیز یکی از عوامل موثر در تسریع امضای این تفاهم نامه بشمار می آید. پس از شروع نارضایتی ها در سوریه و خیزش مردم سوریه علیه یکی از جبار ترین حکومت های معاصر، مناطق کردنشین سوریه نیز شاهد خیزش سراسری بود اما در نبود انسجام میان جریانات سیاسی کردستان سوریه، این منطقه به میدان رقابت قدرت های منطقه ای و حکومت اقلیم کردستان و حزب کارگران کردستان( پ.ک.ک) تبدیل شده است و رفته رفته اراده مردم کردستان سوریه در تعیین سرنوشت خویش تحت تأثیر قدرتهای ریز و درشت منطقه قرار گرفته و سرنوشت این منطقه در هاله ای از ابهام قرار دارد. این واقعیت به مثابه تهدید و دخالت در نظرگاه احزاب عمده کردستان ایران به شمار می آید و آنها با درک این واقعیت بیشتر از پیش ضرورت چنین توافق و تفاهم نامه ای را حس کرده اند. چنانچه در یکی از بندهای این سند آمده ضمن احترام و حفظ همکاری با احزاب کرد در دیگر کشورها انها را از دخالت در مسائل کردستان ایران برحذر داشته است.
امضای سند تفاهم نامه همکاری میان دو حزب عمده کردستان ایران می تواند تأثیراتی هم با خود به همراه داشته باشد:
- تقویت فضای دیالوگ و اجماع و تقویت بازی برد/برد و دوری گزیدن از بازی باخت/باخت و باخت/ برد در میان جریانات سیاسی و همچنین تمرینی خواهد جهت چگونگی پیشبرد کار و برنامه مشترک.
- تحریک و تشویق دیگر بازیگران عرصه سیاسی کردستان ایران و دیگر جریانات سراسری جهت همگرایی و وحدت بیشتر
- ایجاد شور اجتماعی و سیاسی دوباره در میان مردم و ارضای روانی بخشی از انتظارات آنها
- انسجام و توافق در نظر و بردن آن به میان بدنه اجتماعی و سیاسی احتمال عملی شدن مفاد این تفاهم نامه را بیشتر خواهد کرد.
- تقویت روابط بین الاذهانی و بینامتنی میان بدنه متعدد و ناهمگون اجتماعی و سیاسی
این تفاهم نامه همچنانکه در یکی از بندها بدان اشاره شده از پیوستن و ملحق شدن کلیه گروههای سیاسی استقبال می کند و از هرگونه سهم خواهی و انحصارطلبی خود را برحذر داشته پس این تفاهم نامه می تواند ظرف مناسبی باشد برای کلیه جریانات سیاسی که هنوز بدان ملحق نشده اند و شاید پلاتفرم منعطفی است جهت سیاست ورزی جریانات سیاسی در غیر اینصورت هرگونه موازی کاری و انزوا طلبی تنها به استیصال سیاسی منجر خواهد شد.
از سوی دیگر این تفاهم نامه در صورتی می تواند به سرانجام موفقی برسد که اراده طرفین جهت ادامه همکاری و عملی نمودن مفاد تفاهم نامه در راستای همکاری های آینده بیشتر و راسخ تر باشد.