من دوشیزه مکرمه هستم

نویسنده
سها سیفی

‏ ‏ سها سفی

نفیسه زارع کهن در “روزمرگی ها” به مناسبت هشتم مارس، نوشته ای دارد که اینگونه آغاز می شود:‏

من “دوشیزه مکرمه” هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود. من ‏‏”مرحومه مغفوره” هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم. من ‏‏”والده مکرمه” هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی بیست آگهی تسلیت در بیست ‏روزنامه معتبر چاپ می کنند. ‏

من “همسری مهربان و مادری فداکار” هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش- البته تا چهلم- آگهی وفات ‏مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند. من “زوجه” هستم، وقتی شوهرم پس از چهار ‏سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه بیست و پنج ‏هزار تومان فقط، بدهد. من “سرپرست خانوار” هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از ‏گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید. ‏

من “خوشگله” هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده می گذرانند. ‏

من “مجید” هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا ‏می زند. من “ضعیفه” هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم، حق الارثم را بگیرند. ‏


‎ ‎آقای خاتمی، مگر قبلا با نشاط رای ندادیم؟!‏‎ ‎

‏”آزادنویس” در حاشیه اظهارات اخیر سید محمد خاتمی که خطاب به شماری از رد صلاحیت شدگان دوم خردادی ‏گفته بود باید نقشه های اصولگرایان را به هم بزنیم، او را مخاطب قرار داده و نوشته است:‏

اگر بنا بود به گفته‌ی ایشان “بین کاندیداهای انتخابات مجلس هشتم نیروهایی پیدا می شوند که در کنار نیروهایی که ‏از جانب شما به مجلس می روند می توانند روی اصول پافشاری کرده، نقشه ها و سلیقه های خاص را برهم ‏بزنند” خوب در این چهار سال گذشته همین چند تا نیروی اقلیت توی مجلس باید یک گلی به سر مردم می‌زدند ‏دیگر! اصلأ مجلس هفتم که تمام‌شان از اصلاح طلبان بودند تا به خودشان نرسید که نرفتند تحصن کنند. همین‌ها ‏بودند که با ادا و اطوار برای مخالفت با قانون جدید مطبوعات از صحن مجلس رفتند بیرون اما دست از پا درازتر ‏برگشتند توی صحن مجلس و هیچ کاری هم ازشان برنیامد. این‌ها که دیگر مال زمان مشروطیت نیست که! هنوز ‏روزنامه‌هایش هست.‏

آقای خاتمی! وزارت کشور دولت شما همین انتخاباتی را که منجر به ظهور احمدی نژاد شد برگزار کرد. چرا ‏همان موقع که زورتان می‌رسید مظلومانه و با نشاط جلوی تقلب را نگرفتید؟چرا تا به مردمی می‌رسید که توی ‏خیابان کتک می‌خورند یاد نشاط و انتخابات می‌افتید؟ مگر ما با نشاط به جنابعالی رأی ندادیم؟ مگر با نشاط به ‏مجلس اصلاحات رأی ندادیم؟ نتیجه‌اش این است دیگر!‏


‎ ‎سرعت چشمگیر دولت نهم‎ ‎

‏”وحید عدالتی” از سخنان مشاور رئیس جمهور به حیرت افتاده است که از دولتمردان خواسته با توجه به ظرفیت ‏دولت نهم، برنامه چشم انداز پنجاه ساله رابنویسند:‏

من نمی دانم چرا هر وقت سخنان آقای کلهر را می شنوم به یاد وزیر اطلاع رسانی عراق قبل از جنگ می افتم. ‏من واقعا از یک جهت به آقای کلهر تبریک عرض می کنم که همیشه به دنبال نیمه پر لیوان است و وقتی حرف ‏می زند آدم احساس می کند ایران همین روزهاست که امریکا را بگیرد و استکبار جهانی و اذنابش را از پا در ‏آورد و مشت محکمی بر دهانش بکوبد.‏

آقای کلهر یک خوبی دارد که همیشه به آدم انرژی مثبت می دهد، و جوری حرف می زند که آدم اصلا فکر نمی ‏کند که قطعنامه سوم تصویب شده و نرخ تورم به ۱۸ درصد رسیده و گرانی بی داد و بیکاری ولوله می کند. آقای ‏کلهر چند روز پیش گفته روزی که سند چشم انداز 20 ساله ترسیم شد تصور نمی شد که یک دولتی بیاید و با ‏سرعت چشم گیر و با انرژی بالا و اراده ای پولادین وارد عرصه ساخت و ساز شود. وی اضافه کرده است: بنده ‏عرض می کنم که ما نباید متوقف بشویم. اگر ما توانستیم راه 18 ساله را دو سه ساله طی کنیم باید مجلس آینده یا ‏نهادهای همسان آن، برنامه 50 سال آینده را ترسیم نمایند و روی ظرفیت های سیاسی کشورهم حساب جدید باز ‏کند


‎ ‎حراج سکه دروغ است‎ ‎

‏”شب های آفتابی” می نویسد “گاهی وقتا انقدر حرف برای زدن هست که مجبوری سکوت کنی” و سپس ادامه می ‏دهد: ‏

می خواستم بگم که حراج سکه دروغه و کارگشایی ها دارن فیلم گره گشایی رو بازی میکنن. وگرنه فقط میخوان ‏ماموریتشون رو در قبال بانک مرکزی انجام بدن و بس… معاون بانک کارگشایی خودش اعتراف کرد که مزایده ‏میذاریم که عرضه سکه رو زیاد کنیم.همین و بس. روزی 150 بسته 100تایی سکه طلا تو مزایده با پایه نرخ ‏اونس جهانی فروش میره واسه اینکه به تقاضا جواب بدیم. بانک مرکزی میگه قیمتها رو متعادل میکنه ولی ما که ‏بعد از گذشت 25 روز از حراج هر روزه، تاثیر قابل توجهی رو کاهش قیمت سکه ندیدیم. آخه قیمت از طرف ‏بازار جهانی مشخص میشه و اتفاقات داخلی تا حدودی بر این جریان تاثیر گذارن، حالا تا چه حد بماند، ولی انقدر ‏نیست که بیش از قیمت جهانی باشه….. ‏

میخواستم از دلال هایی بگم که از شرکت در روز اول حراج از نوع مزایده آمریکایی بانک کارگشایی، ضرر 6 ‏میلیون تومانی نصیب شون شد. از اینکه به خاطر عرضه سکه در بسته های 10تایی با پیشنهاد قیمت بالا، خرید ‏کردند و فرداش با عرضه بیشتر مواجه شدن و شکایتشون به مدیر عامل بانک هم جواب نداد. چون حرف بانکی ‏ها اینه که ما هر لحظه از بانک مرکزی خبر میگیریم و هر چه اعلام بشه همون رو اجرا میکنیم. ‏


‎ ‎همه خسته ایم‎ ‎

‏”آتشکده” می نویسد نوروز امسال مثل نوروز سال های قبل نیست:‏

امسال برای خیلی از ما اتفاق های مهمی نیفتاده که بگیم سال بد یا خوبی رو گذروندیم اما اونطور که دارم از خودم ‏و آدمای دوروبرم می بینم همه خسته ایم و هرروزخوشحال ترکه داره تعطیلات می رسه. سال های پیش خوشحال ‏بودیم که داره سال جدید می یاد و بوی عید اما امسال فقط همه از تعطیلات و یه مدت برای استراحت ابراز ‏خوشحالی می کنن!‏

حدالقل دوروبری های من هیچ کدوم حال و هوای عید ندارن فقط منتظر ۱۳ روز (که امسال به ۱۶-۱۷ روز هم ‏می رسه) استراحت و آرامشن! واقعا امسال چی داشت که هممون اینطوری شدیم؟! تو هر وبلاگی سر می زنم فقط ‏درد و رنج و ناراحتی و عصبانیت و… گفتن خیلی حرفا تو بعضی جاها خیلی سخته. مثل الان که خیلی حرفا تو ‏دلم هست و نمی شه گفت یا شاید حتی نمی خوام با نوشتنش به یاد بیارم که…‏


‎ ‎شاه کج‌کلاه، رفته کربلا. نون شده گرون، یک من یک قرون!‏‎ ‎

محسن شمشیری در “اقتصاد ایران” در حاشیه تورمی که این روزها سازمان مالی خانوارهای ایرانی را به شدت ‏تهدید می کند و نیز سفر محمود احمدی نژاد به عراق، ما را باید واقعه ای تاریخی می اندازد و می نویسد:‏

‏”شاه کج‌کلاه، رفته کربلا، نون شده گرون، یک من یک قرون”! این جمله از متون تاریخی عهد ناصرالدین شاه، که ‏شعاری بر سر زبان کودکان و نوجوانان و مردم کوچه و بازار بوده، نشان می‌دهد که پدیده گرانی یا تورم، در ‏تاریخ گذشتة سرزمین ما بارها تجربه شده است. وقتی قیمت نان از منی (سه کیلوگرم) ده‌شاهی به یک قران رسید و ‏دو برابر شد، مردم در کوچه‌ها و خیابان‌ها و بازار این شعر را زمزمه می‌کردند و منظورشان این بود که وقتی ‏قیمت نان دوبرابر شده، چرا شاه یا حکومت نسبت به این گرانی بی‌تفاوت است و به مسافرت رفته و به این مشکل ‏مردم به موقع رسیدگی نکرده است.‏

در آن زمان ناصرالدین شاه که لقب شاه صاحبقران به خود داده بود، دستور رسیدگی می‌دهد. ماموران دولت یک ‏قصاب را دوشقه کردند و یک نانوا را به تنور انداختند تا به زور جلوی افزایش قیمت‌ها را بگیرند اما قیمت‌ها باز ‏هم بالا رفت و ارزش پول کم‌تر شد. گاهی از مردم کوچه و بازار در همین سه دهة گذشته شنیده‌ایم که باید مثل ‏قدیم با گرانفروش و احتکار برخورد شدید شود تا گرانی‌مهار شود اما اگر این روش موثر بود نباید یک قران که ‏روزگاری 650 قیراط نقره می‌ارزید بعدها به جایی می‌رسید که بی‌ارزش‌ترین کالا را هم نتوانیم با یک قران یا یک ‏ریال بخریم.‏


‎ ‎وجود انباشته از خشم، میتواند طغیانگر باشد‎ ‎

‏”امشاسپندان” معتقد است که جنبش فمینیستی نباید توسط کسانی رهبری شود که خود مورد خشونت های شدید ‏قرار گرفته و به شدت آسیب دیده اند:‏

به ندرت پیش می آید که یک وجود آسیب دیده و رنجور و پر از خشم، بتواند برای دیگران مثمر ثمر باشد. بتواند ‏منطق و حقیقت بینی را در سنگلاخ این راه حفظ کند و به ضرورت های دو سه قدم دورتر ها هم فکر کند.بماند که ‏این سالها به تجربه دیدم چنین کسانی معمولا در حوزه زنان کم مطالعه هستند، یک گلوله خشم در حال غلیان هستند ‏و هر لحظه آماده خیزش و طغیان.‏

من ترجیح می دهم در فعالیت فمینیستی با کسانی همراه شوم که از روی خرد و مطالعه این راه را انتخاب کرده اند ‏و نه خشم و درد و تجربه های تلخ. به نظرم به اندازه کافی در همه سوراخ و سنبه های زندگی هایمان درد و خشم ‏انباشته شده داریم. طغیان خشم اگرچیزی را درست می کرد، حال و روز امروزمان این نبود. وجود آسیب دیده و ‏انباشته از خشم، طغیانش می تواند ویرانگر باشد.‏


‎ ‎چقدر به هم اعتماد داریم؟!‏‎ ‎


‏”بهمن احمدی امویی” عکسی از صحنه رای شماری در هنگام رای اعتماد به وزیرآموزش و پرورش منتشر کرده ‏که عده انبوهی از نمایندگان در حال کنترل آرا هستند. و در حاشیه آن نوشته:‏

شما را نمی دانم اما دست کم آدم های بسیاری را می توان اسم برد که کمترین اعتماد را نسبت به هم دارند. شاید ‏‏279 نماینده مجلس را بتوان در زمره این افراد قلمداد کرد. عکسی را که به همراه این مطلب می بینید هنگام ‏شمارش آرای علی احمدی در مجلس، زمان گرفتن رای اعتماد برای وزارت آموزش و پرورش، گرفته شده ‏است.او با رای ناپلئونی وزیر شد.‏

اما نکته مهم عکس: به دلیل عدم اعتمادی که به یکدیگر دارند تقریبا هر کس توانسته، به محل استقرار هیات رئیسه ‏مجلس هجوم برده است. تا مبادا چیزی خوانده شود که مورد نظرش نیست. می گویند اعتماد یکی از لوازم رسیدن ‏به یک جامعه دموکراتیک و دولت دموکرات است. با این توصیف سال ها باید بگذرد تا با الفبای رفتار دموکراتیک ‏و لوازم دموکراسی خو بگیریم و عادت کنیم.‏


‎ ‎می بخور منبر بسوزان؛ مردم آزاری نکن!‏‎ ‎

شیرین سعیدی در “تلخ تر از قند” یکی از دلایل ذکر شده برای تورم افسارگسیخته این روزها را معرفی می کند:‏

شنیدی میگن می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن! نمیدونم مردم چرا همه کار میکنن دست آخرش هم مردم ‏آزاری میکنن! ظاهراً تورم دست از سر ما برنمیداره. امروز شنیدم چون فاصله گردش تولید کالا وخدمات با ایجاد ‏درآمد یکی نیست ما همیشه تورم داریم البته این تا زمانی که پول نفت مستقیم به اقتصاد تزریق میشه.هرچه پول ‏نفت بیشتری خرج کنیم تورم بیشتری داریم.درضمن دکتر ماجدی میگفت با شرایط گفته شده همراه با شرایط ‏امروز جامعه باید انتظار تورم بالای ۲۰ درصد را داشته باشیم ‏