به نظر می رسد مسئله سازی به نام هلال شیعه با رابطه ایران با حوادث یمن کامل می شود؛هلالی که می تواند چند ستاره در دنیای اهل سنت داشته باشد.این هلال یک سرش با لبنان وامتدادش با یمن برجسته تر می شود. در نتیجه عربستان به عنوان نماینده جهان اسلام سنی احساس محاصره می کند و ایران نماینده شیعه در جهان می شود، پس عربستان برای نجات اهل سنت با ایران وارد کشمکش می شود.
گاهی یک امر ذهنی و غیر واقعی را می شود تا حد زیادی واقعی کرد یا به آن سمت و سوی واقعی داد.
رهبر حکومت ایران نمایندگی جهان اسلام را می خواهد نه رهبری جهان شیعه را، چرا که این نوع رهبری به معنی نمایندگی در برابر مسلمانان سنی قلمداد می شود و معنی برادر کشی می دهد و نقش ایران در سوریه و رفتار حکومت عراق هم به این جدال شیعه و سنی دامن می زند به میزانی که می توان گفت این کشمکش در حال شکل گرفتن است، رسانه ها به آن عمق می دهند و در پی تبلیغ اش هستند.
در این میان رسانه های غربی که در عمل خود را سکولار می دانند و برای وقایع، توجیه دینی و مذهبی هم قائل نیستند در این مورد گشاده دستی ویژه ای نشان می دهند. در این مورد شاهد مثال فراوان است.
یکی از این برنامه ها در روز چهارشنبه ۱۵ آوریل ۲۰۱۵ در برنامه تلویزیونی ۲۸ دقیقه ARTE، که به دو زبان فرانسه و آلمانی پخش می شود، دارای مطالب جالب و نکته داری بود.
در این برنامه صاحب نظران فرانسوی مسئله ایران و عربستان را تبدیل به موضوع شیعه و سنی کردند و از این زاویه به موضوع شاخ و برگ دادند.البته این نوع برنامه ها مشت و نمونه خروار از این نوع است که توجه می طلبد.
این در حالی است که اوباما در پی تحقق نظریه برژینسکی در منطقه است و تلاش می کند مسئله منطقه خاورمیانه را با مشارکت ایران غیر هسته ای حل کند.
مواضع اوباما نشان می دهد که وی به دنبال آن است که حکومت ایران را وارد مسائل امنیتی منطقه بکند؛ اگر چه پذیرش نقش حکومت ایران برای منطقه از سوی غرب می تواند حساسیت عربستان را بر انگیزد؛حساسیتی که می تواند حکومت عربستان را وارد بازی خطرناکی بکند که به نظامی گری در منطقه دامن بزند و قدرت خود را به غرب و به همه جهان نشان دهد و اینکه نیروی بدیلی در منطقه ندارد. اما غرب به میزان توانایی عربستان واقف است.حتی اوباما معتقد است که مشکل اعراب، ایران نیست بلکه مسائل داخلی خودشان است. این سخن به معنی فراخواندن حکومت های عربی به اصلاحات است که باب میل رهبران این کشورها هم نیست.
با این وصف هم در غرب و هم در اسرائیل و ایران و عربستان جریان هایی هستند که مسئله را به عنوان جدال شیعه و سنی نشان می دهند و در این راه هم قدرت تبلیغی و هم میدان عمل مناسب دارند.
-اسرائیل از مسئله شیعه و سنی سود بیشتری می برد چرا که مسئله فلسطین در حاشیه قرار می گیرد. با پیدایش داعش هم این موضوع در روند تحقق بیشتری است.افراطی سنی از ایران صفوی می گوید که خطر اصلی است و از لشکر صلیبی که منظورش غرب است.
-غربی ها، به طور مشخص جریان قوی حامی اسرائیل، هم از جریانات تندرو طرفدار جنگ و تنش و جدال شیعه و سنی سود می برند چرا که می توانند در این مورد مطابق برنامه خود و منافع شان عمل کنند و مجبور نیستند مانند حمایت از اسرائیل نقش یک طرفه دائمی بازی کنند. در این جدال آنان مطابق برنامه و برای منافع خود، میان ایران و عربستان میدان مانور باز می کنند.
- این کشمکش به تندروان شیعه و سنی هم میدان خواهد داد که فضای تصمیم گیری در دو کشورو منطقه را تحت تائیر قرار دهند،و بر رادیکالیسمی دامن بزنند که در نهایت نظامیان در هر دو کشور دست بالا پیدا کنند و در نتیجه میدان مانور نظامیان سیاسی سپاه در ایران بیشترشود.در این تند روی زمینه تهییج احساسات مذهبی مردم را هم همراه دارند و می توانند حتی به مسئله عرب و فارس هم دامن بزنند.چنین ویژگی ای به تحلیل داعش که ایران را لشکر صفوی می خواند کمک می رساند. به همین خاطر کشمکش رسمی ایران و عربستان هم به احساسات مردم و هم به تند روان اجازه می دهد که مسئله شیعه و سنی را در نهایت از کنترل حکومت های ایران و عربستان به در آوردند؛اتفاقی که در سوریه هم افتاد. پیدایش داعش خواست عربستان نبود اما قسمتی از نتایح رفتار حکومت سوریه و رفتار عربستان وامارات و.. بود.جریانی که دیگر مهار آن به دست این کشورها هم نیست؛ فاجعه ای که می تواند در منطقه خاور میانه بارها تکرار شود.
منطقه معروف به خاورمیانه در حال حاضر مستعد آن است که شکاف مذهبی دیگر شکاف ها را کنار زند، و حتی از شکاف های قومی هم سود ببرد تا بر آتش جنگ مذهبی بیفزاید. چرا که زمینه فرهنگی و مالی آن با حمایت کشورها و دولت های مستقر فراهم تر است.
در نتیجه چهار جریان میتوانند به این شکاف وارد شوند و از فاجعه جنگ مذهبی جلوگیری کنند.
۱- گرایشات میانه رو در حکومت ایران و عربستان
۲- روحانیون مخالف این نزاع و روشنفکران که در مرحله بعدی میتوانند نقش مثبت بازی کنند.
۳- مردم مدنی که توان رساندن صدای خود به حکومت را دارند و از این نزاع سودی نمیبرند و ثروت نفتی آنان فدای جاه طلبی حکومتها میشود.
۴- به نظر می رسد در امریکا و اروپا جریان تجاری و صنعتی در صدد برقراری رابطه ای در جهان و منطقه خاورمیانه است که بتواند جریان جنگ طلب غربی را کنترل کند.اوباما نماینده سرمایه داری کالایی و مصرفی در امریکا است که با جنگ طلبان در مصاف است.
این گرایش را باید تقویت و درک کرد. باید دید این چهار عامل می توانند در منطقه ما نزاع شیعه و سنی و کشمکش منطقه ای را کنترل کنند؟چه باید کرد که چنین شود.