واکنش جامعه به درگذشت مرتضی پاشایی را چگونه باید تفسیر کرد؟ سن و سالی بیش از ۳۰ سال نداشت و بیش از سه آلبوم منتشر نکرده بود. نام و آوازه اش پس از مرگش به مراتب بیش از مرگش بود. هنرش در آغاز راه بود ولی بدرقه ای که از او شد در ردیف برجسته ترین هنرمندان ایران بود. انبوه جمعیتی که یاد او را گرامی داشتند از مرزها گذشت. اما، چرا؟
این پرسش آنگاه تامل برانگیز است که بدانیم واکنش جامعه به درگذشت آیت الله مهدوی کنی جز از حد مراسم حکومتی و دو روز عزای عمومی دولتی فراتر نرفت. مهدوی کنی بالغ بر هشتاد سال عمرش بود. کوله باری از مبارزات انقلابی داشت. روحانی و آیت الله بود و از همه مهم تر نماینده شاخص روحانیت شیعه و رییس خبرگان رهبری بود.
در تحلیل جامعه شناسانه تشییع مرتضی پاشایی، سخن به فراوانی گفته شده است. اما، مدعای این مقاله چیزی بیش از این نیست که هر آنچه دلیل بزرگداشت مرتضی پاشایی باشد، جز بر این دلالت نمی کند که جامعه ایران به شدت متحول شده است.
نمونه ای از این تحولات را در جهان عرب در سال های اخیر دیده ایم. تحولاتی که در جهان عرب با نام “بهار عربی” شناخته و از شمال آفریقا تا خلیچ فارس را درنوردید، با یک درام سوزناک یعنی مرگ یک جوان دستفروش تونسی آغاز شد.اواخر ۲۰۱۰ بود که محمد بوعزیزی با آتش افروختن به جان خود جامعه استبدادزده تونس را با خود همسو کرد. او که با دستفروشی امرار معاش می کرد، در اعتراض به توقیف چرخ دستی اش، خود را در برابر ساختمان شهرداری آتش زد.
تراژدی مرگ او به سرعت به “همدری” و “همدلی” عموم شهروندان تونسی منتهی شد که گویی درک مشترک با او داشتند. خشم مردمی که از بی کفایتی دولت به ستوه آمده بودند، نیازمند جرقه ای بود که با خودسوزی محمد بوعزیزی مشتعل شد.
آنچه که مرگ این دستفروش بی نام و نشان کرد محدود به تونس باقی نماند. گویی دومینوی سقوط نظام های پوسیده عربی آغاز شده بود. شعله اعتراض و خشم مردم از تونس به مصر، یمن، بحرین، لیبی، سوریه، اردن، مراکش و عربستان گسترش یافت. وجه مشترک همه این نظام ها، “پوسیدگی”، “استبداد” و “بی کفایتی” بود.
مهم اینکه این همه دگرگونی شگرف در سرتاسر جهان عرب با تراژدی مرگ یک جوان آغاز شد. مرگ محمد بوعزیزی نماد جوامع متحول شده عربی بود؛ جوامعی که رهبرانش از ژرفای آن بی اطلاع بودند.
پاشایی، نماد جامعه متحول شده ایران
خداحافظی و بدرقه با شکوه مرتضی پاشایی را نمی توان فقط به پای جوانی او یا هنر او نهاد. باید باور داشت در زیر پوست جامعه ایران، تحولاتی شگرف در حال تبلور است. هاضمه جامعه ایرانی هر آنچه فرهنگ تحمیلی دولتی بود را یکایک پس می زند.
برای مثال، انقلاب اسلامی از آغاز با موسیقی و به ویژه موسیقی پاپ روی خوش نشان نداد. پاشایی یکی از متولدین سال های پس از انقلاب است؛ انقلابی که ترویج موسیقی را خلاف می دانست. خامنه ای به صراحت گفته بود که: “ترویج موسیقی یک کاری است بر خلاف مذاق اسلام.”
سال هاست که اهالی موسیقی با محدودیت و ممنوعیت زیادی رو به رو هستند. بسیاری از آلبوم های موسیقی مجوز نمی گیرند و کنسرت های زیادی با فرامین حکومتی لغو می شوند. به رغم این همه محدودیت، پاشایی در همین هنر ممنوعه، کوتاه ولی خوش درخشید تا نشانی باشد بر شکست سیاست های فرهنگی ناهمخوان با جامعه ای متحول شده.
هنری که او عرضه کرد هرگز از زبان ارباب منابر نه تحسین شد و نه تشویق. تقریبا تمامی هنرمندان طراز اول موسیقی پاپ ترک دیدار کرده اند تا آنجا که مصطلح “موسیقی لس آنجلس” رایج شده است. به رغم این، مرتضی پاشایی پیوندی عمیق با این هنر برقرار کرد. هنر او هرگز آلوده به سیاست نشد. زبان به تحسین ارباب قدرت نگشود. جوانی بود از جنس جامعه متحول شده و او خود نماد این تحول شد.
سمیر خزعلی، کوچکترین فرزند آیت اللهی کهنسال (ابوالاسم خزعلی) اینک خواننده پاپ است. اما، آیت الله خود حافظ قران و نهج البلاغه است. هیچ یک از فرزندانش در کسوت پدر در نیامده اند که هیچ، سمیر به خوانندگی روی آورده است. جامعه متحول شده ایران را به خوبی می توان در همین مثال مشهود دید.
مرجعیت و گروه های مرجع
برای شناخت آنچه در زیر پوست یک جامعه در حال جریان است، یکی از ابزارهای جامعه شناسان، بررسی “گروه های مرجع” است. بررسی گروه های مرجع از آن رو مهم است که آن ها در جریـان شکل دادن به نگرش انسان ها و کنش آنها نقش بسـزایی دارند. گروه های مرجع، نبض جامعه را به دست جامعه شناسان می دهند. گـروه مرجـع شامل افراد یا گروه هایی هستند که مبنا و معیار قضاوت و ارزیابی کنشگران اجتماعی قرار می گیرنـد.
گروههای مرجع دو کارکرد عمده دارند: کارکرد هنجاری و کارکرد مقایسه ای. بر اساس کارکرد هنجاری جامعه شناس می تواند رویه ها، ارزش هـا و باورهـایی که به جامعه القا می شود را شناسایی کند و کار کرد مقایسه ای این قدرت را به دست می دهد که کنش و نگرش جامعه را نسبت به گذشته اش بررسی کنیم.
جوانان با توجه به جریـان جهـانی شدن فرهنگ، همواره نسبت به سایر اقشار بیشتر در معـرض تغییـرات فرهنگـی هسـتند. در تمـامی جوامع، جوانان پیشگام استقبال از تغییرات اند. علاقه به پذیرش افکار جدید، مد و ارزشهای جدید بـا خرده فرهنگهای جوان همراه هستند، تا جائی که این تغییـرات زمینـه هـایی بـرای گسسـت ایجـادمی کنند.
با این مختصر، مرتضی پاشایی را باید بروز یک گروه مرجع (خوانندگان پاپ) دانست که از قضا به دست مرجعیت حکومتی ( دین حکومتی) سرکوب شده است. اقبال جوانان ایرانی به خوانندگان موسیقی، هنرمندان و ورزشکاران نشان داده گروه های مرجع در نسل کنونی به شدت تغییر کرده است. از همین جا، نبض جامعه فردای ایران را می توان دریافت؛ جامعه ای که به شدت متحول شده است. بدرقه باشکوه مرتضی پاشایی نماد جامعه متحول شده ایران است.