محمد بسیجه (بیجه) متولد سال۱۳۶۰، اهل تربت حیدریه، ساکن کورهپزخانه (عاج)، واقع در شهرستان پاکدشت بوده است. او به مدت ۱۲ سال در آن کورهپزخانه ساکن و مشغول کار بوده، از اسفندماه سال ۱۳۷۱ تا شهریورماه ۱۳۸۳ مرتکب حدود ۲۸ فقره آدمربایی، تجاوز به عنف و قتل (قتل کودکان به جز دو مورد) در شهرستان پاکدشت و قیامدشت شد و از این روی یکی از رکوردداران و مخوفترین قاتلان سریالی در ایران و جهان است. این رخداد جنایی ناگوار از منظرهای مختلفی قابل بررسی و عبرتآموزی است و توجه به ابعاد مختلف آن میتواند مانع بروز رخداد مشابهی در پهنه پاکدشت و قیامدشت و سایر پهنههای مشابه شود و بیتوجهی به علل و زمینههای بروز آن رخداد میتواند زمینه را برای بروز رخدادهای مشابه در آن پهنه یا سایر پهنههای مشابه و پرخطر فراهم سازد.
پرسش این است که این علل و زمینهها کدامند و آیا امکان تکرار آن رخداد وجود دارد؟ ابتدا میتوان به ویژگیهای روانشناختی و اختلالات روانی بیجه پرداخت و به زمینههایی اشاره کرد که موجب شکلگیری جنون قتل و تجاوز در او شده است.
در این نگرش به نظر میرسد اختلالات روانی بیجه دارای زمینههای اجتماعی بوده است؛ زمینههایی که در شکلگیری شخصیت ضداجتماعی و جنون قتل و تجاوز در او نقش اساسی داشتهاند. او در کودکی مادر خود را از دست میدهد، از شش تا ۱۲سالگی بارها مورد تجاوز قرار میگیرد و در یکی از موارد تجاوز، فرد متجاوز با سنگ بر سر بیجه میزند و بعدها این شیوه تجاوز، شیوه اصلی بیجه برای تجاوز و قتل کودکان میشود. با نامادری خود نیز رابطه داشته و سگکشی نیز مقدمهای بر اقدام به قتل در او بوده است و غیره! در ادامه به بعضی ویژگیهای محیطی که زمینهساز بروز جنایت در او شدهاند اشاره میشود.
کورهپزخانههای سنتی از جمله کورهپزخانه عاج که به تولید آجر فشاری مشغول هستند را میتوان مکانهایی بیدفاع نامید که مدیریت جامع در آنها اعمال نمیشود، نظارت و کنترل اجتماعی در آنها ناکارآمد و بیتعهد عمل میکند، قانون در آنها تسلط و نفوذ کافی ندارد و خانوادههای پرجمعیت، آسیبپذیر و عموما مهاجر ساکن در خوابگاههای این کورهپزخانهها فاقد امکانات متناسب زیستی، خدماتی و امنیتی به دور از استانداردهای سکونت، فاقد حمایتهای اجتماعی و بیمه و تامین اجتماعی و غیره بوده و اساسا این مکانها مجموعههایی رهاشده از نظر قانونی و اجتماعی هستند. کورهپزخانه عاج و پهنه تحت نفوذ و مجاورت آن سرشار از وجود گودالها، خاکریزها، معادن و کورههای متروکه، خرابههای پرفراز و نشیب، انبارهای مخروبه، راههای دسترسی پرخطر و پرتگاهی، زبالهها و نخالههای ساختمانی، کانال فاضلاب، تعداد دیگری از کورهپزخانههای فعال و محل عبور بعضی از ساکنان محلات مجاور به منظور رفتن به محل کار، تحصیل و… است.
این وضعیت در سایر کورهپزخانههای سنتی نیز کم و بیش وجود دارد و سیمای مذکور سیمای اغلب کورهپزخانههاست. کورهپزخانه عاج و پهنه پیرامونی آن که حوزه نفوذ و محل وقوع جنایات بیجه بوده است، محل ناامن و مستعدی است برای تجمع معتادان و اختفای مجرمان و فراریها، زورگیری، حبس و گروگانگیری، نزاع و درگیری، تجاوز جنسی، کشف جسد و قتل! در مجموع این پهنهها سهم بسیار بالایی در آمار جرایم مختلف دارند و پهنههایی پرخطر و آسیبزا محسوب شده و نیازمند یک تصمیمگیری کلان اجتماعی برای ساماندهی پهنهها و ساکنان آنها هستند.
آنچه در شرح وضعیت کورهپزخانه عاج گفته شد، (به استثنای بیجه که بردار شد)، نه تنها شرح وضعیت سال ۸۳-۸۱ (سالهای وقوع رخداد جنایی) است بلکه شرح وضعیت کنونی (مردادماه ۱۳۹۲) این کورهپزخانه و پهنههای مجاور آن است.
چند روز پیشتر به قصد بازبینی وضعیت کورهپزخانه عاج به آن محل مراجعه کردم. طی ۹ سال گذشته که درآمدهای نفتی بالا و انتظار رسیدگی به وضعیت محرومان و حاشیهنشینان وجود داشت و در مواجهه با نابسامانیها و بیتوجهی به توسعه شهرها و رکود بازار این گمان میرفت که پهنههای حاشیهای، فقیر، ناامن و پرخطر مورد توجه قرار گیرند، اما آنچه در این پهنه پرخطر و تحت ستم قابل مشاهده است، چیزی جز بازتولید فقر و فلاکت و ناامنی نیست