اشک های خواهرم محبوبه کرمی

علی کلائی
علی کلائی

چشمانش پر از اشک بود. می گریست و ما را برادران خود می خواند و از رنج زندان می گفت. از رنج احساس اینکه مادر به حضور او احتیاج داشت و او در زندان بوده است؛ از نبودن کنار مادر هنگام مرگ اش؛ و از رنج پدر پیرش.

و امروز پدرش هم رفت. پدر پیرش هم در زمانی رفت که او در زندان امنیت بانان نظام ولایی بود. آن روزهایی که او فکر می کرد پدر به حضور او احتیاج دارد نبود. در زندان امنیت بانان بود.

جرمش چه بود؟ عاشقی، انسانیت و شعور و وجدان؛آزادی خواهی و برابری طلبی و اندیشه انسانی.و اینها در نظام ولایت فقیه جرم بزرگی است؛ بخصوص که دختری بی آلایش و ساده و گشاده رو و انسان مانند محبوبه کرمی آن را مرتکب شده باشد.

از کمپین یک میلیون امضا و تلاش تمام قد و تمام عیار برای برابری حقوقی زنان و مردان ایران زمین تا فعالیت سیاسی اصلاح طلبانه در جبهه مشارکت ایران اسلامی. همه  و همه او را در این مجموعه ها دیده بودند و می شناختندش. تمام قد بود و تمام عیار و بی آلایش. مهربانی اش، مهربانی حقیقی انسانی و خواهرانه ای بود که دلت را قرص می کرد که هنوز انسانیت زنده است. اما خب! این بار جلادان نظام ولایت مطلقه او را امان ندادند. پس از داغ مادر، این بار داغ پدرو باز هم در نبود او. داغ سنگین است.

اما چرا محبوبه به سه سال زندان محکوم شد؟ خود او می گوید که زندانش برای هدف برابری برای زنان سرزمینش است و خوشحال است از این حکم. او می داند که حکم دادگاه والیان جهل و جور به او برای چیست. محبوبه جرمش عاشقی است. عاشق ایران و ایرانی بودن.

محبوبه بیمار است و افسردگی دارد. اما در اوج بیماری وقتی به زندان می رود چون شیر می غرد و اراده پولادینش را بر سر جنایتکاران نظام ولایی می کوبد. صراحتا می گوید که جرمش برابری خواهی است برای زنان سرزمینش. و این جرم برای والیان دروغین مدعی شرع، جرم سنگینی است. محبوبه کرمی متهم است که چرا انسان است.

او در روزی که می خواهد برای اجرای حکمش به زندان برود از نگرانی اش برای پدر می گوید. از اینکه پدرش، پدر 87 ساله اش بیمار است و پس از رحلت مادرش تنها پرستار پدر، اوست. او نگران پدر است و امروز در عزای پدر نشسته است. دختر، پدر را بسیار دوست دارد. والی جهل و جور باید بداند که غرامت قطره قطره اشکهای محبوبه و محبوبه ها را باید بپردازد. محبوبه امروز درعزای پدر نشسته است.

اما نکته جالب اینکه قاضی پرونده محبوبه کسی نیست جز حسن پیر عباس. یادم است زمانی که دادگاه بدوی برای من 6 سال حکم داده بود، زمانی که برای ثبت لایجه تجدیدنظر به دادگاه رفتم دیدم اش. معترض شدم که این چه حکمی است که داده ای؟  تهدید کرد و مدعی شد که او برای دفاع از امنیت مردم چنین احکامی را می دهد. همانجا به او گفتم ما بالاخره همدیگر را می بینیم. راستی پیرعباس! ناقاضی جبار! این حکم محبوبه را برای چه داده ای؟با

 آن قاضی موحد هم قطعا تماس گرفته  و گفته ای که حکم را تائید کند. راستی می دانی فرق شمایان با محبوبه و محبوبه ها چیست؟ شمایان قاضی نیستید و بر مسند قضا نشسته اید. شمایان ارباب ظلم اید و سرسپردگان جنایت و قصاوت. اما محبوبه! محبوبه ای که اسطوره مهر است و محبت و خواهری آیا تهدید برای امنیت مردم است؟ مگر این خواهر عزیزمان جز سخن حق چیزی دیگری گفته بود؟ تاوان اشکهای محبوبه را می دهی حسن پیرعباس. مطمئن باش که دنیا دار مکافات است.

محبوبه را بارها و بارها تمام قد و تمام عیار و فعال دیده ام. 4 سال پیش بود در 17 مرداد ماه و در مقابل سر در زندان اوین. منتظر آزادی تحکیمی ها و ادواری ها رفیقمان امیر یعقوبعلی بودیم از دوستان کمپینی و چه شوری داشت این محبوبه و شیرینی پخش می کرد و خوشحال بود از آزادی دوستانش. محبوبه آن روزها نیز حس این را داشت که برادرانش آزاد می شود، پس خوشحال بود.

محبوبه کرمی عضو حوزه شمال منطقه تهران جبهه مشارکت بود. یکی دیگر از جرم های محبوبه همراهی با اصلاح طلبان است به امید حصول به نتیجه اصلاحات. البته آن روز نه من و نه محبوبه نمی دانستیم که این ره به ترکستان است و روزی به ما اثبات می شود که نظام ولایت مطلقه اصلاح پذیر نیست و می بایستی به دنبال تغییرش رفت نه اصلاحش. اما آن روزها محبوبه یک فعال  بود. معدود می توان در میان فعالان سیاسی و حقوق بشر کسی را یافت که هم عمل حزبی و هم عمل مدنی را توامان انجام دهد. چنین نوع فعالیتی نیازمند گذشتن از تمام زندگی و حضور در میانه میدان عمل به صورتی تمام قد و تمام وقت است. و محبوبه اینچنین بود.

امروز ما مانده ایم و رحلت پدر محبوبه و دل غمگین این خواهر عزیزمان. بیاندیشیم که آیا آنچه وظیفه مان بوده است برای محبوبه مان، خواهرمان، کرده ایم؟

امروز تنها می توانیم به خواهرمان محبوبه عزیز تسلیت بگوییم و از خداوند آزادی و برابری بخواهیم که او را صبر دهد و ما را تا رهایی از شر شیطان حکومت جهل و جور یاری رساند.

آی جلاد! قطره قطره اشکهای محبوبه را جوابگویی بایدت.

به امید آزادی همه مردم ایران