عیسی سحرخیز: پی گیری قانونی خواهم کرد

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» سه روز بعد از آزادی، در مصاحبه با روز:

مردی که با او مصاحبه کرده ام سه روز پیش از زندان آزاد شده است؛ روزنامه نگار سرشناس ایرانی که از 14 تیر 88 زندانی بود و 20 ماه از این مدت را در اتاقی در بیمارستان قلب تهران همراه با مامور به سر برده است.

عیسی سحرخیز، مدیر کل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در دولت اصلاحات و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده “اخبار اقتصاد” و ماهنامه توقیف شده “آفتاب” است. او از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است و روز پنج شنبه با پایان یافتن دوران محکومیت خود آزاد شده است. آقای سحرخیز حکم آزادی خود را بر روی تخت بیمارستان دریافت کرده و میگوید در شرایطی آزاد شده که دو ماه و نیم مرخصی طلبکار است.

او میگوید که برخوردهای غیر قانونی صورت گرفته با خود را پی گیری خواهد کرد و “ اگر در داخل رسیدگی کردند همین جا وگرنه مجبور می شوم به هر جایی که لازم باشد که بتواند احقاق حق بکند شکایت بکنم و پی گیری خواهم کرد”.

آقای سحرخیز از منتقدین آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی است. او مدتی هم به عنوان نماینده مدیران مسئول در هیات نظارت بر مطبوعات حضور داشت که در این جلسات چندین بار با محسنی اژه ای، نماینده وقت قوه قضائیه در این هیات درگیر شد در جریان یکی از این درگیری ها بود که محسنی اژه ای که اکنون دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضائیه است ابتدا قندانی به سوی او پرتاب کرد و پس از گلاویز شدن، او را گاز گرفت؛ این درگیری، بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت اما شکایت سحرخیز از محسنی اژه ای هیچ وقت مورد رسیدگی قرار نگرفت.

 آقای سحرخیز از سوی دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و سیاسی محکوم شده بود و علیرغم پایان دوران محکومیت اش در یکسال و نیم پیش،  از آزادی او جلوگیری به عمل آمد. خود میگوید “پرونده مربوط به روزنامه اخبار اقتصاد که یازده سال پیش بوده و خودشان هم میدانستند مشمول مرور زمان شده را به اجرا گذاشته و مرا در زندان نگهداشتند”.

 

آقای سحرخیز امکان دارد درباره آزادی خودتان توضیح دهید؟ گویا محکومیت شما پایان یافته اما گفته می شود که شما می بایست دو ماه و نیم بیشتر آزاد می شدید.

من قبل از اینکه بحث خودم را بکنم باید از موضوعی بگویم که الان مطرح است یعنی آزادی زندانیان سیاسی. سه گروه از افراد در حال حاضر بحث آزادی شان است فارغ از اینکه اتهام شان واهی بوده و محکومیت شان بیخود بوده، یا نوع احکام سنگینی که به آنها دادند، اگر همه اینها را در نظر نگیریم سه گروه بحث آزادی شان مطرح هست. اول کسانی هستند که ماههای آخر دوران حبسشان بود و اینها طبیعتا براساس همین آئین نامه و قانون باید سالی یک ماه مرخصی بروند. در زندان بسیاری از افراد، مثل خود من هستند که از زمان زندان به آنها مرخصی نداده بودند. مثلا من بابت این چهار سال و نیم باید چهار ماه و نیم مرخصی می گرفتم. در واقع دو ماه و نیم طلبکار هستم. مرخصی عادی من را اگر میخواستند اعمال کنند الان دو ماه و نیم بدهکار هستند- این غیر از مرخصی استعلاجی است که آن را هم ندادند.- گروه دوم کسانی هستند که آنها هم حبس شان را گذرانده اند و براساس قانون یک سوم یا یک دوم از میزان محکومیتی که گذرانده باشند، باید مشمول ازادی مشروط شوند. اینها باید خیلی وقت پیش آزاد می شدند چون اکثرشان حکم های چهار یا پنج و شش سال زندان داشتند. این گروه از زندانیان اگر حتی نصف حبس را گذرانده باشند، مشمول آزادی مشروط هستند. در حالی که تا حالا اینها را آزاد نکرده اند. در واقع اکثر قریب به اتفاق زندانیان، این دو گروه هستند و باید آزاد شوند ولی مثل زمان شاه به اصطلاح «ملی کشی» میکنند، یعنی باید آزاد می شدند ولی نشده اند. یک عده معدود هم هستند که حبس های سنگینی دارند و مجازات برخی شان را تخفیف داده اند، و برخی را مشمول عفو میکنند. ولی نکته اصلی این است که الان بعد از این چهار سال و اندی مشخص شده کسانی که در رابطه با اصلاحات و جریان تحول خواهی در زندان بوده اند، حرف حق میزدند که این بعد از چهار سال اثبات شده. یعنی دولت اقای احمدی نژاد نشان داده نوع رابطه ای که بین رهبری و ریاست جمهوری داشته و حمایتی که رهبری از احمدی نژاد میکرده یک مسیر بسیار نامناسبی را برای ایران فراهم کرده و ی ورطه سقوطی را برای ایران گسترانده. از این زندانیان باید تشکر بکنند و از آنها استمالت و دلجویی به عمل آورند. و از همه مهم تر ضرر و زیان وارده به آن ها را جبران کنند. به نوعی جبران خسارت کنند هم خودشان هم خانواده هایشان. الان درباره خود من که پی گیر می شوم این احکام غیرقانونی که برای حبس های انفرادی من، اقای مرتضوی صادر کرده باید بگویند بر چه مبنایی بوده. زده اند دنده مرا شکسته اند. بیماری هایی که برای من فراهم آوردند، شکنجه کردند، اذیت و آزار جسمی دادند حالا آزار روحی جداست. دنده من شکسته و بدجوش خورده وقتی میخواهم بخوابم کلی آزار و دردسر دارم. فشاری که روی سینه ام می آید نصف شب از خواب بیدارم می کند. طبیعی است که باید دیه بپردازند جبران خسارت کنند و مسائلی که باید انجام دهند.

 

یعنی شما می گویید ار زندانیان سیاسی باید دلجویی کرده و جبران خسارت بکنند؟

بله و بعد بیایند اعتراف کنند که ما این موارد را نقض حقوق بشر کردیم. در این موارد شکنجه سفید و سرخ اعمال کردیم. این صدمات جسمی و روحی را به زندانی و خانواده اش زدیم. بابت چه چیزی. حرف حق گفتن؟ همه می دانند من تنها کاری که میکنم و کرده ام نوشتن و مصاحبه کردن است. مرا زندانی کردند بعد پرونده های دیگری باز کردند. حبس ام تمام شد مرا نگه داشتند و پرونده یازده سال پیش مرا که خودشان میدانستند مشمول مرور زمان شده، دوباره باز کردند و یک سال و نیم باز در حبس نگه داشتند. حداقل یکسال و نیم آخری که در حبس بودم پرونده ای بوده که مشمول مرور زمان شده بوده و اصلا مساله دادگاه مطبوعاتی بوده ولی مرا به عنوان یک زندانی سیاسی و به قول خودشان امنیتی در حبس نگهداشتند، در یک شرایط بد که درمانم مختل شد و هزینه بسیار گزاف چند ده میلیونی را بر من تحمیل کردند که باید دید این هزینه را من باید بپردازم یا کس دیگری و ..

 

در واقع شما باید دو ماه و نیم پیش آزاد می شدید درسته؟

در عمل مرخصی ام را طلبکار هستم دو ماه و نیم. فارغ از اینکه یکسال و نیم هم این حبسی که بابت روزنامه اخبار اقتصاد کشیدم پرونده ای بوده که مشمول مرور زمان شده بوده.

 

اشاره کردید به پی گیر شدن بابت احکام غیر قانونی و .. در واقع شما قصد دارید به جهت رفتارهایشان و شکنجه هایی که شده اید، پی گیری قانونی کنید؟

مسلما و طبیعتا مسائلی که درباره من برخورد شده پی گیر خواهم شد. اگر در داخل رسیدگی کردند همین جا وگرنه مجبور می شوم به هر جایی که لازم باشد که بتوانم احقاق حق و شکایت کنم. پی گیری خواهم کرد. بعد از یک سال وقتی در ۲۷ خرداد سال ۸۹ دادگاه را برگزار کردند، اولین روز بود که دسترسی به یک مقام قضایی داشتم و همان جا بابت شکنجه ای که شده بودم و به پزشکی قانونی هم نفرستاده بودند، شکایت نامه ای به همان شعبه 15 دادم. شکایت از کسانی که آمر و عامل شکنجه من بودند. طبیعتا اینها را من پی گیر خواهم شد گذشته از پرونده های قبلی و شکایاتی که از آقای محسنی اژه ای و آقای مرتضوی داشتم. تا جایی که بتوانم و زورم برسد پی گیری خواهم کرد. و نیایند بگویند دوباره میندازیم زندان تا نتواند پی گیری کند.–این هم باعث نخواهد شد من پی گیری نکنم- چون یکی از مسائلی که مرا در زندان نگهداشتند و به نوعی گروگان گرفتند این بود که فکر میکردند من بیایم بیرون احتمالا پی گیر شکایت ام خواهد بود.

 

گویا حکم آزادی تان را بر روی تخت بیمارستان به شما داده اند درسته؟

بله من بیمارستان بودم که حکم آزادی را دادند. من حدود ۲۰ ماه در بیمارستان در یک اتاق زندانی بودم غیر از مواقعی که برای ورزش پزشکی می بردند. در آن اتاق در حصر بودم غیر از آن که همزممان با اجلاس سران، سه هفته آمدم بیرون، ۲۰ ماه در اتاق و روی تخت بیمارستان بودم، با سه مامور که بالای سرم گذاشته بودند. یک مقطعی دستبند و پابند و باتوم در کار بود و یک مدت هم دستبند و پابند را باز کردند و بعضی وقت ها باتوم را پنهان نگاه می داشتند اما گاهی هم اشکارا در کار بود.

 

خود شما درباره آزادیهای اخیر چه نظری دارید گذشته از دسته بندی که مطرح کردید؟

یک عده فکر میکنند اگر این آزادیها را بدهند این برداشت وجود خواهد داشت که در انتخابات شکست خورده اند و برای همین بازی برد بردی را که خودشان مطرح کرده اند پررنگ کرده و میخواهند بگویند نه این ناشی از برد-برد است و اینکه ازاد میکنیم ناشی از شکست نیست. ما اما بحث برد و باخت را مطرح نمیکنیم. ما صحبت از عقلانیت میکنیم. و عقل حکم میکند که در شرایط جدید هیچ زندانی سیاسی، هیچ روزنامه نگار، هیچ حقوقدان و کسانی که به خاطر خطای دیگران در زندان هستند، دیگر در حبس نمانند. هر لحظه که در زندان هستند و اعمال ناحقی که صورت می گیرد کار بسیار بدی است و در آیندگان قضاوت نامساعدی ایجاد خواهد کرد. همانگونه که مراجع ما می گویند هر ساعتی که زندانیان سیاسی به ویژه آقای کروبی و مهندس موسوی و به ویژه خانم رهنورد را در حصر نگهداشته اند، هم خلاف قانون است هم خلاف شرع. ما امیدواریم که این خردورزی کمک کند و این کارهای خلاف غیر اخلاقی و غیر انسانی کنار گذاشته شود، و همه ازاد شوند.

 

گذشته از مباحث اخیر شما بیش از چهار سال و سه ماه زندانی بودید، اعتصاب غذا کردید، دنده تان در زندان شکست، ۲۰ ماه در بیمارستان بستری شدید و .. آقای سحرخیز زندان برای شما چگونه بود؟ یا به عبارتی چگونه این مدت را گذراندید؟

 همه میدانند من با روحیه ای که داشتم و با نگاهی که به زندان داشتم سعی میکردم یک نگاه و رویکرد جدیدی را برای زندان و زندانی بگذارم. فکر میکردم بسیاری از جوانان ما هستند که زندان باید برایشان محلی باشد که در ان به زندانی خوش بگذرد. غیر از اینکه محیط آموزشی است و خیلی وقت ها جلوی کلاس ها و جلساتی که میخواستیم بگذاریم، را گرفته بودند. ولی تلاش من این بود که زندانی در زندان حداقل فشارهایی که می کشد محدود باشد، کمتر باشد، حتی وقتی در سلول انفرادی است یا حتی انفرادی دو نفره، تلاش من این بود که دیگران شرایط بهتری داشته و حبس شان را بهتر بکشند. من همیشه این شعار را در زندان دنبال میکردم که ما باید در این شرایط دم را غنیمت بدانیم و به بخش خوبی ها و خوشی های زندان توجه بکنیم. به طور مثال برخی اخبار می امد اگر خاطرتان باشد که مثلا زندانیان یک نمایشگاه مد در زندان اوین برگزار کرده اند. برای خود منم هم این مساله مهم بود همین نگاه را دنبال میکردم و وقت بسیار بسیار مناسبی برای من فراهم شد تا بتوانم کتاب هایی که سالها می خواستم در انتظار بود را بخشی را به گونه ای به دست آورده و بخوانم. کتاب های یکه قبل از انقلاب خوانده را دوباره مرور بکنم. بخشی هم به ورزش و تفریح با همبندی ها. به من بد نگذشت. همانطور که گفتم در شرایطی که دنده من شکسته بود و در انفرادی بودم با یک ظرف ماست و فویل روی آن، یک چیزی به اسم مینی بسکتبال برای خودم درست کرده بودم و چسبانده بودم به دیوار. یک نفره برای خودم بسکتبال بازی میکردم. گوشه سلول دو در سه می نشستم از همانجا پرت میکردم و بعد با وجود درد ناشی از شکستگی دنده می رفتم شبه توپ را برمیداشتم و دوباره می انداختم و بازمی گشتم و بازی را ادامه میدادم. با همه سختی ها و دردهایی که بود اما به هر حال سعی میکردم از لحظه لحظه خودم برای ورزش، مطالعه و خودسازی و فکر اینکه در آینده باید جامعه را بسازیم استفاده کنم.

 

ممکن است درباره نمایشگاه مد توضیح دهید؟

نمایشگاه مد یا فشن شو فکر میکنم در بهار سال ۸۹ برپا شد. اول هر شش ماه یکبار برای زندانیان لباس می اوردند. مرا تازه دو سه روز بود که بعد از اعتصاب غذا از انفرادی به بند ۳۵۰ اوین منتقل کرده بود چند روز قبل عید بود. لباس آورده بودند و من این فکر را مطرح کردم که بیایید یک فشن شویی برگزار کنیم و در چند رشته در اتاق های مختلف، انتخاب کنیم. مثلا توی لباس هایی که خانواده ها آورده اند بهترین لباس سبز را انتخاب کنیم، یا مثلا زیباترین لباس را انتخاب کنیم و کسانی به عنوان عرضه کننده در حیاط زندان بپوشند و مسابقه ای در این زمینه گذاشتیم و برگزار شد البته کسانی که با نگاه قبل از انقلاب بودند می گفتند زندان محل حبس کشیدن و سختی کشیدن است جای تفریح و خنده و شوخی نیست، ولی بعد که برگزار شد و نسل جوان ما هم دیدند و میدانستند که جنبش سبز ما با هر فشار روحی و روانی که بیاورند فشار جسمی هم که بیاورند هست و در کنار هم زندان یک محیط اموزش، یک محیط خوبی خواهد بود با تمام محدودیت تلفن، با تمام محدودیت ملاقات و فشارهایی که بود.

 

حالا چطور آقای سحرخیز؟ بعد از چهار سال و خورده ای از زندان ازاد شده اید چه خواهید کرد؟

 من آخرین کارهایی که میکردم در حیطه حقوق بشر و روزنامه نگاری بود. کاری بیش از این نمیکردم اگر چیزی به عنوان فعالیت سیاسی مطرح می شود در همین چارچوب است طبیعتا من کار مطبوعاتی ام و کار حقوق بشری ام را دنبال میکنم. حالا چگونه خواهد بود و چه خواهم کرد باید یک مقدار تفکر کنم و با دوستانم هم مشورت کنم ببینم چه خواهد شد.

 

در شرایطی آزاد شده اید که انتخابات دیگری برگزار شده، رئیس جمهور دیگری انتخاب شده و کلا فضا با زمان بازداشت شما کاملا متفاوت است. شما فضای فعلی را چگونه می بینید؟

من فضا را بسیار مناسب و چشم انداز را بسیار روشن می بینم و فکر میکنم این مقاومتی که شد و این شرایطی که فراهم آمد ما در واقع آن بذری را که در سال ۸۸ کاشتیم الان در سال ۹۲ برداشت کردیم و نشان داده شد آن چیزی که عمل شد کار درستی بود. این مساله به اثبات رسید و یک نسل پرورش یافتند. سختی کشیدند ولی چشم انداز آینده روشن خواهد بود. تجربه به دست آمده کمک میکند راه را آسان تر پیش ببریم و به سمت اهدافی که بخشی را زمان اصلاحات طراحی کرده بودیم و بخشی از همان اهداف را الان اصلاح کرده ایم، به پیش برویم.