کاریکاتورهای بی‌درد

نویسنده
یوسف محمدی

» کات

نگاهی به سریال ابله ساخته‌ی کمال تبریزی

سریالی که بیننده‌ی خودش را فریب می‌دهد و در این کار چنان نابلد است که خیلی زود مخاطب را ناراضی می‌کند و قسمت به قسمت خریدارانش کم‌تر می‌شوند. ابله چنین است؛ با گروهی از بازی‌گران مشهور و بعضا محبوب، با گریم خاص‌شان و با تیتراژی که نشان‌گر حضور کاراکترهای سریال در فیلم‌های کلاسیک سینماست، به تماشاگرش وعده‌ی دیدن یک سریال کمدی فانتزی را می‌دهد. اتفاقی که البته نمی‌افتد و فیلم‌نامه و اجرا در حد فکاهی‌های لاله‌زاری، آن هم لاله‌زار سقوط کرده‌ی دهه‌ی شصت، می‌ماند و گذری بر نظر مخاطبان سریال نشان می‌دهد، به سختی می‌توان کسی را پیدا کرد که از کیفیت کار راضی باشد. کیفیت پائین کار چنان چشم‌گیر بوده که حتی برخی از بازی‌گران سریال بابت آن، در صفحات اجتماعی‌شان از مردم عذرخواهی کرده‌اند.

کمدی فانتزی در ایران بسیار اندک ساخته شده. نمونه‌های مثل هی‌!جو! یا همیشه پای یک زن در میان است تلاش‌های ناموفقی هستند و آثاری مثل من زمین را دوست دارم، علی‌رغم موفقیت‌شان، هرگز تبدیل به گونه‌ی مورد علاقه‌ی تماشاگران ایرانی نشدند و روند ساخت‌شان ادامه پیدا نکرد. ابله هم ابتدا با فضا و کاراکترهایی که می‌سازد می‌خواهد به سمت فانتزی برود اما به بخش کمدی که می‌رسد، در شوخی‌نویسی‌ها چشم به آثار بازاری و نازلی دارد که در شوخی‌های کلامی و عموما جنسی خلاصه می‌شوند. داستان سریال روایت زنده‌گی یک فیلم‌نامه‌نویس است که موفقیت چندانی در کارش ندارد و درگیر دنیایی میان خیال و واقعیت می‌شود و سعی دارد اتفاقات پیرامون‌ش را به شکل فیلم‌نامه در بیاورد و به تهیه‌کننده‌ای بفروشد. این ایده‌ی اولیه که می‌تواند جالب و جذاب باشد و مخاطب را با خود هم‌راه کند اما با ساخت شخصیت‌های پا در هوا و مهم‌تر از آن داستانی نیم‌بند که اصلا پیش نمی‌رود و در سیزده قسمت ِ منتشر شده در جا زده، تبدیل به یک مجموعه قابل پیگیری و هیجان‌انگیز برای تماشاگر نمی‌شود. داستان پسری که برای به دست آوردن ارث پدر بزرگ باید با دختری دزد ازدواج کند، بیش از اندازه کهنه است و طبق معمول سعی شده شوخی‌ها با استفاده از اختلاف طبقاتی پسر پول‌دار و نازپروده و دختر فقیر و لات‌ماب ساخته بشود. این خط داستانی مندرس، در هر قسمت با حجم زیادی از شوخی‌های جنسی نازل هم‌راه است. شوخی‌هایی که طبق فرمول‌های ثبت شده، به قدری در جای جای سریال تکرار شد‌ه‌اند که مخاطب را اشباع می‌کنند و به فرض خنده‌ی اولیه، در بارهای بعد، باعث دل‌زده‌گی‌اش می‌شوند. مثلا بخش عمده‌ی شوخی‌های کلامی مربوط به شخصیت فیلم‌نامه‌نویس است که در جملات‌ش مکرر از کلمات “چیز” و “این” استفاده می‌کند که معمولا منجر به جملات دو پهلو جنسی مثل “چیز خواهرت تو جیبته!” یا “ این‌مو می‌دم دستت!” می‌شود.

کمال تبریزی و فیلم‌نامه‌نویس‌ش انگار که خودشان متوجه کم‌بودهای سریال بوده‌اند و برای همین سعی کرده‌اند با شوخی‌هایی مربوط به مسائل روز مخاطب را کمی بیش‌تر با خود هم‌دل بکنند. اما این بخش از کمدی هم به خاطر اشاره‌های‌ خاصش به یک بخش تخصصی، سینما، نتوانسته جذابیتی برای مخاطب عام ایجاد کند. ساخت کاراکتری مشابه امیرحسین شریفی، تهیه‌کننده‌ای که به تازه‌گی گفته به خاطر ساخت فیلمی از سوی داعش به مرگ تهدید شده!، شاید فقط برای کسانی که سینما را از نزدیک دنبال می‌کنند، قابل درک و فهم باشد. شوخی‌های مشابه با خانه‌ی سینما و فیلم‌های زیرزمینی هم در همین سطح باقی می‌ماند و نه خنده‌ای ایجاد می‌کند و نه می‌تواند تبدیل به بخشی از روایت و داستان فیلم بشود. ابله که هر قسمت‌ش نزدیک به یک ساعت است و تا امروز نزدیک به سیزده ساعت وقت از مخاطب‌ش گرفته، به اندازه‌ی یک فیلم‌ سینمایی ۹۰ دقیقه‌ای هم مصالح و قصه نداشته و برای همین ندیدن یکی دو قسمت‌ش هم باعث نمی‌شود که رابطه‌ی مخاطب با زنجیره‌ی اتفاقات سریال قطع بشود.

سازنده‌گان ابله از هر گوشه چیز برداشته‌اند. نام شخصیت اول، هوشنگ تتلو- اشاره به نام رپر مشهور؛ امیر تتلو- است. کلاه مخملی‌ها و لات‌ها از دنیای فیلمفارسی بیرون آمده‌اند. کنایه‌ی سیاسی که باید بی‌خطر باشد، به جانب دزدی قدیمی‌ست که عکس اعلی‌حضرت هنوز روی دیوار اتاق‌ش است. محسن طنابنده، در نقشی تعریف نشده و بی‌اثر، زن‌پوش شده تا بتواند بازی‌گر مرد مقابل را در آغوش بگیرد. شوخی‌های کلامی دربست و کامل از شبه‌نمایش‌های عامه‌پسند برداشته شده‌اند و با این همه پراکنده‌گی، موجودی مهیب و کاریکاتوروار پدید آمده به نام ابله که گویی کنترلش از دست خالقانش خارج شده و همین‌طور به زیست عجیب و غریب و باری به هر جهت‌ش ادامه می‌دهد و به جای جذب مخاطب، پس‌ش می‌زند.

شبکه‌ی نمایش خانه‌گی کم کم دارد در زمینه‌ی ساخت سریال‌های شکست‌خورده صاحب رکورد می‌شود. قلب یخی، عشق تعطیل نیست و ابله، سه سریالی هستند که با خرج زیاد و بازی‌گران مشهور ساخته شده‌اند اما به دلیل شرایط غیرطبیعی تولید و ضعف فیلم‌نامه یا نیمه‌کاره رها شدند یا تیراژشان سیر نزولی داشته. مخاطبی که شاید به خاطر رایگان بودن تلویزیون دولتی، نصفه و نیمه پای هر سریالی بنشیند، این‌جا چون باید هر ماه مبلغی بپردازد و سی‌دی مورد نظرش را بخرد، سخت‌گیرتر از همیشه به محض این‌که حس کند سریال باب سلیقه‌اش نیست، خریدن و دیدن سریال را نیمه‌تمام می‌گذارد و منتظر کار و پروژه‌ای دیگر می‌شود.