ولی نصر
برای نخستین بار طی چهار سال اخیر به نظر می رسد نشانه هایی از گشایش بن بست مذاکرات مربوط به فعالیت های هسته ای ایران به چشم می خورد. به رغم آن که این تحول مثبتی تلقی می شود، ایالات متحده باید با تغییر راهبردهای سیاسی خود، از این تحول بهره برد.
برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند با توجه به تحولات سوریه و دیگر رویدادهای جاری در خاورمیانه از سویی، و تشدید تحریم های اقتصادی ایران از سوی دیگر، ممکن است سیاستگران جمهوری اسلامی در اندیشه بازبینی رویکردهای خود برای مذاکره با غرب باشند و از مواضع سرسخت گذشته خود قدری فاصله بگیرند.
مشکل ایستادگی در برابر ایران این است که ممکن است با پاسخ از سوی ایران مواجه شود. ایران بطور مشخص عصبی است و اگر گمان کند که آمریکا سختگیری می کند، ممکن است سرعت برنامه اتمی اش را چنان بالا ببرد که دیگر جای بازگشتی نباشد.
در گفت و گوهای آلماتی قزاقستان که ماه گذشته با محور فعالیت های هسته ای ایران میان آن کشور و کشورهای عضو گروه 1+5 برگزار شد، کشورهای عضو این گروه امتیازات اندکی به ایران دادند، اما ایران از همان امتیازات اندک هم استقبال کرد و آنها را ناکافی اما مثبت توصیف کرد.
فشارهای تازه بر ایران، لحن ملایم تر آن کشور و اشارات اخیر آن کشور به آنکه ممکن است میزان غنی سازی اورانیم را محدود کند، یا دست کم این احتمال را بررسی کند، این اندیشه را متبادر می کند که شاید ایران برای چانه زنی سازنده آماده شده باشد.
در سال 2009 و 2010، ایران نشانه دیگری به شکل یک پیشنهاد فرستاد طبق این پیشنهاد ایران با همکاری ترکیه و برزیل، اورانیوم غنی سازی 20 درصدی اش را در برابر مجوز غنی سازی با درصد پایین برای تحقیقات پزشکی، به کشوری ثالث صادر کند. اما آمریکا و متحدانش، این پیشنهاد را رد کردند و گفتند که ایران این پیشنهاد را مستقیما مطرح نکرده است و ممکن است اورانیوم کافی برای ساخت بمب اتم را بعد ها تولید کند.
از سال 2003 تاکنون، واشنگتن برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره و چانه زنی، عملاً تنها به تحریم تکیه کرده است. هر دو دولت بوش و اوباما بیش از مذاکره، تحریم اعمال کرده اند. بخشی از این رویکرد به این سبب است که وارد کردن فشار بر ایران، در صحنه و محافل سیاسی آمریکا هواداران بسیاری دارد، اما رسیدن به توافق با ایران هواداران اندک و مخالفان بسیاری دارد.
اعمال تحریم علیه ایران و تشدید این تحریم ها می تواند شمشیری دولبه باشد. فشار فزاینده بر جمهوری اسلامی ممکن است رژیم تهران را نسبت به نیات واقعی آمریکا، از جمله قصد براندازی آن رژیم، دچار تردید کند. همزمان، با نزدیک تر شدن به دست یافتن به سلاح هسته ای، ایران مقاومت بیشتری نسبت به افزایش فشار غرب نشان خواهد داد.
رهبران ایران به این موضوع مشکوک هستند که هدف اصلی آمریکا سرنگون کردن حکومت جمهوری اسلامی است و در عین حال از تحریم ها انتقاد می کنند و از برنامه های اتمی که منجر به این تحریم ها شده است، دفاع می کنند. رهبران ایران به یاد دارند که در دوران جنگ با عراق در دهه هشتاد میلادی، زمانی که صدام حسین با استفاده سلاح شیمیایی، قوانین بین المللی را نقض کرد، هرگز تنبیه نشد. رهبران ایران به این نتیجه رسیده اند ممکن است مورد حمله همسایگان مسلح عرب خود قرار بگیرند و مجامع بین المللی هم هیچ دفاعی از ایران نکنند.
از این روی، به نظر می رسد که آیت الله خامنه ای به سبب برخوردار نبودن از اعتماد به نفس کافی و اطمینان نسبت به به برجای ماندن حکومتش، احساس نگرانی می کند و تصور می کند که توقف فعالیت های هسته ای توسط ایران ـ اقدامی که لیبی در دهه گذشته کردـ او را به سرنوشت معمر قذافی دچار خواهد کرد.
در اینجاست که آمریکا باید با ارائه راهی برای بازگشت به جامعه جهانی، قصد واقعی رهبر ایران را محک بزند.
شش قدرت بزرگ جهان به هدف اولیه خود رسیده است: مواجه کردن ایران با یک جبهه متحد. پنج کشور دیگر باید خود را کنار بکشند و بگذارند که ایران و آمریکا رو در رو مذاکره کنند.
البته این احتمال نیز مطرح است که حذف یا حتی کاهش تحریم ها علیه ایران، انگیزه آن کشور را برای متوقف کردن غنی سازی اورانیم ضعیف کند. اما اگر غرب و به ویژه آمریکا سیاست های هوشمندانه ای اتخاذ کنند، تا هنگام به ثمر نشستن مذاکرات، قاعدتاً بخش عمده ای از فعالیت های هسته ای نگران کننده و بحث انگیز آن کشور باید خاتمه یافته باشد.
نیویورک تایمز، 18 مارس