گور پدر ایران

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

“نظام” با سکوت ـ که علامت رضاست- نبرد غزه را در جایگاه “قادسیه” ای دیگر به ثبت تاریخ می دهد. در قادسیه نخست، ایران مغلوب اعراب مسلمان شد. در قادسیه دوم، صدام حسین سر فتح ایران را داشت. قادسیه سوم، راه را برای نابودی تام و تمام ایران گشوده است.

نظریه پردازان “نظام” با گفتمان قادسیه سوم به میدان آمده اند و حرف سالها نهفته در دل را بزبان می آورند:

مصباح یزدی، استاد برجسته حوزه علمیه قم: “امروز متاسفانه مباحث وطن پرستی از سوی کسانی که در جامعه اسلامی هستند مطرح می‌شود که باید عنوان کرد اگر کسی به جای طرح ارزش‌های اسلامی، اینگونه مباحث را مطرح کند به خون شهدا خیانت کرده است. طرح مباحث وطن دوستی شعار دوران جاهلیت است.”

 محمد مهدی عبد خدایی، دبیرکل فدائیان اسلام: “چون ما یک حکومت ایدئولوژیک هستیم، مجبوریم آموزه های دینی خود را نگاه داریم. ما انترناسیونالیست دینی هستیم و کاری به این نداریم که اسماعیل هنیه چه می گوید. شعارهایی همانند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران در واقع‌‌ همان گرایش ناسیونالیستی است.”

از دل این “گفتمان” سیاست داخلی و خارجی استخراج می شود:

آیت الله حسن ممدوحی ، از اعضای مجلس خبرگان رهبری: “رهبری انتخاب خدا است و اگر رهبری رای مردم را تنفیذ نکند، مردم هیچکاره هستند.”

محمد جواد اردشیر لاریجانی، نظرپرداز سیاست خارجی، دبیر ستاد حقوق بشر: “با فرانسوی ها وآلمانی ها مذاکره می کنیم چون یک مشت بدبخت های مفلوک سیاسی هستند.استراتژِی ما مقاومت و ایستادگی است. بدترین آدم های جرزن در معامله غربی هاهستند.اینکه الان بنشینیم ومسئله را با امریکا حل کنیم هم غیر عملی و هم غلط است.”

 هدف تیر سخنان بدقت تنظیم شده یکی از برادران لاریجانی، چیزی جز ویرانی تازه ترین موضع وزیر خارجه آمریکا نیست.

هیلاری کلینتون، وزیر خارجه ایالات متحده، در آغاز این هفته گفته است: “در صورت آمادگی ایران، آمریکا آماده است تا با جمهوری اسلامی وارد مذاکره هسته‌ای دوجانبه شود.”

آمریکا، برسکان رهبری “ائتلاف غرب” بر متن سیاست مذاکره- تحریم پیش می آید. در همان حال حلقه محاصره اقتصادی را تنگتر و دامنه متحدان خود راگسترده تر می کند و پیوسته تابلوی مذاکره را در دست دارد.

علی اکبر صالحی باردیگر مذاکره با آمریکا را در گرو تشخیص “مقام معظم” می گذارد. ونماینده آیت الله خامنه ای در سپاه تلویحا گفت و گو با ایالات متحده را موجب “سقوط نظام” می داند. سعید رجائی خراسانی، نماینده سابق جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، عبارت پرمعنائی می گوید: آمریکا با یک ابله در ایران مذاکره نمی کند، تاریخ مذاکرات را که همه به سد “مقام معظم” برخورده، می شمارد و نتیجه می گیرد: “من ایشان را کارشناس سیاسی نمی دانم، خودشان هم نمی دانند. من مطمئن نیستم که آقای خامنه ای قلبا مخالف باشند. اینطور نیست.”

نگاه متوجه دو “دکتر” می شود که در دوطرف “مقام معظم” ایستاده اند و تخصصشان سیاست خارجی اعلام شده است. اولی علی اکبر ولایتی نام دارد و یکسان سازی موقعیت شوروی و ایران دست پخت اوست. دکتر بعدی محمد جواد لاریجانی، نظریه

“نگاه به شرق” را رقم زده است. هر دودیدگاه به بستر فکری آیت اله خامنه ای پیوند می خوردو غرب ستیزی ایدئولوژیک را جانشین ملاک منافع ملی می کند.

رجائی خراسانی درهمین متن می پرسد: “یکی از مسائل مهمی که الان مطرح است این است که چرا ایران از سوریه جنایتکار حمایت می کند؟ یعنی چه آخر؟”

 این چرای برخاسته از منافع ملی را محمدمهدی عبد خدائی جواب می دهد: “فلسطین، از منافع ملی ما مهمتر است.” وریشه کشاندن ایران را به مرکز مهلکه خاورمیانه بر ملا می کند.

هفته ایست که دیکتاتور سوریه به پایان نزدیکتر می شود. اخضر ابراهیمی فرستاده ویژه اتحادیه عرب و سازمان ملل به مجمع عمومی این سازمان گزارش ماموریت خود را می دهد: “تنها راه خروج از بن بست کنونی سوریه، مداخله نظامی در آن کشور است.”

ترکیه که برای “تذکر” جمهوری اسلامی تره هم خردنکرده است، احمد داوود اوغلو وزیر امور خارجه اش را به اجلاس وزرای امور خارجه کشورهای عضو پیمان دفاعی ناتو، در بروکسل می فرستد و او با توافق نامه این اجلاس برای ارسال سامانه های موشکی پاتریوت بر می گردد.

سرگی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه، که همراه ولادیمیر پوتین د راستانبول بسر می برد، موافقت کشورش با استقرار موشک های پاتریوت بوسیله ترکیه در مرز این کشور با سوریه را اعلام می کند.

رضاتقی زاده-ـ تحلیل گر سیاسی- تحت عنوان “آیا روسیه و ترکیه جمهوری اسلامی را دور می زنند؟” آخرین تحولات منطقه را بر می رسد: “با قبول این فرض که حفظ رژیم اسد امکان پذیر نیست، مذاکرات پوتین با اردوغان در استانبول می تواند به حذف تهران از توافقهای منطقه ای و کاهش هزینه های انتقال قدرت از اسد منجر شود.در حال حاضر ایران در راه حل مشکل سوریه و پایان دادن به وضع کنونی در آن کشور عملا به یک عامل بازدارنده تبدیل شده است.مذاکرات جاری پوتین با اردوغان در ترکیه، می تواند آینده سیاسی دمشق را رقم زده و از راه حذف تهران، پیش از تقویت دست آن، رسیدن به توافق های دوجانبه مابین مسکو و آنکارا امکان پذیر سازد. در این پوکر سیاسی تهران پیشتر دست برنده خود را رها ساخته بود.”

تهران، هنوز روی ورق باخته بازی می کند. نیویورک تایمز، چنین عنوانی دارد: “عراق، مسیر اصلی ارسال تسلیحات ایران به سوریه” و می نویسد: “آسمان عراق به یکی از مسیرهای عمده حمل سلاح های ایران برای نیروهای بشار اسد تبدیل شده است. تسلیحات اعزامی به سوریه از جمله شامل راکت، موشک های ضد تانک، خمپاره، و نارنجک انداز است.”

بسیاری ازسیاست‌مداران وناظران اعتقاد دارند که پایان کاربشاراسد نزدیک است. نبیل العربی دبیرکل اتحادیۀ عرب، می گوید: “این سقوط ممکن است هرلحظه اتفاق بیفتد.”

سعود الفیصل، وزیر خارجۀ عربستان سعودی تاکید دارد: “روند انتقال قدرت بیش از همیشه ضروری است”.

استقرار موشک های پاتریوت، زمینه نظامی برای از کارانداختن ارتش سوریه را فراهم و لحظه پیوستن بشار اسد به دیکتاتوری های پیشین رانزدیکتر می کند تا مقصدبعدی برای حرکت تهران باشد.

قطع مسیر کمک رسانی به حماس، تحلیل بردن حزب الله در جنوب لبنان و بالاتر از همه، منزوی ساختن تهران اولین منزلگاههای حرکت بعدی است که بانگاه استراتژیک اسرائیل همپوشانی دارد.

 سازمان ملل متحد که کشور فلسطین را برسمیت شناخته است، رای مثبت

 ۱۷۶کشورعضو را پای مصوبه ای می گذارد که برخی مفسران آن را “علیه اسرائیل” نام می دهند.مصوبه سازمان ملل، آژانس بین المللی انرژی اتمی را مسئول نظارت بر فعالیت های اتمی اسرائیل می داند و از این کشور می خواهد تا درهای تاسیسات اتمی خود را به روی ناظران آژانس اتمی بگشاید.

یوکیو آمانو، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی، در نشست شورای حکام، اعلام می کند: “به رغم «تلاش های فراوان» آژانس، راستی آزمایی جنبه های احتمالا نظامی برنامه هسته ای ایران هیچ پیشرفتی نداشته است.”

رابرت وود، نماینده آمریکا در آژانس اتمی، درهمین نشست می گوید: “ایالات متحده تا آغاز ماه مارس ( اسفند)سال میلادی آینده به ایران فرصت می‌دهد «همکاری جدی» با این نهاد زیرمجموعه سازمان ملل را آغاز کند. در غیر این صورت، آمریکا خواستار ارجاع موضوع فقدان پیشرفت به شورای امنیت سازمان ملل می‌شود.”

سیاست تحریم پیگیر وپیوسته دنبال می شودو گسترش می یابد. سنای آمریکا به تشدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی رای مثبت می دهد. بعد از تصویب مجلس نمایندگان و امضای رئیس جمهوری آمریکا، این تحریم ها که بخش های انرژی، ‌کشتیرانی، ‌بنادر و ساخت کشتی ایران را هدف دارد و از جمله شامل انتقال طلا از ترکیه به ایران می‌شود، به اجرا در خواهند آمد.

سنای آمریکا به اتفاق آراء بودجه دفاعی ۶۳۱ میلیارد دلاری این کشور را به تصویب می رساند. تحریم های جدید آمریکا علیه ایران نیز در لایحه بودجه دفاعی آمریکا گنجانده شده است.

سریلانکا بعد از تصویب دور جدید تحریمها توسط سنای آمریکا، تصمیم می گیرد که نفت عراق را جایگزین واردات نفت خام از ایران بکند.

واردات نفت ژاپن از ایران در ماه اکتبر( مهر) نسبت به ماه قبل از آن کاهش دارد و در مقایسه با اکتبر سال گذشته، چهل و دو دهم درصد کمتر شده است.

گزارش هایی در باره افزایش ۳۰ تا ۵۰درصدی قیمت ها و نایاب شدن برخی کالاها در نشریات داخل ایران منتشر می شود.

در ادامه انتشار گزارش‌هایی در مورد کمبود داروهای مختلف در ایران، موید علویان رئیس شبکه هپاتیت ایران از کمبود داروی بیماران “هپاتیت ب” پرده بر می دارد.

وزیرصنعت، معدن وتجارت از توقف تجارت جمهوری‌اسلامی براثر تحریم‌هاخبر می دهد.

کارگران کارخانه قند و تصفیه شکر اهواز برای سومین روز متوالی در مقابل استانداری خوزستان گردمی آیند تا بگویند ۲۲ ماه است حقوق نگرفته اند.

رئیس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی سراسر کشور به یک سایت اصولگرا می گوید: “یک میلیون کارگر قراردادی از ابتدای سال جاری تاکنون از واحدهای تولیدی کشور اخراج شده اند.”

علیرضا علوی تبار، آمار جالب دیگری دارد: “ما در این دوره هم شاهد ظهور یک سری میلیاردر جدید بوده‌ایم که عمدتا هم با استفاده از رانت‌های دولتی به این موقعیت اقتصادی رسیده‌اند.”

اوهم مثل بقیه کاسه و کوزه ها را سر محمود احمدی نژاد می شکند که سخت مورد حمله تازه رسانه های جناح راست است که دوسرنوشت بیشتر پیش رویش نمی بینند: “انتحار یا سقوط قبل از پایان.” و خودش به آب و آتش می زند تا مانع تصویب طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست‌جمهوری شود. زورش نمی رسدودریک نبرد نزدیک: “۱۴۴ رای موافق، ۹۱ رای مخالف و ۱۱ رای ممتنع” مجلس اجرای انتخابات را از دولت می گیرد.

رئیس جمهور سابقا امام زمانی که دولت را بُر زده است، ظاهرا خیلی به “مرتضوی” ها علاقه دارد که یکیشان را برای مخالفت با “طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات” به مجلس می فرستد.

صولت مرتضوی، معاون سیاسی وزارت کشوردرصحن علنی این طرح را “مغایر قانون اساسی” می داندواسمش را می گذارد: “یک شرکت سهامی برای انتخاب رییس جمهوری”.
محمود احمدی نژاد، قاعدتا یاد نحوه “انتخاب” خودش می افتد و می گوید: “به جای تصویب طرح، نام رئیس جمهور بعدی را بنویسید”.

کسی او را خس و خاشاک نمی خواند، برای کشتن هوادارانش هم که مقابل مجلس جمع شده اند، تیراندازی نمی کنند. سرگرم مهندسی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و انتصاب رئیس جمهوری هستند. سپاه از حالا از زبان علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران تکلیفش را روشن کرده است: “سپاه نسبت به انتخابات ریاست جمهوری آینده «بی تفاوت» نیست و خواهان بر سر کار آمدن رییس جمهوری «ولایت مدار» است که «تدابیر» رهبری را اجرا کند.”

حبیب الله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری که تشکیل دولت وحدت ملی پیشنهادی هاشمی رفسنجانی را، “طرحی پوچ” می خواند، از حالا رقم دقیق نامزدهای همه جناح ها را می دهد: “در انتخابات آینده ۴۰ نامزد خواهیم داشت که ۲۵ نفر از آنها اصولگرا و ۱۵ منفرد و اصلاح‌طلب خواهند بود”.

 اصلاح طلبان “بدلی”-ـ تعبیر از علی مزروعی-ـ را از حالا ردیف کرده اند. تلاش‌های حاکمیت برای وادار کردن اصلاح‌طلبان و منتقدان وضع موجود کشور به حضور کانالیزه در این صحنه، آغاز شده است. در چند هفته اخیر برخی چهره‌های اصلاح طلب و منتقد به نهادهای نظامی و امنیتی احضار شده‌اند. و برای اینکه مو لای درزش نرود که انتخابات کاملا آزاد است، احمد جنتی را از لب گور صدازده اند که بازهم ناظر ارشد انتخابات باشد. آیت اله خامنه ای برای تکمیل حلقه یاران کهنسال محمد علی موحدی کرمانی ۸۱ ساله را، به عنوان امام جمعه موقت و جدید تهران منصوب می کند.
محمود احمدی نژاد، می گوید: “متأسفانه عده‌ای خیال می‌کنند هنوز در دوران قاجار بسر می‌برند و استبداد حاکم است.” معلوم نیست منظورش “علمای اسلام” است که چون سرداران قادسیه گرد رهبر حلقه زده اند و یا یک نماینده مجلس که “خودسری” ماموران پلیس را عامل مرگ ستار بهشتی، اعلام می کند.

 آذ ر، ماه قتل های زنجیره ایست و با نام بلند پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری ومحمدجعفرپوینده به نسرین ستوده، می رسد که ۴۹ روز در زندان بر اعتصاب غذا پا می فشارد تابه خواست خودمی رسد.

ژیلا بنی یعقوب و بهمن احمدی، زوج روزنامه نگار زندانی ۴ ماه است که از ملاقات هم محرومند. فشار بر مهدی هاشمی برای اعتراف تلویزیونی ادامه دارد و پدرش خواستار بازگشایی پرونده اعدام ها برای شفاف سازی در مورد پرونده‌های اول انقلاب می شود. و آنقدر زندان های ایران هتل است که مسئولان سازمان زندانها به دنبال تامین بودجه برای ساخت دو زندان ۱۰ هزار نفره در جنوب هستند. 

آذر، ماه آخر پائیز به ده سوم می رسد.یکی که داستان قادسیه را دنبال کرده است، در فیس بوک می نویسد: “ولک، پس گور پدر ایران..”

بیانیه جبهه مشارکت، ایران را در لحظه کنونی چنین تصویر می کند: “هفت سال حاکمیت مطلق و یکدست اقتدارگریان بر همه ارکان حکومت، که به شکل بی سابقه‌ای از حمایت رهبری هم برخوردار بودند، واز درآمد بی‌نظیر و افسانه‌ای نفت نیز برخوردار شدند، و برخوان نعمت زیرساخت های اقتصادی دولت های سازندگی و اصلاحات نشستند، انهدام زیربناهای اقتصادی و تولیدی، گسترش فقر و بیکاری و شکاف طبقاتی، کاهش رشد سرمایه گذاری و نزول نرخ رشد اقتصادی به عدد صفر را در پی داشته است.”

حسین موسویان، مسئول سابق مذاکرات هسته‌ای ایران، که در سال‌های اخیر به آمریکا “مهاجرت” کرده، اکنون از پژوهشگران دانشگاه “پرینستون” است و هروقت مساله اتمی بیخ پیدا می کند دست به قلم می شود تاثابت کند “نظام” دنبال ساختن بمب اتمی نیست، تحلیل جدیدش را در ده بند منتشر می کند. در چند بند این “تحلیل” تکرار شده است که ادامه سیاست اتمی “جنگی را دامن خواهد زد که به نابودی ایران منجر خواهد شد.”

و هنوز در میانه “قادسیه سوم” هستیم. مادر ایران به فغان می آید. تصویر آرتمیس - زیبا زنی که نخستین فرمانده نیروی دریائی ایران بود- در فضای مجازی دور می زند و تاریخ از زبانش مکرر می شود:

“آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد، در جنگ سالامیس که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت، شرکت داشت. قبل از شروع جنگ دریایی سالامیس، خشایارشا از همهٔ امیران محلّی و فرماندهان دریایی نظرشان را راجع به جنگ دریایی خواست. پاسخ‌ها تماماً در تأیید جنگ دریایی با نیروی بحریه یونان بود مگر نظر آرتمیس. او گفت: “من که در تمامی نبردهای شاه به لحاظ شجاعت و فداکاری از احدی کمتر نبوده‌ام، می گویم نیروهای خود را بی جهت تلف نکنید و از رزم دریایی احتراز جوئید زیرا یونانیان در کار دریا برتری دارند. چه الزامی در این کار است؟ من نگران آنم که شکست در این جنگ دریایی، شکست در دیگر جبهه‌ها را در پی داشته باشد.”

همه فرزندان ایران به هزار زبان فریاد می کشند: ایران در خطر است. سرداران قادسیه می شنوند؟