فیلم

نویسنده

نقد رشد و توسعه درایران

متین سازش

 

“طلا و مس” فیلمی است به کارگردانی همایون اسعدیان که پس از آثاری نظیر” شوخی “و    ” ده رقمی “ و سریال تلویزیونی “نظیر  راه بی پایان ”، برپرده سینماهای ایران به نمایش درآمده است.همکارمان در تهران نگاهی دارد به جدید ترین ساخته اسعدیان…

 

خلاصه داستان:

شخصیت اصلی فیلم روحانی جوانی است که برای فیض بردن از مباحث اخلاق یکی از استادان به تهران می آید و سپس بیماری ام اس همسرش او را در تنگنای عجیبی قرار می دهد تا ایمانش مورد محک قرار گیرد.

 

نگاه:

جا انداختن فیلم‌هایی با محتوای “طلا ومس” - که به نوعی شکست ساختار محتوایی محسوب می‌‌شوند- در کشوری همچون ایران، به واسطه مقتضیات فرهنگی، فقر سواد رسانه‌ای و دانش بصری، پرهیز از تفکر انتزاعی و تمایل به ساده اندیشی-  کاری است دشوار و زمان‌بر و در مواردی حتی ناممکن.

همایون اسعدیان در تجربه ی جدید خود موضوعی را مورد مواضع آسیب شناسی قرار می دهد که کمتر کارگردانی در چند دهه اخیر سینمای ایران به آن پرداخته است. “طلا و مس “توانایی کارگردانش را در روایت روان اثر به شدت به رخ می کشد و حقیقت تلخی را به زیبایی در مقابل دیدگان بیننده منعکس می کند. به جرات می توان گفت اگر میر کریمی در زیر نور ماه زندگی اجتماعی یک طلبه را نشان می دهد، اسعدیان در طلا و مس تماشاگر را وارد حریم خانواده یک طلبه می کند و بییننده را با روزمرگی های زندگی او مشکلاتش، روابطش با فرزند و همسر درگیر می کند. کارگردان در روایت داستان خانواده نیم نگاهی به بازخورد شخصیتی قشر روحانی در جامعه دارد.

 

البته تلاش نویسنده وکارگردان درطراحی مختصات کامل فیلم دربرخی موارد دچار نقصان هایی می شود که از دیدگان تماشاگر پنهان نیست. به طور مثال داستان “طلا ومس” روی یک خط مستقیم پیش نمی‌رود وهمچنین زمان زیادی به رد و بدل شدن دیالوگ میان شخصیت‌ها و صحنه‌های تعقیب و گریز اختصاص یافته و در ارائه اطلاعات داستانی و مشخصات هویتی کاراکترها بیش از حد خست به خرج داده شده است که البته هیچکدام از اینها، در حوصله تماشاگر ایرانی نمی‌گنجد و در نتیجه، مخاطب نمی‌تواند قصه فیلم را به صورت سرراست تعقیب کند و با شخصیت‌های ناشناس و مبهم آن همراه شود.
فیلم‌هایی با ساختار “طلا ومس” برای از دست ندادن مخاطب علاوه بر بهره‌مندی از داستان منسجم نیازمند بازنگری های اساسی درباره نوع نگاه به موضوع خاص خود هستند و نمی‌توان از عامه سینما رو توقع داشت تا به سرعت و به راحتی عادات خود را کنار بگذارد و به فیلم‌هایی با موضوعات حساس اجتماعی روی خوش نشان دهد.
سینماگران درسراسر جهان و بالاخص در ایران برای به تصویر کشیدن موضوعات خاص اجتماعی تا اندازه ای دست به اغراق می‌آورند و آنقدر بر اعوجاج تصاویر و اصوات تاکید می‌ورزند که عملاً حاصل کارشان فانتزیک و مغایر با واقعیت‌های علمی از آب در می‌آید.
در “طلاومس” هم متاسفانه این گرایش افراطی وجود دارد و اشیاء و آدم‌ها از نقطه‌نظر اشخاصی هدف اصلی داستان فیلم  قرار داده‌اند، بیش از حد کج و کوله، عجیب و غریب و در ابعادی غیر طبیعی دیده می‌شوند که عملاً در عالم واقع اینچنین نیست.       

“طلا ومس”البته در اغلب اوقات اکران خود فیلم یکدستی است با طرح قصه ای که در آن غالب عناصر، از لوکیشن و وسایل صحنه گرفته تا آرایش رویدادها، در خدمت اندیشه ای هستند که فیلمساز می خواهد مطرح (یا حتی اثبات) کند، اما دراین بین لحظاتی نیز وجود دارد که تکنیک سراسر جایگزین محتوای روان می شود ورشته مخاطب و فیلم را به یک باره از هم می گسلد.

بنابراین کارگردان با این دیدگاه کلیه حوادث و شخصیت ها را در مکیال و مقیاس اندیشه های شخصی خویش می سنجد و به آنچه که در عالم واقع وجود دارد رغبتی نشان نمی دهداو قصد دارد با طرح این عناصر فرمیک به محتوای دلخواه خویش برسد و اجازه نمی دهد تا داستان و روایت فیلم خود مقدرات خویشتن را روایت کند و ادامه دهد

ضعف عمده اثردر پلات اصلی فیلم، لطمه زدن شخصیت پردازی به حادثه پردازی در فیلم است که دامنگیر بسیاری از فیلم های ایرانی است. صحنه هایی که برای بیان شخصیت و منش شخص بازی ارائه می شود می بایستی داستان را به پیش برده و در رابطه تنگاتنگ با خط سیراصلی فیلم باشد.

 

شاید بتوان برجستگی فیلم در حیطه معنا را تنها در مطرح کردن دوباره موضوع عجز و ناتوانی انسان و علم در برابر مرگ دانست. علم گرایی و ناتوانی در باره حل و فصل جهان آن طور که هست نه آنطور که حواس و ابزار قادر به درک آنها هستند. چالشی که هم اکنون چند ده سالی است که فلاسفه غربی را به دوباره اندیشی به ساختارهای اصلی و اصول موضوعه اومانیسم کشانیده است. و منجر به نفی کلیه اصول از پیش تعیین شده و نفی کلیه روایت های کلان سیاسی واجتماعی گشته است.

“طلا ومس” نقد صریحی است بر موانع رشد و توسعه یافتگی در جامعه آشفته ایران و علل عقب ماندگی و ایستایی آن که ناشی از باورهای سنتی متعصبانه و قشری گری است که هنوز ریشه های عمیقی در میان مردم دارد. وازکتومی بهانه ای است که کارگردان آن را برای نمایش این شکاف عمیق به کار گرفته است.

این فیلم نشان می دهد که جوامع سنتی، قشری و متعصب چگونه در برابر پیشرفت های علمی و مدرن که با بنیان های فکری و ایدئولوژیک آنها در تقابلند، مقاومت و ایستادگی نشان می دهند.

گذشته از نقاط ضعف و قوت “طلا ومس”بازی روان بازیگران آن به خوبی پرداخته شده است.نگار جواهریان وبهروز شعیبی با هم اندیشی و تحلیل درست خود از نقش ها تماشاگر را با خود همراه می کنند تا دراین مورد کمترین اشتباهات را متوجه خود سازند.استفاده از ابزار بدن وبیانی  وانتقال به موقع احساس و رفتاراز کاراکترهای آنان اشخاص چند ضلعی و چند بعدی به وجودآورده است.