ازهمه جا

نویسنده
بریده هایی از شبکه اجتماعی فیس بوک
پی افکندم از نظم کاخی بلند…
یک- خرد در شاهنامه

Rouzbeh Farzan

برخی از باورهای گذشته هنوز در زندگی امروز تازگی خود را حفظ کرده اند. و هنوز در شکل زندگی ما موثرند. یکی از روزمره ترین آنها معیار انتخاب بین صحیح و خطاست. خیلی ها اعتقاد داشته و دارند که دست کم بخشی از این معیار خارج از منطق انسان قرار دارد مثلاُ قوانین آسمانی یا عرف-های اجتماعی. اما شاهنامه این میزان و معیار را خرد می داند :ا

خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ………. ستایش خــــرد را به از راه داد

خرد رهنمای و خرد دلگشای …….خرد دست گیرد به هر دو سرای

خرد نه استعاره از دنیای دیگری است نه نیرویی که به خواص نازل گردد بلکه همان نیروی است که در وجود هر انسانی نهفته و با دانش و کوشش گسترش یافته و با راستی اعتبار می یابد.شادی و ناشادی هر انسان نه به قسمت و قضا و قدر مربوط است و نه به عوالم دیگر. شادی و ناشادی هر انسان دقیقا به میزان پیروی هر فرد از خرد است:ا

خرد چشم جانست چون بنگری ………. تو بیچشم شادان جهان نسپری

ازو شادمانی وزویت غمیست ……………. وزویت فزونی وزویت کمیست

در جای جای شاهنامه، حکیم فردوسی به پیروی از خرد پند میدهد:ا

کسی کو خرد را ندارد ز پیش ………. دلش گردد از کردهی خویش ریش

هشیوار دیوانـــــــه خواند ورا …………. همــان خویش بیگـــــــانه داند ورا

ازویی به هر دو سرای ارجمند ……… گسسته خـــــــــــــرد پای دارد ببند

دو- صفحه شاهنامه فردوسی

(Shahname Ferdowsi)

محمد حسنین هیکل روزنامه نگار و نویسنده مشهور مصری

 روزی از حسنین هیکل پرسیدند شما مصریان با آن پیشینه ی درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؛ گفت ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم ما هم اگر فردوسی را نمی داشتیم امروز همانند مردمان مصر و سوریه و اردن و فلسطین و عراق و حبشه و بسیاری از مردمان دیگر عرب زبان می شدیم؛ اینها هیچ کدامین شان عرب نبودند؛ زور شمشیر و نداشتن فردوسی ها آنان را عرب زبان کرد؛ اما ما عرب زبان نشدیم نه برای اینکه شمشیری در کار نبود؛ و نه برای اینکه به گناه فارسی گویی زبان را از دهان بیرون نمی-کشیدند که می کشیدند؛ تنها برای اینکه ما فردوسی را داشتیم و دیگران نداشتند

جهان کرده ام از سخن چون بهشت
ازین بیش تخم سخن کس نکشت

بناهای آباد گردد خراب
زباران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم، ازین پس، که من زنده ام
که تخم سخن را پراگنده ام

سه - صفحه ی Zoroastrian Calendar – زنده نگاهداری جشن ها و گاه نامه بدست دوستداران

سرایش شاهنامه

شاهنامه پر آوازه‌ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های ادبیات کهن پارسی می‌باشد. فردوسی سرودن شاهنامه را بر پایهٔ متن ابومنصوری در حدود سال ۳۷۰ هجری قمریآغاز کرد و سر انجام آن را در سال ۳۸۴ هجری قمری (برابر با ۳۷۲ خورشیدی) با این بیت‌ها به انجام رساند:ا

 

سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد

به ماه سفندارمذ روز ارد

ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار

به نام جهان داور کردگار

این ویرایش نخستین شاهنامه بود و فردوسی نزدیک به بیست سال دیگر در تکمیل و تهذیب آن کوشید. این سال‌ها مقارن با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری (برابر با ۳۸۲ خورشیدی) در سن شصت و پنج سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند، و از این رو دست به کار تدوین ویرایش تازه‌ای از شاهنامه شد. آشکارترین تازگی در این ویرایش دوم، گذشته از تکمیل بخش‌های مربوط به پادشاهی ساسانیان، افزودن بیت‌هایی در ستایش محمود در آغاز و انجام شاهنامه و در اول و آخر دفترهای چندگانهٔ آن بوده‌است. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در هفتاد و یک سالگی فردوسی بوده‌است:ا

چو سال اندر آمد به هفتاد و یک

همی زیر بیت اندر آرم فلک

ز هجرت شده پنج هشتاد بار

به نام جهان داور کردگار

 فردوسی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستان ها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخ‌ کامی سراینده از اوضاع زمانه بوده ‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده، و خود را هشتاد ساله و جای دیگر هفتاد و شش ساله خوانده‌ است:ا

کنون عمر نزدیک هشتاد شد

امیدم به یک باره بر باد شد

کنون سالم آمد به هفتاد و شش

غنوده همه چشم میشار فش

 

صفحه ی سرای دانای توس

پیام شاهنامه به همه دیکتاتورهای جهان

داستان خودکامگی جمشید و سرانجام تراژیک آن از زبان سحرامیز شاهنامه

چو این گفته شد فر یزدان از اوی — بگشت و جهان شد پر از گفت​وگوی


منی چون بپیوست با کردگار — شکست اندر آورد و برگشت کار

چه گفت آن سخن​گوی با فر و هوش — چو خسرو شوی بندگی را بکوش

به یزدان هر آنکس که شد ناسپاس — به دلش اندر آید ز هر سو هراس

به جمشید بر تیره​گون گشت روز — همی کاست آن فر گیتی​فروز

چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ — یکایک ندادش زمانی درنگ

به ارش سراسر به دو نیم کرد — جهان را ازو پاک بی​بیم کرد

شد آن تخت شاهی و آن دستگاه — زمانه ربودش چو بیجاده کاه

پانوشت: عکس ها از مراسم بزرگداشت حکیم سخن حضرت ابوالقاسم فردوسی تاریخ 25/02/1390 مشهد - طوس - ارامگاه فردوسی

عکاس:    Parvaz Samet