شکسپیر همواره از جمله نمایشنامه نویسانی بوده است که متون او می تواند به عنوان سرمنشا موجی از جهان نمایش به مخاطبان باشد که نمونه ی آن را درکمترین دوران تاریخ ادبیات نمایشی می توان یافت. نگارش آثاری همچون هملت،اتللو،مکبث وشاه لیراین وسوسه را برذهن هرکارگردانی می اندازد تا با اجرای یکی از شاهکارهای این نویسنده انگلیسی عنوان شکسپیرونمایشنامه اش رابا هدف نقطه عطف کارنامه هنری خود دنبال کند.
” حمیدرضا نعیمی “ به عنوان نویسنده و ” آرش دادگر” درمقام کارگردان این بار به سراغ یکی از همین آثار رفته اند تا با نگاهی جذاب و نو دستی بر نمایشنامه “شاه لیر”واردآورده وآن اثر جاودانه را با مسائل امروز ایران همسان سازی و به صحنه آورند.
جهان نمایش و بالاخص نمایشی کلاسیک با قابلیت های مدرنیته بیش از هر چیز مبتنی بر فضا و فضاسازی است؛ زیرا آن چه تماشاگر را مسحور میکند و در طول اجرا او را با خود میکشاند بیش از همه به فضای نمایش باز میگردد. خلق فضا در نمایش به کمک عناصر متعددی شکل میگیرد، بخشی از این عناصر فضای فیزیکی و دیدنی اثر را شکل میدهند که مهمترین آنها طراحی صحنه، لباس و نور است و بخشی دیگر فضای متافیزیکی و نادیدنی اثر را که عناصر بارز تشکیل دهنده آن عواملی چون بازی، ریتم و خطوط حرکتی کارگردان است.
دادگر،همواره درخلق نمایش های خود با هدف رسیدن به ویژگی های درون متنی وسرگرم نمودن تماشاگرخود تمرکز موفقی به این عنصردرام دارد.اواغلب با حفظ رویدادهای اصلی نمایشنامه دست به طراحی ترکیباتی می زند که برآمده از قلب متن واتودهای بازیگران خود است.شکل کارگاهی تولیدات گروه “پرچین”درنوع خود جالب توجه وبا هارمونی درستی انجام می گیرد.این شیوه تولیدات درقالب اجرا به تماشاگرمعرفی می شود.یعنی مخاطب با دیدن میزانسن ها وچگونگی قرارگرفتن بازیگران درصحنه می تواند پاژل های نویسنده وکارگردان را با دقت و پشت سرهم درکناریکدیگر گذاشته وبه اتفاقات نمایشی عکس العمل نشان دهد.
عامل موفقیت اجرای”شاه لیر” را بیش از هر چیز باید در فضاسازی اثر و بالاخص یکدستی فضای آن جستوجو کرد. این نمایش که مبتنی بر ایجاد هراسی درونی نزد تماشاگر است و به نوعی کابوسها و وحشتهای دوران کودکی را برای وی بازسازی میکند و از این منظر موفق میشود تمامی عناصر نمایش را از نحوه روایت مقطع اثر گرفته تا جنس بازهای بازیگران با این فضا همسو سازد.
آن چه در اجرای دادگر و خلق فضای رعب کمک میکند، شناخت و درک صحیح کارگردان از ریتم است؛ چرا که در طول اجرا ما شاهد ریتمی تند و هراسانگیز با تمپویی بالا هستیم که احساس رعب را نزد تماشاگر تشدید میکند و بدون آن که عامل خشونت را به شکل مستقیم وارد صحنه کند توسط ریتم چنین فضایی را به راحتی نزد مخاطب باز میسازد.
نویسنده وکارگردان دراجرای نمایشی از شکسپیر دست به تغییرات عمده ای درطراحی های زمان ومکان زده اند که درنوع خود جالب توجه است.شکستگی زمان کلاسیک وترسیم وقایع درمحیط قرن بیستم،افول رویدادهای مکانی وبرهم زدن دستورات صحنه ای شکسپیردرشاه لیراز همان ابتدای نمایش تماشاگررا با تئاتری مدرن ونه کلاسیک به مفهوم واقعی رودررو می سازد.
دومین عامل مهم ایجاد فضا در نمایش به انتخاب مناسب بازیگران از سوی کارگردان باز میگردد و البته در این میان بازی روان بازیگران کمک شایانی به ایجاد فضا میکند، هر چند گاه اغراق بازیگران تا حدودی هراس موجود در نمایش را از لایههای درونی به لایههای بیرونی میکشاند؛ اما در مجموع بازیهای”شاه لیر” را میتوان بازیهای قابل قبولی دانست.درمیان همه شخصیت های “شاه لیر”می توان به بازی رضا بهبودی اشاره داشت.اوبا کنترل وتسلط بربدن وبیان خود به راحتی احساس و پیچیدگی های درونی شخصیت را به تماشاگر منتقل می کند.بهبودی، گهگاه در شکل بازی روان خود دست به سکوت های خیره کننده ای می زند که همواره برای مخاطب دلچسب است.
در سومین سطح میتوان از نورپردازی نمایش به عنوان یکی از عوامل مهم ایجاد فضا یاد کرد که به خوبی و با طرحهای ابتکاری موفق به این امر میشود. آن چه به این نورپردازی جلوهای دو چندان میدهد، هماهنگی آن با دکور و ابزار موجود در نمایش است.
همچنین دکور نمایش را نیز میتوان از عوامل موثر در ایجاد فضاسازی مناسب این نمایش دانست؛ چرا که دکور ساده و کاربردی آن به راحتی و با تغییراتی جزئی فضاهای مختلف، متعدد و متنوع نمایش را برای مخاطب بازسازی میکند.
دست آخر نیز باید از روایت اثر یاد کرد که سهم عمدهای در فضاسازی نمایش بر عهده میگیرد. بخشی از این سهم به دیالوگهای رازگونه، غیرمستقیم و کنایی نمایشنامه بازمیگردد و بخش مهم و عمده آن ریتم روایی اثر است که روایتی مقطعی و غیرخطی به خوبی دلهره موجود در اثر را به مخاطب منتقل میکند.
دادگرونعیمی به عنوان زوجی که سال هاست درزمینه تئاترتجربی درمجموعه خانواده نمایشی ایران همکاری های مشترک داشته اند این بار با اجرای شاه لیر حساسیت های خود به رویدادهای زمانه رابیش از پیش به تصویر می کشانند وبا گردهم قراردادن نشانه های تصویری آشنابرای مخاطبان خود نقد تندی را برعلیه حکومت ودولت ایران واردمی آورند.آنهادرمرحله دراماتورژی واجرا اشتراکات دیکتاتوری میان متن واجتماع را بیش از پیش نمایان وبا کلنجاررفتن با هریک از آنان تماشاگررا قریب به دوساعت درسالن کوچم کارگاه نمایش با خود همراه می سازند.
یکی از نقاط قابل تامل این نمایش شاید می تواند این موضوع باشد که بازیگر بیشتر کارش را در نقطه مرکزی صحنه متمرکز میکند و این امر باعث میشود اجرا به لحاظ بصری تا حدودی به ورطه تکرار بیفتد. همچنانکه در طراحی خطوط و میزانسنهای کار برخلاف بسیاری از عناصر نمایش هوشمندی چندانی در کار کارگردان دیده نمیشود و اغلب با کمپوزیسیونهای ناموزون و آشفتهای روبهرو میشویم.