امروز که نظامیان زیر پای بازماندگان انقلابی را در قاهره خالی کردند و میدان تحریر را از آنها گرفتند ، فیل ام یاد هندوستان کرد . به خاطر آوردم که اماکن محل برپائی تظاهرات انقلابی سالهای 56 و 57 به یک کرشمه ی قدرت برآمده از انقلاب تبدیل شد به میراث پدری گروه حاکم . در آن مکان ها که انقلابیون مشت هوا می کردند و آزادی و استقلال و عدالت می خواستند ، حکومت نوپدید بلافاصله پس از روی کار آمدن ، گروه گروه زن و مرد می فرستاد تا آنها هم مشت هوا کنند و به زنان بی حجاب یا مطبوعات منتقد انحصارگرائی و مانند اینها بد و بیراه بگویند . نمی دانم جمع کردن بساط انقلاب از میدان تحریر مصر کدام سیاست را دنبال می کند . فقط در حافظه ی خود که می کاوم خاطره ها می یابم از آنچه قرار بود در ایران بشود و از آنچه شد وبه یاد می آورم آن سوگ بزرگ را و بسیار سیاهپوشان را که به عزای ایده های انقلابی خود این جا و آن جا تحصن کردند و چیزی دستگیرشان نشد . چادرهای تحصن کنندگان در میدان تحریر به سرنیزه و باتوم از هم دریده می شد و دیرک چادرها در برابر هجوم نظامیان و پلیس ضد شورش سر خم می کرد و فرو می افتاد . در این تصاویر که در زمان حال اتفاق می افتاد ، تصاویر ی از انقلاب خودمان جان می گرفت و خاطره ی تحصن کار آموزهای شغل قضاوت ، دختران جوانی که به اعتراض نسبت به محروم شدن زنان از حق قضاوت توسط روحانیون حاکم ، یک هفته در کاخ دادگستری ماندند و سرانجام به سر نیزه ی حکومت جدید بیرون رانده شدند و جل و پلاس شان را پرت و پلا کردند زنده می شد و من را به گدشته ای می برد که واگوئی اش آزارم می دهد . آن همه دلیران جان بر کف که انقلاب با خواسته های دموکراتیک را در ایران آرایش داده بودند زورشان نرسید تا میدان ها و مراکزی را که محل حضور انقلابی مردم شوریده حال و امیدوار بود از ضد انقلابیون حاکم باز پس بگیرند . وقتی به چشم خود انقلاب را دیده ای و حیرت کرده ای از چرخش های انقلاب نمی توانی گزارشگر بیطرفی باشی . یک روز که هنوز از تبدیل انقلاب به حکومت ضد انقلاب چندان دور نشده بودیم ، روزنامه کیهان را گشودیم و باور کردیم که حتی کافه ها و پاتوق های روشنفکری پیش از انقلاب را از دست داده ایم ، چه رسد به گپ و گفت ها و دست به یقه شدن های روشنفکرانه و قهر و آشتی های سیاسی را که محل آن همان کافه ها بود . کیهان از “ ویت کنگ های کافه نشین ” نوشته بود و پیامی برای حافظان قدرت نوپدید ضمیمه ی آن بود که ابتدا ما آن پیام را نگرفتیم و بعد که دیدیم دیگر کافه ای و پاتوقی نداریم تا در آن قیل و قال کنیم ، پیام فهمیده شد و درون خانه هائی با پرده های ضخیم و پنجره های بسته و انواع قفل و کلون با هم می نشستیم تا خاطره مرور کنیم . چیزی به دست نیاورده بودیم ، سهل است که احساس امنیت را برای همیشه از دست داده بودیم .
میدان تحریر این قلب تپنده ی بهار عرب پس از 7 ماه هیجان آفرینی امروز اول ماه رمضان به زندگی انقلابی اش خاتمه داده شد . می گویند این تعطیلی موقت است و فقط تا پایان ماه رمضان ادامه دارد . شاید هم تعطیلی تحصن و تظاهرات در میدان یک برنامه ی دراز مدت طراحی شده از سوی نظامیانی است که مصر پس از حسنی مبارک را مدیریت می کنند . ممکن است مثل میدان شهیاد تهران نمادی بشود از امیدهائی که از دست رفت . اما میدان تحریر با همه ی شباهت ها ، کلی با نمادهای انقلاب ایران تفاوت دارد . میدان تحریر رفت و آمد در قاهره 22 میلیونی را فلج کرده بود . کسب و کار و شریان های حیاتی پیرامون آن از کار افتاده بود . هول به دل مردمی انداخته بود که مثل ما درآمد هنگفت نفت ندارند و چشم شان به دست توریست است تا بیاید و سیاحتی بکند و هزینه اش را بپردازد . توریست از روزی که میدان تحریر مرکز انقلاب شد و پلیس ضد شورش حسنی مبارک حتی پای شترهای ویژه ی توریست ها را برای سرکوب به التحریر کشاند ، از تماشای آثار تمدن کهن مصر منصرف شد و پولش را جاهای دیگری خرج کرد . کار بر مردم فقیر مصر دشوار شد و سوای آنها که بخصوص در سه هفته ی اخیر به التحریر وجهه ی جدید انقلابی دادند ، دیگر مردم ، آن را مزاحم معیشت و رفت و آمد خود می یافتند . به عبارتی می شود دریافت که فقط حکومت های استبدادی پس از انقلاب ها نیستند که به خطا می روند و نزد مردم منزلت از دست می دهند ، بلکه انقلابیون نیز گاهی اسیر ذهنیت خود می شوند و وقت شناسی و میزان الحراره ی سیاسی و قطب نما را از زندگی انقلابی حذف می کنند . به انبوه مردمی که کسب و کارشان به خطر می افتد و ناگزیر با حاکمان وقت ، هر که باشند همسو می شوند نمی اندیشند . ذهنیت انقلابی و معتاد شدن به آن فرصتی باقی نمی گذارد تا بر انقلاب نقطه ی پایانی بگذارند . در ایران مردم به چشم دیدند که جماعتی از انقلابیون که از زرادخانه های شاه در دوران هرج و مرج انقلابی اسلحه جمع آوری و ذخیره کرده بودند ، بر حقانیت خود به صورت مسلحانه اصرار ورزیدند و همان شد که زبان و قلم منتقدان بی سلاح از کار افتاد و دو ذهنیت معتاد به زور و ضرب انقلابی با هم گلاویز شدند و هردو ، حکومت با مدعای انقلابی گری و گروههای مخالف مسلح با همین ادعا زندگی روزمره را بر مردم کوچه و بازار دشوار و پر خطر ساختند و شگفتا که هردو نزد مردم به یک چشم نگریسته شدند . اما در مصر دستکم تا کنون ، انقلاب از صورت مسالمت آمیز منحرف نشده و با وجود انتقاد بر کندی و آهستگی پیشرفت در انتقال قدرت ، حرف و سخن و روزنامه و حزب و گروه سیاسی ابزار مردم است و رهبران این گروهها به آنچه اندیشه نمی کنند اعتراض مسلحانه است . شورای عالی نیروهای نظامی به این مجموعه ی ابزارهای مدنی هنوز هجوم نبرده است و در کار برگزاری محاکمه ی سران حکومت 30 ساله است تا به مردم آرامش بدهد .پس از هجوم به التحریر یک چهره ی انقلابی گفت “ التحریر وسیله و ابزار است . هدف که نیست و با تعطیلی آن هدف فراموش نمی شود . ” از طرفی به چشم دیده شد که کسبه ی اطراف میدان ، فروشگاهها و مراکز خرید از تعطیلی تحریر خشنود شدند و به مراکز کسب خود باز گشتند و قفسه ها را از کالا پر کردند . ترافیک به ناگاه قابل تحمل شد و درهای بسته ی تجارت قاهره گشوده شد .
امروز پلیس ضد شورش و نظامیان وارد میدان تحریر شدند تا جمعیت کمتر از هزار نفری را که با وجود اعلام انصراف دیگر نیروهای اعتراضی از ادامه ی حضور در ماه رمضان ، همچنان درمیدان تحصن کرده بودند از میدان بیرون کنند . چادرها را از تیرک جدا کردند . مقاومت را با بازداشت در هم شکستند . دکه های فروش مواد غذائی را خراب کردند و رفتند . از باتوم استفاده شد و افرادی جراحت دیدند . دلیل این هجوم به صورت رسمی حمایت از رفاه مردم روزه دار که در ترافیک ناشی از میدان ساعتها معطل می شدند عنوان شد . اگر مفهوم مردم را به جمعی اختصاص ندهیم که در میدان تحصن کرده بودند ، مردمی که از خوابیدن کار و کاسبی در مشقت به سر می برند و روزه داری را فریضه می دانند ، از گرد و خاکی که به پا شد بدشان نیامد .
مطالبات مردم مصر بسیار است . آنها که امروز آشکارا از تعطیل میدان تحریر هرچند با سکوت راضی به نظر می رسیدند طرفداران حسنی مبارک نبودند . اغلب همانها هستند که تا چند ماه پیش نه تنها میدان که خیابان های اطراف آن را پر می کردند . پس از خروج حسنی مبارک از کاخ ریاست جمهوری و سپس به محاکمه فرا خواندن وی و فرزندانش ، خواسته ها و مطالبات دیگر خود را از دست نداده اند ، به انتخابات پارلمان اهمیت می دهند ، اما معتقدند گام بزرگ را برداشته اند و دیگر ضرورتی ندارد تا فضا را پر تشنج نگاهدارند و توریست را بترسانند . شاید باری دیگر همین مردم که به زندگی روزمره و طبیعی خود بازگشته اند ، مطالبات را در تحریر یا هر جای دیگری مطرح کنند . اما به نظر می رسد آن روز امروز نیست و یک ملت ستمدیده از اختناق تحمیل شده توسط حسنی مبارک ، از اینکه توانسته اورا بیرون کند به رضایت خاطرنسبی رسیده و نمی خواهد به صورت اغراق آمیز به حرکات انقلابی خود ادامه داده و از امرار معاش باز بماند .
اینها که مشاهده می شود شکل امروزی ماجراست . برگزاری انتخابات پارلمان توسط شورای عالی نیروهای نظامی یا خودداری از آن توسط این نیروها و همچنین چگونگی برگزاری این انتخابات ، رویدادهای با اهمیتی است که مصر پیش رو دارد . شاید التحریر قصه ی دنباله داری بشود که مصر را از نظام تک حزبی و اختناق نجات بدهد و شاید آیندگان از آن در جای افسانه ای تاریخی یاد کنند که به یک استبداد 30 ساله پایان بخشید و بستری شد برای نشو و نمای استبدادی دیگر .
قصه ای با پایان خوش یا افسانه ای با پایان تلخ ؟ هرچه باشد برای ما ایرانیان شگفتی نمی آفریند . ما به تضاد و ریاکاری در زندگی سیاسی عادت کرده ایم . وقتی نسیم بهار عرب وزیدن گرفت ، حکومت برخاسته از انقلاب ایران از آن ستایش کرد و هنگامی که مردم خواستند در یک تظاهرات خیابانی ، ستایشگر این بهار بشوند ، به سوی آنها لشگر روانه ساخت .
سرنوشت مصر به هر سو برود ، میدان تحریر در جای مرکز رویدادی بزرگ در خاطره ها باقی می ماند . گروههای لیبرال در مصر آن اندازه که به برگزاری انتخابات آزاد پارلمان در آینده ی نزدیک امید بسته اند ، به فعال بودن تحریر که در روزهای چسبیده به ماه رمضان به تصرف دستجات طرفدار ایجاد حکومت اسلامی در آمد بها نمی دهند . آنها به نقش شورای عالی نیروهای نظامی در برگزاری انتخابات آزاد پارلمانی چشم دوخته اند . انتخاباتی که حسنی مبارک به آن تن نمی داد . سرنوشت سیاسی مصر را این انتخابات روشن می کند .