رولا خالاف
محمد خاتمی را به یاد دارید؟ او همان روحانی آرامی است که یک چهرۀ اصلاحطلبانه و قابل قبول از ایران عرضه کرده بود، جوانان را شیفتۀ خود ساخت و ایران را از انزوای بینالمللی نجات داد. او ممکن است دوباره باز گردد.
آقای خاتمی که از سال 1997 تا 2005 دو دوره از ریاست جمهوری ایران را بر عهده داشته، اکنون توسط اصلاحطلبان و محافظهکاران میانهرو تحت فشار قرار گرفته تا در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آینده که در ماه ژوئن برگزار خواهد شد شرکت کند و به محمود احمدینژاد اجازه ندهد که برای چهار سال دیگر در پست ریاست جمهوری خود باقی بماند.
اینکه آیا خاتمی این درخواستها را مورد ملاحظه قرار خواهد داد یا خیر، پرسش بزرگی است که محافل سیاسی ایران را به خود مشغول داشته است. پس از اینکه نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در دنیا منتشر شود، بیشتر قدرتهای جهانی توجه ویژۀ خود را به رقابتهای ایران، و معضل خاتمی معطوف خواهند کرد.
بحثی که متحدان وی مطرح میکنند به این صورت است: آقای احمدینژاد دنیا را بر ضد ایران شوراند و اقتصاد کشور را ورشکسته کرد. سیاستهای پوپولیستی وی موجب انفجار قیمتها شده و بیشتر از همه به افرادی لطمه زده است که وی ادعای پشتیبانی از آنها را دارد. و مبارزهطلبیهای وی در مورد برنامه هستهای ایران، تهدید حملۀ نظامی آمریکا، اسرائیل، یا هر دو را در پی داشته است.
متحدان خاتمی به رهبر خود گفتهاند که وی تنها سیاستمداری است که آنقدر از محبوبیت عمومی برخوردار است که بتواند یک پیروزی جنجالی در انتخابات را داشته باشد و به احمدینژاد و حامیان وی در رژیم اجازه ندهد نتایج انتخابات را دستکاری کنند. آنها میگویند خاتمی برای نجات ایران مسئول است.
البته با وجود همۀ این اوصاف، از حرف تا عمل فاصلۀ زیادی است. حتی با فرض اینکه آقای خاتمی بتواند در انتخابات پیروز شود – و اگر این پیروزی بزرگ باشد – چنین موفقیتی با این واقعیت که وی بتواند تاثیرگذار باشد، فاصلۀ زیادی دارد. هر اصلاحات مهمی که وی در دوران ریاست جمهوری خود دنبال کرد، با سد نیروهای درون رژیم، که نه انتخاب شده هستند نه مسئول، مواجه شد. وی می گفت هر نُه روز با یک بحران روبرو بوده است؛ احتمالاً این بار چنین چیزی در هر روز اتفاق خواهد افتاد.
هنگامی که در سال 2005 آقای خاتمی پست خود را ترک کرد، دیگر انگیزههای خود را از دست داده بود، زیرا نتوانسته بود وعدههای خود مبنی بر تبدیل جمهوری اسلامی به دولتی دموکرات و پاسخگو را عملی نماید.
اگرچه برخی از اصلاحات اجتماعی وی پیروز شد، نظامی که وی قصد اصلاح آن را داشت، با کینه با وی مبارزه کرده و قدرت را به سنتیترین جناح اردوی محافظه کاران منتقل کرد. درسایه اصلاحطلبیهای اجتماعی خاتمی، اکنون جوانان ایرانی، حتی تحت دولت کنونی، آزادی بیشتری نسبت به اوایل دهۀ 90 میلادی دارند.
از آن موقع تا کنون، استراتژی رژیم ممانعت از بازگشت اصلاحطلبان بوده است. به همین دلیل است که بیشتر نامزدهای اصلاحطلب به اندازۀ کافی مسلمان شناخته نشده و در نتیجه در انتخابات مجلس امسال رد صلاحیت شدند.
اصلاحطلبان میگویند که آیتالله خامنهای، رهبر معظم و آخرین تصمیم گیرنده در ایران، علیه آنها است و متقاعد شده که آنها جمهوری اسلامی را تضعیف کردهاند، اما احمدینژاد آن را تقویت میکند.
در طی دورانی که اصلاحطلبان برای مدتی معلق شدند، رئیس جمهور کنونی فرآیند غنیسازی اورانیم، بحث برانگیزترین بخش برنامۀ هستهای ایران را بدون متقاعد کردن قدرتهای جهانی در مورد ادعای صلحآمیز بودنش تسریع کرد. کارهای سیاسی او دنبالهای از تحریمهای اقتصادی را در پی داشت. اما به اعتقاد اصولگرایان این جریمه ارزش مبارزه را داشت.
اصلاحطلبان ایران در مورد اینکه نباید تسلیم شوند، درست فکر میکنند. اوضاع کشور بسیار بدتر از آن است که اصولگرایان در اذهان عمومی جای دادهاند. بازگشت آقای خاتمی به قدرت، یک انتظار دلپذیر است. یک اردوی اصلاحطلبی باتجربه، نه تنها میتواند وعدۀ مصالحه با غرب را عملی کند، بلکه حتی میتواند بیشتر سیاستهای داخلی معقول را نیز حاکم نماید.
اما آقای خاتمی باید به سرعت انتخاب کند. اگر وی تصمیم بگیرد که در رقابت شرکت نکند، اصلاحطلبان باید زمان را از دست ندهند و به منتقدان دیگر آقای احمدینژاد بپیوندند. زیرا وی موجب شده که بسیاری از اقشار جامعه، از جمله روحانیون و تجار گرد یک نامزد دیگر تجمع کنند.
حتی اگر تعداد زیادی از مردم عادی هنوز معتقد باشند که آقای احمدینژاد، منافع آنها را در سر دارد، و حتی اگر آقای خامنهای بخواهد که وی را برای دور دوم رئیس جمهور کند، این احتمال وجود دارد که اتحاد اصلاحطلبان و تشکیل یک جبهۀ مبارزاتی هوشمندانه بتواند موجب شکست وی در رقابتهای ریاست جمهوری شود.
منبع: فاینانشال تایمز – 4 نوامبر